بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 03-22-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض








شعری زیبا از ماموستا هژار تقدیم به پدر عزیز و مادر مهربانم


__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 03-22-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض گویند مرا چو زاد مادر - شعری از ایرج میراز در وصف مادر

گویند مرا چو زاد مادر - شعری از ایرج میراز در وصف مادر





گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت
شبها بر گاهواره من ، بیدار نشست و خفتن آموخت
دستم بگرفت و پا به پا برد ، تا شیوه راه رفتن آموخت
یک حرف و دو حرف بر زبانم ، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
لبخند نهاد بر لب من ، بر غنچه گل شکفتن آموخت
پس هستن من ز هستن اوست ، تا هستم و هست دارمش دوست

شد مکتب عمر و زندگی طی ، مائیم کنون به ثلث آخر
بگذشت زمان و ما ندیدیم ، یک روز ز روز پیش خوشتر
آنگاه که بود در دبستان ، روز خوش و روزگار دیگر
می گفت معلمم که بنویس ، گویند مرا چو زاد مادر ، پستان به دهن گرفتن آموخت
گویند که می نمود هر شب ، تا وقت سحر نظاره من
می خواست که شوکت و بزرگی ، پیدا شود از ستاره من
می کرد به وقت بی قراری، با بوسه گرم چاره من
تا خواب به دیده ام نشیند، شبها بر گاهواره من، بیدار نشست و خفتن آموخت
او داشت نهان به سینه خود، تنها به جهان دلی که آزرد
خود راحت خویشتن فدا کرد ، در راحت من بسی جفا برد
یک شب به نوازشم در آغوش ، تا شهر غریب قصه ها برد
یک روز به راه زندگانی، دستم بگرفت و پا به پا برد، تا شیوه راه رفتن آموخت
در خلوت شام تیره من، او بود و فروغ آشیانم
می داد ز شیر و شیره جان ، قوت من و قوت روانم
می ریخت سرشک غم ز دیده ، چون آب بر آتش روانم
تا باز کنم حکایت دل ، یک حرف و دو حرف بر زبانم ، الفاظ نهاد و گفتن آموخت
در پهنه آسمان هستی ، او بود یگانه کوکب من
لالایی و شور و نغمه هایش ، بودند حکایت شب من
آغوش محبتش بنا کرد ، در عالم عشق مکتب من
با مهر و نوازش و تبسم ، لبخند نهاد بر لب من ، بر غنچه گل شکفتن آموخت

این عکس ظریف روی دیوار، تصویر شباب و مستی اوست
وان چوب قشنگ گاهواره ، امروز عصای دستی اوست
از خویش به دیگران رسیدن ، کاری ز خداپرستی اوست
شد پیر و مرا نمود برنا ، پس هستی من ز هستی اوست،
تا هستم و هست دارمش دوست
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 03-22-2009
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض قلب مادر - ایرج میرزا - تقدیم به تمام مادرهای عزیز ایرانی از جمله مادر مهربان خودم

قلب مادر - ایرج میرزا - تقدیم به تمام مادرهای عزیز ایرانی از جمله مادر مهربان خودم

داد معشوقه به عاشق پيغام * * * كه كند مادر تو با من جنگ
هر كجا بيندم از دور، كند * * * چهره پر چين و جبين پر آژنگ
با نگاه غضب آلوده زند * * * بر دل نازك من تير خدنگ
از در خانه مرا طرد كند * * * همچو سنگ از دهن قلما سنگ
مادر سنگ دلت تا زنده است * * * شهد در كام من و توست شرنگ
نشوم يك دل و يك رنگ تورا * * * تا نسازي دل او از خون رنگ
گر تو خواهي به وصالم برسي * * * بايد اين ساعت بي خوف و درنگ
روي و سينه ي تنگش بدري * * * دل برون آري از آن سينه ي تنگ
گرم و خونين به منش باز آري * * * تا برد ز آينه ي قلبم زنگ
عاشق بي خرد ناهنجار * * * نه بل آن فاسق بي عصمت و ننگ
حرمت مادري از ياد ببرد * * * مست از باده و ديوانه ز بنگ
رفت و مادر را افكند به خاك * * * سينه بدريد و دل آورد به چنگ
قصد سر منزل معشوقه نمود * * * دل مادر به كفش چون نارنگ
از قضا خورد دم در به زمين * * * و اندكي رنجه شد او را آرنگ
آن دل گرم كه جان داشت هنوز * * * اوفتاد از كف آن بي فرهنگ
از زمين باز چو برخاست، نمود * * * پي برداشتن دا ، آهنگ
ديد كز آن دل آغشته به خون * * * آيد آهسته برون اين آهنگ
آه دست سرم يافت خراش * * * واي پاي پسرم خورد به سنگ
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:53 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها