بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 08-02-2013
ساقي آواتار ها
ساقي ساقي آنلاین نیست.
ناظر و مدیر ادبیات

 
تاریخ عضویت: May 2009
محل سکونت: spain
نوشته ها: 5,205
سپاسها: : 432

2,947 سپاس در 858 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض یکی از همین جمعه ها

یکی از همین جمعه ها
خودم را بر می دارم می برم
میانِ پیاده روهایِ همیشه مرده ی این شهر
که هیچ لبخندِ آشنایی نمی یابی در آن
یا بهتر بگویم..لبخندی نمی یابی ..

در مرکزی ترین نقطه اش بنشینم
پایم را در یک کفش می کنم
که یا همین حالا
آشناترین لبخندِ دنیا را تحویلِ من می دهی
یا من همه ی روزهایِ باقی مانده را
همینجا می نشینم...
خط و نشان نمی کشم اما
باور کن...من دیگر نگاهِ غریبه ها را
تاب و توانم
نیست...





عادل دانتيسم
__________________
Nunca dejes de soñar
هرگز روياهاتو فراموش نكن
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از ساقي سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
  #2  
قدیمی 08-03-2013
پریشان آواتار ها
پریشان پریشان آنلاین نیست.
کاربر بسيار فعال
 
تاریخ عضویت: May 2012
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 1,251
سپاسها: : 8,172

4,786 سپاس در 1,493 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ﭼﻪ دردي اﺳﺖ


ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن
‫وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ
‫ﺑـﺮاي دﻳـﮕﺮان ﭼﻮن ﻛـﻮه ﺑـﻮدن
‫وﻟﻲ در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ
‫ﺑﺮاي ﻫﺮ ﻟـﺒﻲ ﺷـﻌﺮي ﺳﺮودن
‫وﻟﻲ ﻟﺒﻬﺎي ﺧﻮد ﻫﻤﻮاره ﺑﺴﺘﻦ
‫ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن
‫وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ رﺳﻢ دوﺳـﺘﻲ دﺳﺘﻲ ﻓﺸﺮدن
‫وﻟﻲ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ ﻗﻠﺒﻲ ﺷﻜﺴﺘﻦ
‫ﺑﻪ ﻧﺰد ﻋﺎﺷﻘﺎن ﭼﻮن ﺳﻨﮓ ﺧﺎﻣﻮش
‫وﻟـﻲ در ﺑـﻄﻦ ﺧﻮد ﻏـﻮﻏﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ
‫ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ دوﺳﺘﺎن ﺑﺮ ﺧﺎك ﺳﭙﺮدن
‫وﻟـﻲ در دل اﻣـﻴـﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻦ
‫ﺑـﻪ ﻣـﻦ ﻫـﺮ دم ﻧـﻮاي دل زﻧـﺪ ﺑﺎﻧﮓ
‫ﭼﻪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ از اﻳﻦ ﻏﻤﺨﺎﻧﻪ رﺳﺘﻦ

‫ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن
‫وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ
‫ﺑـﺮاي دﻳـﮕﺮان ﭼﻮن ﻛـﻮه ﺑـﻮدن
‫وﻟﻲ در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ رﺳﻢ دوﺳـﺘﻲ دﺳﺘﻲ ﻓﺸﺮدن
‫وﻟﻲ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺳﺨﻦ ﻗﻠﺒﻲ ﺷﻜﺴﺘﻦ
‫ﺑﻪ ﻧﺰد ﻋﺎﺷﻘﺎن ﭼﻮن ﺳﻨﮓ ﺧﺎﻣﻮش
‫وﻟـﻲ در ﺑـﻄﻦ ﺧﻮد ﻏـﻮﻏﺎ ﻧﺸﺴﺘﻦ

‫ﺑﻪ ﻏﺮﺑﺖ دوﺳﺘﺎن ﺑﺮ ﺧﺎك ﺳﭙﺮدن
‫وﻟـﻲ در دل اﻣـﻴـﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺴﺘﻦ
‫ﺑـﻪ ﻣـﻦ ﻫـﺮ دم ﻧـﻮاي دل زﻧـﺪ ﺑﺎﻧﮓ
‫ﭼﻪ ﺧﻮش ﺑﺎﺷﺪ از اﻳﻦ ﻏﻤﺨﺎﻧﻪ رﺳﺘﻦ

‫ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن
‫وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ
‫ﺑـﺮاي دﻳـﮕﺮان ﭼﻮن ﻛـﻮه ﺑـﻮدن
‫وﻟﻲ در ﭼﺸﻢ ﺧﻮد آرام ﺷﻜﺴﺘﻦ

‫ﭼﻪ دردي اﺳﺖ در ﻣﻴﺎن ﺟﻤﻊ ﺑﻮدن
‫وﻟـﻲ درﮔـﻮﺷـﻪاي ﺗـﻨـﻬـﺎ ﻧـﺸﺴﺘﻦ

آﻟﺒﻮم : ﻗﺼﻪ ﮔﻞ و ﺗﮕﺮگ
‫« ﺧﻮاﻧﻨﺪه : ﺳﻴﺎوش ﻗﻤﻴﺸﻲ
‫« ﺗﺮاﻧﻪ ﺳﺮا : ﭘﺎﻛﺴﻴﻤﺎ زﻛﻲ ﭘﻮر
‫« آﻫﻨﮕﺴﺎز : ﺳﻴﺎوش ﻗﻤﻴﺸﻲ
__________________
معنی فلفل نبین چه ریزه است را روزی فهمیدم.....که اشک هایم به این کوچکی پر از حرف ها و غم های بزرگ شد
پاسخ با نقل قول
5 کاربر زیر از پریشان سپاسگزاری کرده اند برای پست مفیدش:
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 11:35 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها