بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #11  
قدیمی 01-14-2009
m.abraham آواتار ها
m.abraham m.abraham آنلاین نیست.
تازه کار
 
تاریخ عضویت: Jan 2009
محل سکونت: esfehan
نوشته ها: 2
سپاسها: : 0

0 سپاس در 0 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض بازرگانه چهار زنه

بازرگاني بود که چهار زن داشت. بازرگان به زن چهارم بيش تر از سه زن اول عشق مي ورزيد، از زن چهارمش به خوبي مواظبت مي کرد و بهترين ها را برايش مي خواست، زن سومش را نيز خيلي دوست داشت و به زن دومش هم علاقه مند بود. اوزن با فکري بود همواره شکيبايي مي کرد و در مواقع حساس هر موقع بازرگان با مشکلي مواجه مي شد به زن دومش پناه مي آورد. اما زن اول بازرگان بسيار با وفا بود و تلاش زيادي براي حفاظت از مال شوهرش انجام مي داد به همين جهت بازرگان به او کم توجهي نمي کرد. روزي بازرگان در بستر بيماري افتاد و دريافت که به زودي مي ميرد. او در حالي که به زندگي مجلل خود مي انديشيد، گفت: من امروز چهار زن دارم اما وقتي بميرم تنها خواهم شد. چقدر بي پناه مي شوم.
بازرگان به زن چهارمش گفت: من به تو پيش از همه عشق مي ورزيدم، بهترين لباسها را به تو هديه مي دادم و بيشتر از همه از تو مراقبت مي کردم، اکنون که وقت رفتن است با من ميايي و مرا همراهي ميکني؟ زن چهارم پاسخ داد: هرگز. او سپس از زن سومش پرسيد و گفت: من در طول زندگي ام همواره تو را خيلي دوست داشته ام و اکنون که در حال مرگم ايا با من مي آيي؟ زن سوم گفت: نه، زندگي در اينجا خيلي خوب است. قلب بازرگان شکست و رو به زن دومش کرد و به او گفت: من هميشه براي کمک به تو روي مي آوردم و تو هميشه مرا کمک مي کردي. اکنون که به تو احتياج دارم به کمک مي کني و همراهم مي آيي؟ زن دوم به او گفت: که اين بار نمي توانم به تو کمکي بکنم، بيشترين کاري که مي توانم بکنم اين اين که تو را به گور بسپارم. بازرگان نااميد از همه جا صدايي شنید که به اهستگي مي گفت: من با تو به هر کجايي که بگويي مي آيم و اين صدای زن اول او بود. بازرگان رو به او کرد و گفت: بايد آن زمان که مي توانستم بيشتر از تو مراقبت مي کردم.
همه ما در زندگي چهار زن داريم: زن چهارم مانند جسم ما است، اصلا اهميت براي او ندارد که چه قدر تلاش مي کنيم تا جسم ما خوب به نظر آيد و هنگامي که بميريم ما را ترک مي کند. زن سوم مانند شان و موقعيت و دار و ندار ما است و موقع مرگ ما را ترک می گوید. زن دوم خانواده و دوستان ما هستند و موقع مرگ بر سر مزار ما مي آيند. ولي زن اول روح ما است چيزي که در هنگام لذتهاي خود او را از ياد مي بريم و به دنبال ماديات و ثروت هستيم
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:33 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها