بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #3  
قدیمی 09-28-2011
bigbang آواتار ها
bigbang bigbang آنلاین نیست.
مدیر بخش مکانیک - ویندوز و رفع اشکال

 
تاریخ عضویت: Sep 2009
نوشته ها: 2,586
سپاسها: : 5,427

6,159 سپاس در 1,794 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

لحظه سرنوشت ساز




. من میخواستم به بوستون بروم و از زندگی در شهر و نزدیکی با زنان لذت ببرم . او به حرف های من گوش نمیداد .
بوستون در سال 1960


( چگونه میتوانم مدعی شوم که فرزندان دیگران را برای دانشگاه تربیت میکنم وقتی فرزند خود من از دانشگاه فرار میکند )

من به این نتیجه رسیدم که اجزای زندیگ ما یکسری برخوردهای تصادفی است و کل زندگی ما با عکس العملهای ما به این برخوردها شکل میگیرد ماکی هستیم وابسته به ان هست که چگونه در یک برخورد تصادفی ((تصمیم آزاد )) خود را محدود به پیچ و خم سرنوشت به اجرا میگذاریم .
دو برخورد تصادفی که توانست زندگی من را شکل بدهد در میدل بری اتفاق افتاد برخورد با یک پسر ایرانی به نام فرهاد فرزند یک تیمسار ارتشی مشاور شخصی شاه و دختر زیبایی به نام ann هم نام معشوق دوران بچگی من .
پسر ایرانی که من او را فرهاد مینامم . مدتی در رم فوتبال حرفه ای بازی میکرد . او با بدن ورزیده و قدرتمندش با موهای مجعد سیاه و چشمان ملایم گردویی و شخصیتی که داشت همه زنان را به خود جذب میکرد . از بسیار از جهات او متضاد من بود .
_حالا این مثلاً فرهاد اتفاقاً اسمش هم فرهاد هست منتها خواننده بدبخت جاسوس نیست کی به کی هست اصلاً معلوم نیست طرف اسمش فرهاد باشه !!_

خیلی سعی کردم تا دوستی او را بدست آورم . او هم خیلی چیزها به من یاد داد که در سالهای بعد بدرد من خورد .
ann را هم من در میدلبری شناختم . گر چه او با دانشجوی مردی در دانشگاه دیگری رابطه نزدیکی داشت ، ولی به من هم توجه داشت و به من هم محبت میکرد .
عشق افلاطونی ما اولین رابطه واقعاً محبت باری است که من تجربه کرده ام .
فرهاد به من شجاعت داد تا مشروب بخورم . به پارتی بروم ، پدر و مادرم را کنار بگذارم .
من اگاهانه تصمیم گرفتم که درس نخوانم و در لج بازی با پدرم پای رفتن به داشنگاه را بشکنم . نمرات من سقوط کرد شهریه مجانی را از دست دادم .
در وسط سال دوم تصمیم گرفتم از دانشگاه خارج شوم . پدرم تهدید میکرد که تا ابد با من قهر خواهد کرد . ولی فرهاد به من قوت قلب میداد . بلاخره یک روز با عجله به دفتر رییس دانشگاه رفتم و انصراف خودم را امضاء کردم . لحظه سرنوشت سازی بود .

ادامه دارد
__________________

احد،صمد، قاهر، صادق ...
عاشقشم

لا تقنطوا من رحمة الله

هیچ چیز تجربه نمیشه اینو یادت باشه !!
ترفند هایی براي ويندوز 7


عیب یابی سخت افزاری سیستم در کسری از دقیقه


ویرایش توسط bigbang : 09-28-2011 در ساعت 06:25 PM
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از bigbang به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 09:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها