|
 |
 |
 |
 |
 |
 |
 |
12-02-2011
|
||||
|
||||
تا با غم عشق تو مرا کار افتاد، بیچاره دلم در غم بسیار افتاد
بسیار فتاده بود اندر غم عشق، اما نه چنین بار که اینبار افتاد
__________________
|
| کاربران زیر از مهرگان به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
| جای تبلیغات شما اینجا خالیست با ما تماس بگیرید | |
|
|
|
|
12-02-2011
|
||||
|
||||
|
در خم زلف تو آن خال سیه دانی چیست
نقطه دوده که در حلقه جیم افتادست
__________________
|
| 2 کاربر زیر از hossein سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
12-02-2011
|
||||
|
||||
|
توسنی کردم ندانستم همی
کز کشیدن تنگ تر گردد کمند
__________________
|
| 2 کاربر زیر از مهرگان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
12-02-2011
|
||||
|
||||
|
در هجر تو گر چشم مرا آب روان است
گو خون جگر ریز که معذور نماندست
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
12-03-2011
|
||||
|
||||
|
تو کمان کشیده و در کمین
که زنی به تیرم و من غمین همه ی غمم بود از همین که خدا نکرده خطا کنی
__________________
|
| کاربران زیر از ROJINAjoON به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
12-03-2011
|
||||
|
||||
|
ماهی که قدش به سرو می ماند راست
آیینه به دست و روی خود می آراست
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
12-03-2011
|
||||
|
||||
|
تمام فکر من تویی تو کسی شبیه تو
که ریشخنده می کنی به ماجرای مستی ام
__________________
|
| کاربران زیر از ROJINAjoON به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
12-03-2011
|
||||
|
||||
|
مژده ای دل مسیحا نفسی می آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می آید
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت! که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟ که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم استاد فاضل نظری
|
| 2 کاربر زیر از رزیتا سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش: | ||
|
12-03-2011
|
||||
|
||||
|
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
__________________
|
| کاربران زیر از ROJINAjoON به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
|
12-03-2011
|
||||
|
||||
|
ما را زمانه رنجکش و تیره روز کرد
خرم کسیکه همچو تواش طالعی نکوست
__________________
|
| کاربران زیر از hossein به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند : | ||
 |
| کاربران در حال دیدن موضوع: 3 نفر (0 عضو و 3 مهمان) | |
حالت خطی
|
|
اکنون ساعت 11:06 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.