تاپیک ثندلی داق !!!! ( همون صندلی داغ یا صندلی داخ !! )

[دانه کولانه]

منم ازت ممنونم کاک محمد عزیز لطف کردی و به موقع خوب و دلچسب جواب دادی امیدوارم یه همه ی آرزوهای قشنگی که در این تاپیک کردی برسی و برسیم
جواب چند تا سوالش رو هم بدم شاید دوستانی دوست داشته باشند که بدونن:
"مادر پیاله رخ یار را دیدیمو...." شاعر در پیاله رخ یارش رو داشته دید میزده حالا چرا نمیدونم اما چون غرور خاصی داشته به خودش ما گفته !
"چو شمشمیر بر فرق گرگین رسید گذر کرد بر اسب و برزین رسید"
آقای برزین برادر جوان ناکام گرگین بوده که در حالی که داشتند گرگین رو میکشتند همون موقع سر میرسه میگن خانواده ی بارزینی در فیلم پدر خوانده هم از بازماندگان ایشون بوده
نام ساز: رباب هست که متاسفانه نوازندگان خیلی کمی داره بیژن کامکار رباب میزنه
نام اون شخصیت: ایشون مرحوم دکتر محمد معین هستند صاحب لغتنامه فرهنگ معین و ...
آزرمیدخت : آره تقریبا یکی از قسمتهای مهم زندگی من خوندن کتابی بود که حالا بماند
آزرمیدخت (یا آزرودخت) دختر خسرو پرویز هست که به پادشاهی ایران میرسه در حالی که همون روزها کمی آنطرف تر جنس زن وضعیتی داشته که همگان خبر دارند
ارتش ایران در آن روزها در حال نبرد در مرزهای ایران بوده و به همین خاطر پیر فرتوتی به نام فرخ هرمز والی خراسان به پایتخت میاد به همراه سپاهی که به همراه داشته و به نوعی ازدواجی اجباری رو بر آزرمدخت تحمیل میکنه که طبیعتا آزرمدخت که تمام کمالات زیبایی و جوانی رو داشته نمیپذیره و با سیاست سپاه فرخ هرمز رو به خراسان بر میگردانه و بعدش اونرو از بین میبره
به فاصله کوتاهی رستم فرخ هرمز پسر باباش! که خودش از فرماندهان بوده به خونخواهی پدرش به پایتخت میاد و پس از تصرف شهر و قصر سر زیبای ازرمدخت رو در تشتی طلا از بدنش جدا میکنه ! که این واقعه زمینه ساز تغییرات و حوادث بسیار بزرگی میشه که بعدها شاهد اون بودیم......

موفق باشین