بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 04-13-2011
KHatun آواتار ها
KHatun KHatun آنلاین نیست.
کاربر فعال ادبیات جهان
 
تاریخ عضویت: Mar 2011
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 210
سپاسها: : 86

250 سپاس در 115 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

وردزورث پر از خاطره است برایِ من. اولین شعرِ انگلیسی ای که خوندم همین daffodils بود که آخرش اشک به چشمم آورد و به خاطرِ علاقه ای که بهش دارم و حسِ عجیبی که لحظه اول بهم داد به آدرس وبم هم تبدیل شد.
من شخصا مخالفِ ترجمه شعر هستم، چون معتقدم بار احساسی اون رو از بین می بره و خیانت در حقِ شاعره. اما خب فقط محض آشنائی چندتاش ترجمه بشه مشکلی نیست. اما بازم به نظرم بهتره اول زبانِ شاعر رو یاد گرفت بعد شعرش رو خوند.
خودم چندتا شعر ترجمه کردم که تنها تلاشی بود در جهت تقویت مهارت ترجمه. یکی از شعرهای وردزورث رو هم ترجمه کردم. این شعر رو برایِ دخترش گفت و از تلخی لحظه ای میگه که شاعر مرگ دخترش رو فراموش کرد.
Surprised by joy — impatient as the Wind
I turned to share the transport — Oh! with whom
But Thee, deep buried in the silent tomb,
That spot which no vicissitude can find?
Love, faithful love, recalled thee to my mind —
But how could I forget thee? Through what power,
Even for the least division of an hour,
Have I been so beguiled as to be blind
To my most grievous loss? — That thought's return
Was the worst pang that sorrow ever bore,
Save one, one only, when I stood forlorn,
Knowing my heart's best treasure was no more;
That neither present time, nor years unborn
Could to my sight that heavenly face restore


در شگفت از سرور،
بی تاب چنان باد،
سر چرخاندم تا از شادی ام بگویم؛
آه! با که؟
با تو که که در عمقِ گوری خاموش،
آنجا که دگرگونی بر آن نمی تازد،
آرمیده ای؟
عشق،
عشقِ ماندگار،
تو را به یادم آورد؛
اما چگونه از یادت بردم؟
چه نیرویی،
حتی برایِ یک دَم،
تو را از یادم بُرد؟
آیا آنچنان کور شده ام
که فراموش کردم
اندوه ناک ترین از دست داده ام را؟
گذرِ یک بارۀ این فکر
بدترین دردی بود که غم
بر سینه ام نقب زد.
تنها آن دم که دلشکسته ماندم،
دریافتم
که بهترین سرمایۀ قلبم رفته است،
که نه اکنون
و نه سالهایِ پیشِ رو
می تواند آن چهرۀ بهشتی را،
در برابرِ دیدگانم،زنده کند.
__________________
که ای بلندنظر! شاهباز سدره نشین
نشیمنِ تو نه این کنج محنت آباد است

پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:22 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها