بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > ایران ما > استان کرمانشاه

استان کرمانشاه در این تالار به بحث و بررسی مطالب مرتبط به استان کرمانشاه میپردازیم.

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 07-08-2011
just mechanic آواتار ها
just mechanic just mechanic آنلاین نیست.
کاربر عادی
 
تاریخ عضویت: Jun 2011
محل سکونت: کرمانشاه نگین غرب
نوشته ها: 74
سپاسها: : 467

83 سپاس در 36 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

ستون3 .
بند 1- داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي رااز ري نزد ويشتاسپ فرستادم چون آن سپاه نزد ويشتاسپ رسيد پس از آن ويشتاسپآن سپاه را گرفت . [ و ] رهسپار شد . شهري پتي گرب نا نام در پارت آنجا بانافرمان جنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ، ويشتاسپ آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه گرمپد 1 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند 2- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارت کرده شد . بند 3- داريوش شاه گويد : کشوري مرو نام به من نافرمان شد . مردي فراد ناممروزي اورا سردار کردند . پس از آن من دادرشي نام پارسي بنده من شهربان درباختر نزد او فرستادم . چنين به او گفتم : پيش رو آن سپاهي را که خود رااز آن من نميخواند بزن . پس از آن دادرشي با سپاه رهسپار شد . با مروزيهاجنگ کرد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاهنافرمان را بسيار بزد . از ماه آثري يادي ي 23 روز گذشته بود . آنگاه جنگايشان در گرفت . بند 4- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از من شد . اين [ است ] آنچه به وسيله من در باختر کرده شد . بند5-داريوش شاه گويد : مردي وهيزدات نام شهري تاروا نام [در ] سرزميني ياوتي يا نام در پارس آنجا ساکن بود . او براي بار دوم در پارس برخاست . چنين به مردم گفت : من بردي ي پسر کوروش هستم . پس از آن سپاه پارسي درکاخ [ که ] پيش از اين از انشن [ آمده بود ] آن نسبت به من نافرمان شد . به سوي آن وهيزدات رفت ( گرويد ) او در پارس شاه شد . بند6-داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاه پارسي و مادي را که تحت فرمان منبودند فرستادم . ارت وردي ي نام پارسي بنده من او را سردار آنان کردم . سپاه ديگر پارسي از عقب من رهسپار ماد شد . پس از آن ارت وردي ي با سپاهرهسپار پارس شد . چون به پارس رسيد شهري رخا نام در پارس در آنجا آنوهيزدات که خود را بردي ي مي خواند با سپاه به جنگ کردن عليه ارتوردي يآمد . پس از آن جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورامزدا سپاه من آن سپاه وهيزدات را بسيار بزد . از ماه ثورواهر 12 روز گذشتهبود آنگاه جنگ ايشان درگرفت . بند 7- داريوششاه گويد : پس از آن ، آن وهيزدات با سواران کم گريخت . رهسپار پ ئي شي يااوادا شد . از آنجا سپاهي به دست آورد . از آن پس به جنگ کردن عليه ارتوردي ي آمد . کوهي پرگ نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من وهيزدات را بسيار بزد . از ماه گرم پد 5 روزگذشته بود . آنگاه جنگ ايشان در گرفت و آن وهيزدات را گرفتند و مرداني کهنزديک ترين پيروان او بودند گرفتند . بند 8- داريوش شاه گويد : پس از آن ، وهيزدات را و مرداني که پيروان نزديک اوبودند [ در ] شهري اووادئيچ ي نام در پارس در آنجا آنها را دار زدم . بند 9- داريوش شاه گويد : اين [ است ] آنچه به وسيله من در پارس کرده شد . بند10-داريوش شاه گويد : آن وهيزدات که خود را بردي ي مي خواند او سپاه رخجفرستاده بود . برعليه وي وان نام پارسي بنده من شهربان رخج و مردي راسردار آنها کرده بود . و چنين به ايشان گفت : پيش رويد وي وان را و آنسپاهي را که خود را از آن داريوش شاه مي خواند بزنيد . پساز آن ، آن سپاهي که وهيزدات فرستاده بود به جنگ کردن عليه وي وان رهسپارشد . دژي کاپيش کاني نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه انامک 13 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند11-داريوش شاه گويد : باز از آن پس نافرمانان گرد آمده به جنگ کردن عليهوي وان فرا رسيدند . سرزميني گندوتو نام در آنجا جنگ کردند . اهورا مزدامرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا سپاه من آن سپاه نافرمان را بسيار بزد . از ماه وي يخن 7 روز گذشته بود آنگاه جنگ ايشان در گرفت . بند12-داريوش شاه گويد : پس از آن ، آن مردي که سردار آن سپاه بود کهوهيزدات عليه وي وان فرستاده بود با سواران کم گريخت . به راه افتاد . دژيارشادا نام در رخج از کنار آن برفت . پس از آن وي وان با سپاهي دنبال آنهارهسپار شد . در آنجا او مرداني که نزديک ترين پيروانش بودند گرفت [ و ] کشت . بند 13- داريوش شاه گويد : پس از آن کشور از آن من شد . اين [ است ] آنچه در رخج به وسيله من کرده شد . بند14داريوش شاه گويد : چون در پارس و ماد بودم باز دومين بار بابليان نسبتبه من نافرمان شدند . مردي ارخ نام ارمني پسر هلديت او در بابل برخاست . سرزميني دبال نام در آنجا به مردم دروغ گفت [ که ] من نبوکدرچر پسر نبونهستم . پس از آن بابليان نسبت به من نافرمان شدند . به سوي آن ارخ رفتند ( گرويدند ) . او بابل را گرفت . او در بابل شاه شد . بند15-داريوش شاه گويد : پس از آن من سپاهي به بابل فرستادم . ويندفرنا نامپارسي بنده من او را سردار کردم . چنين به آنها گفتم : پيش رويد آن سپاهبابلي را که خود را از آن من نمي خواند بزنيد . پس از آن ويندفرنا باسپاهي رهسپار بابل شد . اهورا مزدا مرا ياري کرد . به خواست اهورا مزدا ،ويندفرنا بابليان را بزد و اسير آورد . از ماه ورکزن 11 22 روز گذشته بود . آنگاه آن ارخ را که به دروغ خود را نبوکدرچر مي خواند ومرداني که نزديک ترين پيروان او بودند گرفت . فرمان دادم آن ارخ و مردانيکه نزديک ترين ياران او بودند در بابل به دار آويخته شدند .
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از just mechanic به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:32 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها