بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات

شعر و ادبیات در این قسمت شعر داستان و سایر موارد ادبی دیگر به بحث و گفت و گو گذاشته میشود

 
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
Prev پست قبلی   پست بعدی Next
  #2  
قدیمی 09-17-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

پارسال همان طور که پیشبینی میشد تلاش ترکیه و رقابت این کشور با ایران برای تصاحب مولانا، به جاهای باریک رسید. با این که ایران از ابتدا وارد این دعوای بیدلیل نشد و نشان داد که علاقهای به بحث بدیهی ملیت مولانا ندارد، ترکیه دست بردار نبود و هر روز بیش از پیش، پیشروی میکرد.
تا اینکه برگزاری کنگره بزرگداشت مولانا و شمس تبریزی در خوی و تبریز در آبانماه ۸۶، به شدت مقامات فرهنگی ترکیه را برانگیخت و مقامات این کشور هرچه در توان داشتند به کار گرفتند و با تنگنظری فرهنگی اعجابآوری، به تکاپو افتادند تا نکند تلاشهای وسیع بینالمللیشان تنها با همین یک کنگره از دست برود.
برج شمس تبریزی بر اساس باور ایرانیان، محل دفن عارف نامی ایران، شمس تبریزی است، اما مقامات فرهنگی ترکیه که ظاهرا تنها به تصاحب مولانا رضایت نمیدهند، کار را گسترش داده و مدعی شدهاند مقبره شمس نیز در قونیه است؛ شهری از استان ارضروم که مولانا از دوران نوجوانی تا مرگ در آن زندگی میکرد و اکنون نیز آرامگاهش ـ متأسفانه ـ همانجاست.
برگزاری کنگره خوی، آنچنان برای ترکیه جدی شده بود که استاندار ارض روم به خوی آمد و تمام تلاش خود را به کار بست تا مقامات فرهنگی این شهرستان را مجاب کند که مقبره شمس را به وی نشان دهند. اما مقامات فرهنگی خوی، محترمانه این بازدید را به فرصت دیگری موکول کردند.
ظاهرا استاندار ارضروم خود را تحصیلکرده رشته تاریخ و علاقهمند به مسائل فرهنگی معرفی کرده و اصرار داشته است که مقبره شمس در قونیه است و اسناد و مدارک تاریخی نیز این ادعا را ثابت میکند.
از سوی دیگر، استانداران استانهای آغری و ایغدیر ترکیه نیز به خوی آمده و در یک دیدار دوستانه با مسئولان شهرستان خوی، درخواست کردند که مقبره شمس را نشان دهند. اما این بار نیز مثل مورد قبل، محترمانه به ترکیه بازگشتند.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
 


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 03:14 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها