قهوه خونه ی تالار فلسفه

[ازاد]

سلام
بچه های کرد تا اونجا که من یادمه تو دانشگاه خیلی علاقه به فلسفه داشتند.
اما جونم برات بگه که لازم نیست کاری بکنی جز این که یه خورده سوالای بچگیاتو جی تر بگیری، اگه فراموش کرده باشی، یادت بیاد
سوالاتی مثل:
چرا بابام که سیگار میکشه چیزی نیست، اما من که به بابام گفتم منم میخوام بکشم زد تو گوشم؟
چرا وقتی مامانم ارایش میکنه کسی چیزی نمیگه، اما من که میخوام ارایش کنم همه میزنن تو مخم؟
چرا یک پسر خودش عاشق یک دختر میشه ، دوست داره باهاش بره بیرون؟ دستشو بگیره، اونو ببوسه
اما دوست نداره خواهرش چنین کاری بکنه؟
یا زمونی که بچه تر بودی و می پرسیدی بابا خدا یعنی چی؟
خدا رو چطوری میشه دید/ یعنی چی خدا نوره؟، اگه خدا نور باشه که دیده میشه
و هزاران سوال دیگه ای که به اقتضای این که من بچه هستم گفتند به من مربوط نیست اما در حقیقت جوابی برای اون نداشتند.
وقتی با این سولات روح بچگیتونو بیدار کنین خود به خود میبینین که عاشق فلسفه شدین