مشاعره واژه ای

[yad]

دراین شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشه ای برون آی ای کوکب هدایت

[افسون 13]

هر زمان برق نگاهت زند آتش به دلی
ای گل ناز ازین سوخته خرمن یاد آر
چون هلالم سر شوریده به زانوی غم است
از شب تار من ای کوکب روشن یاد آر

[yad]

درچمن باد بهاری زکنار گل وسرو
به هواداری آن عارض وقامت برخاست

[mohammad.90]

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می‌جویی

این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی

[10691]

بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد
باد غیرت به صدش خار پریشان دل کرد
طوطی ای را به خیال شکری دل خوش بود
ناگهش سیل فنا نقش امل باطل کرد

[yad]

تازیان را غم احوال گران باران نیست

پارسایان مددی تا خوش وآسان بروم

[10691]

روزها فکر من اینست و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم

[افسون 13]

دگر از درد تنهایی ، به جانم یار می ‌باید
دگر تلخ است کامم ، شربت دیدار می ‌باید
ز جام عشق او مستم ، دگر پندم مده ناصح!
نصیحت گوش کردن را دل هشیار می ‌باید

[لاوین]

مست مستم لیک مستی دیگرم
امشب از هر شب به تو عاشق ترم
راست گویم یک رگم هشیار نیست
مستم اما جام و می در کار نیست
مست عشقم مست شوقم مست دوست
مست معشوقی که عالم مست اوست

[yad]

دست ازمس وجود چومردان ره بشوی

تاکیمیای عشق بیابی و زر شوی

صبر برجور رقیبتد چه کنم گرنکنم

عاشقان را نبود چاره به جز مسکینی