بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > فرهنگ و تاریخ > ایران ما

ایران ما در این تالار هرآنچه به استانها و شهرهای ایران عزیز ما مرتبط میشه قرار داده میشه به طور ویژه تر کاربران مختلف از نقاط مختلف ایران در این تالار به معرفی شهر و استان خودشون میپردازند.

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 09-28-2011
اهورا آواتار ها
اهورا اهورا آنلاین نیست.
کاربر فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2011
محل سکونت: شیراز
نوشته ها: 504
سپاسها: : 5,940

1,937 سپاس در 757 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

تاجگذاری کوروش در بابل
روز پانزده نوامبر سال پانصد و سی و هشت ق.م. یکی از روز های فراموش نشدنی زندگی مردم بابل بود و هر کس در آن شهر قدرت خروج از خانه را داشت با کودکان خود در خیابان مرکزی شهر حضور به هم رسانیده بود و آن خیابان از دروازه شرقی بابل شروع می شد و به معبد مردوک خدای بزرگ منتهی می شد. مردم می دانستند که در آن روز شاهنشاه بزرگ ایران و پادشاه بابل و پادشاه جهات اربعه(مناطق اربعه) و پادشاه بزرگ تاج بر سر می گذارد. پانزده روز قبل از آن تاریخ کوروش با قشون خود وارد بابل شده بود بدون این که یکی از سکنه ی شهر را بقتل رساند و بی آن که دست طمع به سوی مردم بابل دراز کند و بی آن که مجسمه خدایان بابل را در هم شکند. مردم بابل تا آن روز ندیده و نشنیده بودند که پادشاهی با قهر و غلبه شهر را اشغال کند ولی مردم شهر را قتل عام ننماید و سکنه شهر را به یغما نبرد و مجسمه خدایان شهر را در هم نشکند و سربازانش به نوامیس مردم تجاوز نکنند و زن ها و پسران جوان را به کنیزی و غلامی نبرند. مردم بابل طوری مجذوب حسن سلوک و عدالت و نوع پروری کوروش شدند که در آن روز که پادشاه ایران در بابل می خواست تاجگذاری کند همه مشعوف بودند و مثل اینکه خود آنان تاجگذاری می نمایند. با اینکه خیابان مرکزی شهر شش میل طول داشت در طرفین آن یک نقطه خالی دیده نمی شد و اطفال روی مجسمه ی شیر ها که در دو طرف خیابان قرار داشت سوار می شدند که بتوانند پادشاه ایران را بهتر ببینند. خیابان مرکزی شهر بابل را بنوکد بخت النصر، پادشاه بابل ساخته بود و در آن زمان آن خیابان در جهان منحصر به فرد بود. ممکن است پرسیده شود که کوروش و پادشاه ایران برای چه در بابل تاجگذاری کرد و چرا در یکی از شهر های ایران این مراسم را بجا نیاورد؟ در جواب باید گفت:کوروش به دو دلیل در بابل تاجگذاری کرد: اول اینکه بابل مدت بیست قرن مرکز دنیای شرق بود و تمام اقوام مشرق زمین آن را کانون جهان می نامیدندو تاجگذاری کوروش در آن شهر این مفهوم را می رساند که کوروش پادشاه جهان شده است و دوم این که کوروش می خواست نشان دهد که از آن به بعد بابل جزو خاک ایران است و از لحاظ سیاسی با شهر های ایران فرقی ندارد. تاجی که آن روز کوروش در معبد مردوک، خدای بزرگ بابل بر سر گذارد از طرف یونانی ها سیداریس خوانده شده است. تاج کوروش طوری ساخته شده بود که قسمت فوقانی بیش تر از قسمت تحتانی عرض داشت و چهار قطعه لعل در چهار طرف قسمت فوقانی تاج نصب کرده بودند که نشانه سلطنت کوروش به جهات اربعه به شمار می آمد. بابل خدایان متعدد داشت و دو خدا بین آن ها بزرگ تر از همه بود اول مردوک خدای مذکر و دوم ایشتار، خدای مونث(الهه) و هر یک از آن ها دو معبد بزرگ و باشکوه داشتند و مجسمه طلای بنوکد بخت النصر به وزن یک صد و پنجاه هزار کیلو مقابل معبد مردوک قرار گرفته بود. یک روز قبل از تاجگذاری لباس تشریفات که برای ایرانیان آماده شده بود به آن ها داده شد و در بامداد روز تاجگذاری تمام افسران و سربازان و صاحب منصبان کشوری ایران در بابل دارای لباس تشریفات بودند. در دو طرف دروازه شرق بابل دو هزار سرباز ایرانی با لباس تشریفات ایستاده بودند و اغلب نیزه داران بودند. لباس تمام سربازان که در دو طرف معبر کوروش در خیابان بزرگ و با شکوه بابل نگهبانی می کردند آراسته بود و همین که مرکب کوروش به راه افتاد صدای شیپور به گوش رسید و چند شیپور چی در طول خیابان مرکزی بابل حرکت کوروش را اطلاع میدادند. تمام سربازان ایرانی که در دو طرف خیابان ایستاده بودند در این موقع دو دست خود را به طرف مقابل که پادشاه عبور می کرد قرار می دادند و این رسم احترام ایرانیان نسبت به پادشاه بود؛ و این معنی را داشت که یک ایرانی در حضور پادشاه اختیار به کار انداختن دست خود را ندارد. پیشاپیش موکب سلطنتی دسته های گاو را به حرکت در آوردند و گاو ها را چهار به چهار به راه وا می داشتند، آن گاو ها از جانوران قربانی به شمار می آمد و می خواستند آن ها را برای خدای مردوک قربانی نمایند. کوروش که آزادی مذاهب را اعلام کرده بود برای این که احترام خود را به مذهب بابلی ها به ثبوت برساند، گاوها را به خدای بزرگ بابل تقدیم می کرد تا اینکه قربانی شوند. در عقب گاوها اسب های مزین می آوردند که آن ها هم مثل گاو ها باید قربانی شوند. بعد از اسب های قربانی ارابه های بزرگ نمایان شد مردم از مشاهده ی آن ارابه های زیبا هلهله می کردند: ابتدا ارابه ی مردوک(که در آن کسی نبود و فقط علامت خدای مردوک به چشم می رسید) سپس ارابه ی دیگری به همان بزرگی و زیبایی که شانزده اسب سفید آن را می کشیدند می آمد.در آن ارابه شکل خورشید با زر و جواهر نصب شده بود و ایرانیان عقیده داشتندکه هیچ موجود بشری مجاز نیست که سوار ارابه ی خورشید شود و حتی کوروش پادشاه ایران هم سوار ارابه خورشید نمی شد. در بابل هم خورشید محترم بود و آن را شمس می خواندند و همین کلمه است که امروز در زبان عربی گفته می شود. پس از این که ارابه خورشید گذشت یک دسته سرباز حاوی مشعل های روشن از سربازان گارد جاوید که مجموع آن ها یک شکل مربع به وجود می آوردند حرکت می کردند. جرکت سربازان مزبور طوری بود که همه در یک موقع گام بر می داشتند . فاصله ی آن ها نه کم میشد و نه زیاد. پیشاپیش سربازان مشعلدار افسر ایرانی و فرمانده ی گارد جاوید که او نیز مشعلی در دست داشت حرکت می کرد. گارد جاوید دارای ده هزار سرباز بود که به دسته های متعدد تقسیم می گردید و بعضی از آن ها پیاده و برخی سوار و برخی راننده ی ارابه ها و سایرین نیز حاملین مشعل. سپس ارابه ی کوروش می آمد. پادشاه ایران در ارابه ایستاده بود اما راننده نشسته به نظر می رسید. کنار کوروش روی یک جایگاه مخصوص از ارغوان دارای تزئینات زرین و آراسته به جواهر تاج او را نهاده بودند. بعد از ارابه ی کوروش 300 سوار حرکت می کردند. دویست سوار از اسب های خاصه ی کوروش را یدک می کشیدند. و جلوداران پیاده آن اسب ها را هدایت می کردند. در قفای دویست اسب دو هزار سرباز می آمدند که هر یک زوبینی در دست داشتند. یک چنان موکب عظیمی بعد از این که به معبد خدای بزرگ بابل رسید آن را دور زد.سواران فلکه را دور زدند و خود را به پشت معبد که ان جا هم خیابان بود رسانیدند. گاوها و اسب ها در مقابل معبد مردوک قربانی شدند و آن گاه کوروش در حالی که تاج او را پیشاپیش وی حمل می کردندوارد معبد مردوک می گردید. بعد از این که وارد معبد شد، کاهنان معبد که همگی جامه های بلند کبود بر تن و کلاه سرخ بر سر داشتند شروع به خواندن یک سرود مذهبی کردند و سپس در عقب کوروش براه افتادند و او را به سوی قسمتی از معبد بردند که مجسمه ی مردوک در پس یک پرده ی زربفت آن جا بود. با آن که در آن سال یک بار آن پرده را عقب زده بودنددر آن روز به مناسبت ورود کوروش پرده را دوباره عقب زدند و پادشاه ایران آهسته سر را فرود آورد و آن گاه با صدای بلند گفت: بیاری اهورا مزدا تاج سلطنت ایران و بابل و جهات اربعه را بر سر می گذارم. و به دست خود تاج را برداشت و بر سر نهاد و مرتبه ای دیگر کاهنان معبد مردوک یک سرود مذهبی را ترنم کردند و کوروش در حالی که تاج بر سر داشت از معبد خارج شد و سوار ارابه خویش گردید و با تشریفاتی که آمده بود مراجعت کرد و به سوی میدان وسیعی که خارج شهر بابل بود رفت تا به شادمانی آن روز اسب دوانی کند.نوشته اند که در روز تاج گذاری سکه های از طلا که بدان مناسبت ضرب شده بود بین مردم تقسیم گردید.
__________________
آنان که با افکاری پاک و فطرتی زیبا در قلب دیگران جای دارند را هرگز هراسی از فراموشی نیست چرا که جاودانند


کوروش بزرگ

javad.p سابق
پاسخ با نقل قول
2 کاربر زیر از اهورا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:58 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها