از اتفاقات وحشیانهی دیگری که میدان توپخانه شاهد آن بوده است، فاجعه ای است که در زمان محمد علی شاه در آنجا رخ داد این اتفاق در نشریه ای به نام «اسرار مشروطیت ایران» که ضمیمهی مجلهی «ترقی» بود، زیر عنوان «سرباز گمنام زنان ایران»، در سال ۱۳۴۳ برای نخستین بار، به این صورت چاپ و منتشر گشت:
«در ماه ذی القعده ۱۳۲۵ هجری قمری به تحریک محمد علی شاه که جدا ًمخالف مشروطه بود، گروهی از اراذل و اوباش و قاطرچیها و شتردارهای دولتی در میدان توپخانه جمع شدند که: ما مشروطه نمیخواهیم. دسته ای از ملایان هم به آنها پیوستند. از طرف دربار از آن روز چادرها در میدان توپخانه بر پا شد، دیگها بار گذاشتند و شام و ناهار برای مستبدان دایر گردید. ملیون در مجلس و مسجد سپهسالار جمع آمدند و آمادهی دفاع گشتند. هر روز یکی از سران استبداد در میدان توپخانه سخنرانی میکرد و مردم را به خراب کردن مجلس و برهم زدن اساس مشروطه تشویق مینمود. در یکی از این روزها جوانی به نام «میرزا عنایت» که سر و وضع مرتبی داشت، به میدان توپخانه آمد، ناگهان اراذل و اوباش به او هجوم برده که این جوان مشروطه طلب است و به این عنوان به سر ِ او ریخته و کارش را ساختند و هر چه داشت به غارت بردند. اما به این نیز اکتفاء نکردند، یکی از دژخیمان بالای جنازهی خون آلود او رفت و با قلم تراش چشمش را در آورد و فریاد کشید که: شاهد باشید من بودم که چشم مشروطه طلب را از کاسه در آوردم. این منظرهی هولناک همه را به لرزه در آورد ولی از کسی صدایی بلند نشد، بجز شیر زنی که از زیر چادر، تپانچه کشید و دژخیمان را مورد هدف قرار داد. تیر خالی شد اما به هدف نخورد. این حرکت دلیرانه - آن هم از طرف یک زن - موجب خشم و هیجان بیشتر دژخیمان گردید؛ بطوریکه دسته جمعی به سر زن ریختند و او را با قمه و قداره تکه تکه کردند. این حرکت آنچنان فجیع بود که حتا تمام آخوندهای حاضر در جمع را هم تکان داد.»
از دیگر اتفاقاتی که در میدان توپخانه روی داد، نمایش کارناوال بود که شروع آن به مناسبت الغای امتیاز نفت ِدارسی و تاریخ آن اواسط سال ۱۳۱۲ بود که تنها چند سالی به پایان مدت ِآن باقی مانده بود، اما رضا شاه منتظر پایان آن نشد و بطور یک طرفه آن را ملغا نمود. در این مورد گفته شده که رضا شاه در آبادان از اطرافیان پرسیده بود که از بابت نفت چقدر عاید ایران میشود که در جوابش گفته بودند مقدار آن ناچیز است. شاه با عصبانیت دستور میدهد که شیرهای نفت را ببندند و وقتی به او میگویند که این کار دور از حزم و احتیاط است، با خونسردی میگوید: «ما سر ِلولهها را در دریا رها میکنیم و کبریتی هم رویش میاندازیم تا همهی انگلستان و قشونش به آتش کشیده شود!» بدین ترتیب قرار داد یک طرفه لغو شد و به این مناسبت کارناوال شادمانه ای به راه افتاد که تا آن زمان سابقه نداشت. البته این کارناوال به علت فقر اقتصادی ایران نتوانست بیش از سه سال دوام بیاورد
بطور کلی باید گفت میدان توپ خانه در آغاز میدانی بود با ساختمانهای دو طبقه که توپچیها و زنبورکچیها در بالا خانههای شمال و جنوبش سکونت داشتند تا با نزدیکیشان به اندرون شاهی در مواقع لزوم بتوانند به کمک بشتابند. آنگونه که گمان میرفت حدود مملکت همان اندرون شاهی و ارگ سلطنتی است اما پس از آن هر قسمتش صورت تازهای به خود گرفت و با ساختن بناهای جدید تغییراتی در فضایش حاصل آمد. بجای درختهای کهناش اصلههای تازه کاشته شد، چمن کاری صورت گرفت، گل و سبزه و باغچه بندیهایی در آن ایجاد شد، آب لجن آلود حوضش به آب صاف و تازهای تبدیل گردید و بخاطر دستههای موزیک که عصر به عصر در آنجا مو سیقی مینواختند، کم کم به صورت گردشگاه ِ عمومی مردم تهران در آمد.
میدان توپخانه سال ۱۳۲۵
پانویسها:
۱ - نقل به اختصار از سفرنامه ی اورسُل
۲ - بر گرفته از سفر نامه ی خانم سره نا
۳ - تهران قدیم
۴ - نقل از نشریه ای به نام «اسرار مشروطیت ایران»،ضمیمه ی مجله ی «ترقی»،زیر عنوان «سرباز گمنام زنان ایران»
...
..
.