بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #19  
قدیمی 11-12-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
Arrow علی بداغی شاعری معاصر و خوش ذوق (معرفی مجموعه اشعار و ابیات و کتب علی بداغی)

برگزيده‌ای از كتابِ "دریغا! چلچراغِ عشق افسرد!" / علی بداغی / نشر توسعه / 1370
پاورچين‌پاورچين
با دامنِ پرسنگ
كودكِ عشق
مي‌گذرد از پرچين.
بهار
باغبانِ پيرِ خِرَد در خواب
ميوه‌هاي رسيده‌ي احساس
و پروازِ بي‌قرارِ سنگ
آه! چه هياهويي!
باغبان مي‌پرد از خواب
مي‌دود در باغ
چوبدستش بي‌تاب
مي‌شود پرتاب
و تنها خنده‌ي كودكِ سبد در دست
كه مي‌پرد از پرچين
و مي‌رود به شتاب
مي‌رقصد بر نوكِ چوبدستي‌اش
به جواب
لبانِ باغبانِ پير مي‌جنبد
و دشنامي بر آن‌ها نقش مي‌بندد
و باغ آهسته مي‌خندد
و خنده
جويبارِ خنده جاري مي‌شود
از هر شيار چهره‌ي اين پيرِ خواب‌آلود
قانونِ طبيعت
ديرگاهي بر جدارِ غارِ پيچاپيچ و تودرتوي او
نقش است
و او آهسته سوي بسترِ خود باز مي‌گردد
و بر بالِ خيالِ خود
- عجب!
پر مي‌كشد تا سرزمينِ خواب.
پاورچين‌پاورچين
با دامنِ پرسنگ
كودكِ عشق
مي‌گذرد از پرچين
...
علي بداغي

- جهان، كوهي
و بر بلندايِ آن، زمان، داري
پژواكِ سهمگينِ سكوت
و دهانِ گشوده‌ي طنابي در آن بالا دست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- در دايره‌اي از فريب
هزار خنجر به پشت و
خنجري در دست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- گنداب‌هاي دهانْ‌گشوده‌ي دروغ
در كارِ تمام كردن آخرين تلاشِ نيلوفرِ حقيقت و پاكي
و هلهله و هياهوي هرزه گياهانِ تماشاگرِ سرمست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- كوره راه تجربه‌ها را درنَوَرديدن
و بازگشتن از سفرِ دردناكِ دوستي‌هاي عقيم
درنگي در گام و زهر سكوتي در جام
بايد ماند، بايد خورد
و در تنگناي بي‌باوري رفت از دست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- با قلبي گشاده و احساسي زلال‌تر از چشمه
و انديشه‌اي به سادگيِ يك كودك
كه صادقانه عشق مي‌ورزد
و هيچ نمي‌خواهد مگر صداقت و صافي
و به ناگاه
دشنه‌اي در دل
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- دوستي كردن و نامردي ديدن
و گذشتن و باز مهر ورزيدن
و به عقوبت، رذالت ديدن
و ميانِ انبوه‌ي درد و، بي‌همدردي
آرزوي غروب
غروبِ رهايي بخش
و خلاصي از گنداب
و بودني زين دست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- الصاقِ گلِ خشكيده‌ي محبّت و عشق
در دفترِ مچاله‌ي سينه
براي عبرتِ پروانگانِ عواطف و احساس
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- گريز از تنهايي، يك‌نواختي، بي‌تابي
با تن‌سپاري به هر آن كه بگويد: ”دوستت دارم“
به بهانه‌ي شكست در يك عشق (!؟)
و توجيه اين بي‌نوايي‌ها
با دستاويز قرار دادن كريستف و آنا (بي‌چاره ادبيات)
و شخصيت‌هايي زين دست (و صد البته نه ارنست و آدا)
- ”چو دزدي با چراغ آيد گزيده‌تر برد كالا“
و برانگيختنِ غبارِ هياهو و جنجال
براي كدر نمودنِ آيينه‌ي حقيقتِ تلخ
(بي‌نوا هورا كشان غافل بوق و كرنا در دست!)
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- خون‌چكان خاطرات
از صليبِ خاموشي
بر بلنداي جلجتاي تنهايي
و زهرخندِ هوس
- يهوداي پست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- خسته از جست‌و‌جوي ساليانِ دراز
دل خوش نمودن به باريكه‌راهي به حقيقتِ عشق
و پرستش و
آن گاه
افسوس!
فاحشگاني به هيئت فرشتگان
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- متهم شدنِ مجنون به بيماريِ خودآزاري
در دادگاهِ ناقدانِ عاقلِ امروزينه‌ي هنر
و نشستن به انتظارِ عقوبتِ فرهاد
و عفت‌ورزاني زين دست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- تنها، شاهدِ ورودِ سياوشِ دوستي به آتش بودن
و انتظارِ خروجش را از ديگر سوي
به تيرخندِ سودابه‌ي فريب
خون گريستن
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- باورِ مرگِ عزيزان، هيچ
باور آوردن به مرگِ باورها
هنگام كه بر سرِ هر پيچ
تكه‌اي از ايمانِ تو مي‌رود از دست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- در چهار ديوارِ تنهايي
آكنده از سكوتي سنگين
آسمان را از دريچه‌ي كوچكي ديدن
تنها به عقوبتِ دوست داشتن و انديشيدن
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- سخن از بهار
بي‌حاصل
هنگامي كه ذهنِ باغ
در اغتشاشِ خاطره‌ي هجومِ تلخِ پاييز مي‌سوزد
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- پنجره گشودن‌ها و بي‌قراري‌ها
سرودن‌ها و گريه‌ها و زاري‌ها
و به درياي خيال و خاطره خودسپاري‌ها
به انتظارِ هيچ كس
و يا كسي كه هرگز نخواهد پيچيد طنينِ گام‌هايش
در اين بن‌بست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
- تكرارِ مكررات
حرف‌هاي صدباره
هيچ و پوچ
بيهوده
و تيرِ عمري كه مي‌رود از شست
زندگي اين است!
- آه! نه! نازنينم! زندگي اين نيست!
علي بداغي


+ نوشته شده در دوشنبه چهاردهم آبان 1386ساعت 19:8 توسط بهداد بداغی
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 06:02 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها