بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > رمان - دانلود و خواندن

رمان - دانلود و خواندن در این بخش رمانهای با ارزش برای خواندن یا دانلود قرار میگیرند

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #32  
قدیمی 06-10-2012
گمشده.. آواتار ها
گمشده.. گمشده.. آنلاین نیست.
کاربر خوب
 
تاریخ عضویت: Aug 2010
محل سکونت: کرمانشاه_ تهران
نوشته ها: 457
سپاسها: : 266

481 سپاس در 138 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

37)
او رفت و من به خوبی می دانستم که دیگر با او روبرو نخواهم شد . او پس از این مشاجره ، محل کارش را به ساختمان دیگری تغییر داد ، تا کمتر در کنار من باشد .
زندگیم سرد و وحشتناک بود . هیچ دلخوشی به جز فرزندم نداشتم . یک چیز سنگین در دلم می جوشید . دیگر به فردای خود امیدی نداشتم . این موجودات بیرحم ، در قلب و روح من بذر بد بینی و یای پاشیده بودند . مثل یک توده گوشت بدون روح بودم . چون کرمی در پیله تنهایی خود فرو رفته و گوشه گیر و تنها شده بودم . از اینکه وارد جمعی شوم و آشنایان مرا با انگشت به یکدیگر نشان دهند و برایم دلسوزی کنند ، بیزار بودم . بسترم اشک آلود بود ، و در اکثر مواقع لکه های کم رنگی که در اثر قطرات اشکم بر روی بالش فرو می ریخت ، حکایت از درد درونم و آشفتگی های شبانه ام داشت . زمان به کندی می گذشت و وجود بچه نیز نمی توانست به زندگی یکنواختم ، روشنی بخشد و مرحم زخمهای کهنه و فرسوده ام گردد. هر چه او بزرگتر می شد بر غم و رنجهایم افزوده می گشت . می دانستم که با بزرگ شدن او ، قوای مغزیش نیز رشد خواهد کرد ، و هر روز بیشتر از پیش ، خواهد فهمید . روزی فرا خواهد رسید که از من سراغ پدرش را خواهد گرفت . اگر روزی بپرسد که پدرش کیست و کجاست ؟ ! چه جوابی به او بدهم . چگونه به او بگویم که پدرش ما را ترک کرده است .

* * *
یک روز مصمم گشتم تا برای یک بار هم که شده کودکم را با او مواجه سازم . اما تلاش من ثمری نداشت و به او دسترسی پیدا ننمودم .
نصیب من از زندگی ، بدبختی و نا کامی بود و بس . می دانستم که در پیکار با زندگی ، بازی را باخته ام ، و بیهوده برای رهایی تلاش می کردم . وظیفه خود می دانستم که با تمام مشکلات به مبارزه برخیزم تا سعادت فرزندم تامین گردد . نباید می گذاشتم او هم به سرنوشت تلخ مادرش گرفتار آید . باید برای پسرم ، هم نقش پدر را ایفا می نمودم و هم نقش مادر را . او نباید کمبودی را احساس کند . هیچکس نباید ازگذشته من آگاه گردد . مبادا که در آینده فرزندم ، تاثیر شومی داشته باشد .
آرزوی دیرینه ام این بود که نا کامی و حسرتهایی را که در دوران کودکی تحمل نموده بودم ، نگذارم برای فرزندم اتفاق افتد . اما گویی سرنوشت اینطور نمی خواست و همه آرزو هایم واژگون گردید . گذر ایام همچنان ادامه داشت و من کوشش می کردم تا کودک دلبندم بدون کمترین احساس کمبودی ، به زندگی شیرین کودکانه اش ادامه دهد . چه شبها و روز ها که بر بالین او اشک می ریختم و به آینده اش می اندیشیدم . دوستان جمشید ، تلاش می کردند که به نحوی رضایت مرا جلب نموده که پنهانی ، مجددا به ازدواج او در آیم . ولی من چگونه قادر بودم ، وجود زنی را در کنار خود به عنوان رقیب بپذیرم . زنی که شالوده زندگی من و کودکم را از هم گسست . نفرت عمیقی از او در دل می پروراندم و آتش خشم من ، لحظه به لحظه شعله ور تر می گشت . او که بود که توانسته بود مرد محبوبم را ، پدر فرزندم را ، از من جدا سازد ؟
احساس می کردم در اثر غم و غصه ، تمامی سلولهای بدنم ، پوسیده و فاسد شده اند . . .
دوستان جمشید چندین مرتبه برایم پیغام آوردند که جمشید تصمیم دارد بچه ام را از طریق قانونی از من بگیرد و یا به نحوی او را برباید این اخبار ناگوار ، چون فاجعه ای دردناک ، قلب و روحم را مجروح می ساخت . حاضر بودم که بمیرم ، اما از کودکم جدا نگردم . فکر کردم بهتر است که به نحوی فرشید زیبایم را برای مدتی از خود ، دور سازم تا او از تصمیمش منصرف شود . به همین سبب او را به شهرستانی دور افتاده ، نزد یکی از بستگانم فرستادم و مادرم نیز همراهش رفت تا در آنجا مراقب او باشد . چند ماهی گذشت و درد کشنده و طاقت فرسای جدایی چنان به قلبم نیشتر می زد که تاب تحمل را از دست دادم و مجددا فرشید را به نزد خود آوردم ، اما شب و روز مراقب او بودم . روز ها هنگامیکه به اداره می رفتم ، مادرم به اتفاق پرستاری که استخدام کرده بودم ، از او به شدت مراقبت می کردند و هنگام مراجعت به منزل ، خودم این وظیفه را به عهده داشتم .
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 12:09 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها