کمی خنده

[bigbang]

تعریف مراقب :
موجودی ستم کار و ریا پیشه که متاسفانه چشم و گوش و باقی حواس را هم دارد ! سیستمی که نقش دزدگیر منازل را سر جلسه امتحان ایفا میکند ! گالری ضد حال ! یک نوع تله موش زنده ....
-------------
هر دفعه به بابام میگم ...
برام ماشین میگیری ...."
میگه : بله .....
فقط بگو نخش کوتاه باشه یا بلند :|
=============
این کلمه رو از اون ورش بخون
میرکریم
------------------------
پیغام گیر تلفن سعدی :
از آوای دل انگیز تو مستم
نباشم خانه و شرمنده هستم
به پیغام تو خواهم گفت پاسخ
فلک گر فرصتی دادی به دستم
------------------------
تلویزیون بچه رو نشون داد حافظ کل قرآن بود . بابام گفت یاد بگیر نصف توئه . یهو باباشم نشون داد که اونم حافظ کل قرآن بود بابام کانالو عوض کرد !
-----------------------

به درجه ای از عرفان رسیدم یه چیز میگم خودم میخندم !
بعد تازه آخرش هم میگم جان من ؟ بله ...
============
یه بار نامه واسم رسید بعد نامه رو باز کردم و هر چی منتظر شدم مثل فیلم ها نویسنده نامه با صدای خودش نامه رو برام بخونه نخوند . لحظه سختی بود تمام باورهام فروریخت
===========
یه نفر با چشم ها و گوشهای کاملاً بسته در اداره های دولتی فقط از روی بو و رایحه ی موجود در فضا میتونه ساعت رو حدس بزنه :
بوی دهن ساعت 8 تا 9 صبح
بوی نون و خیار 9 تا 10 صبح
بوی عرق 10 تا 12
بوی جوراب 12 تا 1
بوی ناهار 1 تا 2
بوی ناهار خورده شده 2 تا 3
============
یه بار با یه بنده خدایی دعوام شد در حد بزن بزن ! بعد یهو دیدم وسط دعوا نشست شروع کرد خندیدن گفتم واسه چی میخندی ؟
گفت : چرا وقتی مشت میزنی مثل این فیلم هندی ها صداشم در میاری ؟؟؟
=====================
یه ساعته جلو استخر منتظرم مامانم بیاد دنبالم ...
بهش زنگ میزنم میگم مامان پس چی شد ؟
میگه : تو راهم ... ترافیکه تهرانه دیگه ... یک کم دیگه میرسم
بهش میگم : مامان به تلفن خونه زنگ زدم !!!!!
مامان : ................... 0_0
================
پسر نوح با بدان بنشست
الان برو ببین میگن سانتافه خریده !
=============