بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 06-10-2012
گمشده.. آواتار ها
گمشده.. گمشده.. آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: کرمانشاه_ تهران
نوشته ها: 457
سپاسها: : 266

481 سپاس در 138 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

(15)
- خواهش می کنم همه چیز رو بهم بگو . نمی خواهم چیزی رو از همدیگر پنهان کنیم . اگر مشکلی است شاید من بتوانم در رفع آن بکوشم .
- چند بار تصمیم داشتم این موضوع را به تو بگویم ولی ترسیدم که مبادا ناراحت و نا امید شوی .
وحشتزده پرسیدم :
- چه موضوعی رو جمشید ؟ ! ! . . . طوری حرف می زنی که انگار اتفاقی افتاده ؟
- چند روز پیش جریان آشنایی خودمان را به مادرم گفتم و از او خواستم که برای خواستگاری از تو ، خودش را آماده نماید . متاسفانه . . . متاسفانه مادرم مخالفت کرد .
- آخه چرا ؟ ! اون که هنوز منو ندیده چطور می تونه از من بیزار باشه که اینطور بیرحمانه به تو جواب رد بده .
- نه شهره ، اشتباه نکن . او اصلا با تو مخالف نیست ، بلکه مسئله این است که ما در خانواده خود سنتی داریم که همه باید از این سنت قدیمی پیروی کنند . و آن این است که تا وقتی که خواهر یا برادر بزرگتر در خانواده ازدواج نکرده ، برادر و خواهر کوچکتر حق ازدواج ندارند ! در غیر اینصورت به جرم تمرد از این سنت ، برای همیشه از خانواده و فامیل طرد خواهند شد !
- موضوع جالب و شنیدنیه ! خوب مشکل تو چیه ؟
- در واقع باید بگویی مشکل هر دوی ما ، من برادر بزرگتری از خود دارم که هنوز ازدواج نکرده ، اما با دختری نامزد شده و قرار است که تا 6 ماه دیگر ازدواج کنند . ما باید تا آن زمان صبر کنیم و وقتی مراسم ازدواج آنها انجام پذیرفت ، آنوقت ما در مورد فراهم نمودن مقدمات عروسی خودمان اقدام خواهیم کرد .
- آیا مشکل تو فقط همین بود ؟ !
- آره . . . چطور ، مگر . . .
- اگه تنها اشکال کار همین باشه ، اصلا مهم نیست . این چند مدت را هم صبر خواهیم کرد .
با خوشحالی و نا باورانه گفت :
- تو . . . تو واقعا حاضر هستی تا آن تاریخ منتظر بمانی ؟ ! !
- آره چرا که نه .
- تو واقعا یک انسان به تمام معنا هستی . حالا می فهمم که زن زندگی خود را یافته ام .
- میدونی ، باور کن اگه بدونم تو روزی واقعا منو خوشبخت می کنی بیشتر از اینها حاضرم به خاطر تو صبر کنم .
با قاطعیت پاسخ داد :
- من تو را خوشبخت خواهم کرد . خواهی دید .
- و من نیز در انتظار آن روز خواهم بود .
* * *
آن روز به خود قبولاندم که باید چند ماه دیگر نیز منتظر طلوع خوشبختی باشم . پس از آن دیگر در این باب ، سخنی بین ما رد و بدل نشد و من در انتظار فرا رسیدن موعد مقرر بودم . در این میان ، او لحظه ای مرا رها نمی کرد . بیشتر ساعات روز را در کنار یکدیگر بودیم . او همچون مجنون ، دیوانه وار به دورم می گشت و مرا چون معبودی پرستش می کرد . گاهی از اوقات ، سرش را روی پا هایم می نهاد و برایم از روز های خوش آینده می گفت و از شادی و شعف همچو کودکی ، اشک می ریخت و من مو هایش را نوازش کرده همراه او اشک می ریختم . عشق ما ورد زبانها شده بود و شهره آفاق .
کمتر کسی بود که به راز عشق ما پی نبرده باشد . او دیوانه وار مرا می پرستید . شب را با اشک و آه از یکدیگر جدا می شدیم و صبح روز بعد در تاریک و روشن هوا ، او سوار بر ماشین شده به کنار کوچه ما می آمد . ساعتها درون اتومبیل به انتظار می ماند تا من از منزل خارج شوم . اکثر روز ها به قدری زود می آمد که در داخل ماشین خوابش می برد من او را از خواب بیدار می کردم و راهی اداره می شدیم . هر کجا که من بودم او نیز بود و هر کجا که او نبود خاطراتش با من همراه بود . به تدریج شش ماه نیز گذشت و من همچنان در انتظار بودم . جمشید می دانست که مهلت تعیین شده تمام شده بنابراین یک روز با نگرانی و ناراحتی به من گفت : که برادرم نامزدیش را با آن دختر بهم زده و ما باید حالا منتظر بمانیم که او با دختر دیگری ازدواج کند ، ولی من به خاطر تو حاضر هستم با خانواده ات صحبت کنم تا تو خیالت از بابت من آسوده باشد .
من نیز پذیرفتم . قرار شد روز پنجشنبه به دیدن پدرم بیاید .
* * *

پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:25 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها