برای یک فیلمساز تازه کار همین بس است که فیلمش در سطوح معمولی سینمای جهان قرار گیرد اما وقتی شخصی با اولین فیلمهایش در سطوح بالای تکنیکی قرار می گیرد به واقع تماشاگر تشخیص می دهد با یک استعداد تازه و بدیع روبروست.
مارتین مک داناگ با دومین فیلم کارنامه اش اثری بدیع،زیبا،خوش تکنیک و چند لایه را به ما ارائه می دهد.اثری که ما را به یاد بهترین فیلم نوآرهای تازیخ سینما می اندازد و اگر با آنها برابری نکند به آنها بسیار نزدیک می باشد.
او با تلفیق زیبا و کارآمد معماری قرون وسطایی و موسیقی بسیار زیبای متن فیلم و یک تراژدی انسانی که با بهترین کیفیت پرداخته شده است توانسته بیننده را تا پایان فیلم به خوبی درگیر کرده و همراه سازد.
فیلم عناصر موفق زیادی دارد.از جمله می توان به موسیقی متن فیلم اشاره کرد که به خوبی با فضای داستان و موقعیت های فیلم جفت و جور شده و آنها را تکمیل می کنند به عنوان مثال هنگام نشان دادن اماکن تاریخی شهر موسیقی مارا به عمق تاریخ می برد و ما به زیبایی در تصاویر غرق می شویم.از دیگر عناصر فیلم می توان
مجموعه بینظیر بازیگران فیلم را نام برد.کالین فارل بیشک یکی از بهترین بازی های تاریخ زندگی اش را ایفا کرده است.او به خوبی نقش مردی که هنوز بچه مانده است و عذاب وجدان عمیق او را نشان می دهد.برندان گلیسن که بدون شک یکی از بهترین بازیگران حال حاضر جهان است هم به خوبی توانسته نقش یک حرفه ای افسرده که می خواهد گذشته را جبران و با رهایی ری او را به زندگی عادی باز گرداند بازی کرده است.او بسیار یادآور یک فاوست پشیمان است.رالف فاینس نیز بار دیگر درخشیده است.او بخوبی نقش یک شخصیت خشن و بیرحم اما سرسخت در اصول خود را ایفا کند.اما در واقع این فیلم محملی برای درخشش یک کارگردان باهوش و با استعداد است که با تلفیق همه عناصر یک نوآر درخشان به سینما تقدیم کرده است.
یکی نکات جالب فیلم استفاده از نقاشی های بروگل به خصوص نقاشی های مرتبط با قیامت،برزخ و جهنم او بود که به خوبی عاقبت گنه کاران را و شخصیتهای فیلم را نشان می دهد و تنها توبه کنندگان همچون ری شاید نجات یابند که ما در فصل پایانی شاهد بازسازی از تابلوی قیامت بودیم که ری در آنجا می گوید نمی داند چه سرنوشتی در قیامت خواهد داشت.
در پایان باید گفت
این فیلم یکی از بهترین فیم نوآر های تاریخ سینما بودو نوید دهنده ظهور یک استعداد جدید در دنیای سینماست.