بچه های کرماشان - گفتگوی کرمانشاهی -کلوپ بچه های کرمانشاه

[دانه کولانه]

سلام...
چطورین منالیل ؟
هوا چند روزه خوب شده ها ...
کمی البته تپ و توز هست ...

ما کلاسهای صبحمون رو انداخته اند 7.5 خیلی بهتره اصلا ترافیک نیست مسیری که من قبلا 55 دقیقه نیاز بود از خونه به کلاس برسم رو 25 دقیقه ای میرسم ...
یه خورده زودتر پاشدنش سخت تره ولی می ارزه من یه خورده سنگین کار هستم صبا 5.45 بیدار میشم تا به کلاسم برسم ..


اول یه نکته خدمتتون عرض کنم لطفا تا حد امکان برای پستهاتون اگه میشه عنوان بذارین
مثلا از 20 تا چیز حرف میزنین اما یکیش رو عنوان نوشته تون کنین
مثلا از خانه تکانی از سبزه از ترافیک کرماشان از قرمه-سبزی که دیروز سوخت حرف میزنی یکیش مثلا ترافیک در کرمانشاه یا طرز تهیه سبزه رو برای عنوان مطلب قرار بده
این یه درخواسته لطفا رعایت کنین

اکر شد انجام بدین بعضی وقتا واقعا نمیشه عنوانی پیدا کرد عیبی نداره .


89 بر من چه گذشت ؟

اساسا سال خوبی نبود برام ان شاالله سال جدید خوب باشه ...

در هر سال 3 ترم برای یک دانشجو ممکنه نصف ترم سال قبلش ترم فرد امسال و نصف ترم زوج اخر سالش ...
تازه من تابستون ترم تابستونی هم گرفته بودم

بهار 89 نتیجه ترم جاریم رو درو کردم رضایت بخش نبود
اول سال 89 سایتمون چند روز فیللتر شد که با ثبت در ساماندهی خوشبختانه سایت اوکی شد اما خب برای من بسیار سخت بود و کلی طول کشید اینقدر فرهنگ و ارشاد امدم و رفتم ..
تابستان تقریبا خیلی خوب و بی قرقشه ( بی دغدغه) بود .... 6 واحد درس داشتم که خوشبختانه بالای 12 پاس شد تجربه زندگی خوابگاهی و چند ماه زندگی با دوستانم رو داشتم ... خوش گذشت چند تا سفر استانی رفتم توی اون مدت اونها هم خوش گذشت ..
مهر ماه با یکی از اعضا خانواده-م سفری رفتیم به خدمت خانه و خانواده یکی از اعضا محترم سایت و بسیار خوب بود و خوش گذشت و به همین واسطه یکی از دوستان بسیار عزیز قدیمی و خانواده محترمشان را هم زیارت کردیم
و همین ها زمینه ساز این شد که امسال عید پذیرای چند تن از اعضا محترم سایتمون باشیم
بعد که باید درسهای اون ترم و خوب میخوندم و پیش میرفتم
یکی از دوستای خوبم ادریس توی این زمان سربازی رفت
بعد چند اتفاق سخت و ناخوشایند پیش امد که توانایی خودم رو در مدیریت بحران بار دیگر مشاهده کردم
یه اتفاق خوب افتاد که به اصفهان دعوت شدیم تا در نمایشگاه بین المللی خودرو شرکت کنیم و با همکارانم تجربه کار نزدیک رو داشته باشم
سازنده و مفید بود و مدیرمان هم بسیار نسبت به ما لطف داشتند
یادم افتاد که کمی پیشتر در همین سال یه نقطه جدید در تاریخ سایت ایجاد شد و اون کوچ از SHARE HOSTING به سرور مجازی بود
و اشنایی کاری با وریا دوست خوبم از اعضا محترم سایت .
بعد از اون ترم سخت اما موفق جاری بود و دو نمره ماکزیمم که به هر حال تاثیر مثبتی بر احوال انسان میگذاره ..

و اخذ درسهایی بسیار خوشمزه برای ترم اخر سال و استادهایی دوست داشتنی ..
و انتظار برای عید شدن ...

[رزیتا]

سلام به همه
خوبین؟
اول یه خورده در مود موضوع قبلی صحبت کنم
سبزه هاتان در چه حالن؟
من معمولا سبزه رو دیرتر آماده میکنم به این دلیل که موقع تحویل سال
سر سفره هفت سین، سبزه کاملا سرحال و با طراوت باشه و مجبور نباشم
با قیچی مرتبش کنم.

امسال عدس گذاشتم و زودتر شروع کردم چون عدس دیرتر از گندم رشد میکنه، ولی اونجور که آناهیتا گفت سه روز تو آب نموند(چون از روز دوم بوی بدی میگیره) فقط یک شبانه روز کامل تو آب خیس خورد بعد دو روز تو دستمال گذاشتم و مرتب دستمالو نمدار کردم، امروز متوجه شدم جوانه زده، تو یه ظرف سرامیکی مستطیل شکل خوشگل چیدمش، فکر کنم سبزه خوبی بشه، حتما عکسشو براتون میزارم که ببینید.

مینا جون چشم اونجا هم سر میزنم

و اما سال 89.........

اکثرا از امسال که دیگه داره تموم میشه دل زیاد خوشی ندارن

شاید طعم تلخی روزهای سخت بیشتر یادمون میمونه

و یا فقط اتفاقات خیلی خاص و خاطره انگیز خوب تو ذهنمون جا میگیره


برا منم اتفاقات زیادی امسال رخ داد، خوب و بد
خداروشکر روزهای خوبم زیاد پیش اومد

نمونه ش نیمه اول فروردین خواهرم ازدواج کرد و سال رو با جشن عروسی آغاز کردیم

سفری که به تهران منزل خاله جان داشتم و برای اولین بار
از پگاه دور شدم بخاطر درس و مدرسه ش با من نیومد ولی همین باعث شد قدر مامان گل و مهربانشو بهتر بدونه، و تو این سفر خیلی خیلی به من خوش گذشت کلی خاطره های خوب مونده برام

دو تا عمل جراحی به فاصله 2 ماه داشتم که خداروشکر هر دو عمل موفقیت آمیز بوده و با بستری شدن تو بیمارستان و .... بازم پگاه رو بزرگتر کرد و کلی برا خودش خانومی شده و مهمتر از همه به درسش زیاد لطمه وارد نشد.

همین بیماری و عمل جراحیها باعث شد لحظات بیشتری رو با مامانم باشم که عزیزترینمه

پویان دومین سال زندگیشو میگذروند و شیرین ترین لحظاتو برامون خلق کرد
کلی ازش فیلم گرفتم، این مدت که استراحت میکردم باهم نگاه ش میکردیم
به خودش میگه بَبه

و خلاصه اینکه قدر سلامتیمو بیشتر بدونم به قول مینا جون یه خورده بزرگتر شدم

کلا سال خاطره انگیزی بود برام

راستی موضوع بعدی اگه دوس داشتین چهارشنبه سوری باشه
اینکه کجای شهر بهتره، سالهای گذشته کجا بودین و بهتون بیشتر خوش گذشته