بازگشت   پی سی سیتی > مقالات و مباحث علمی > مقالات و موضوعات علمی

مقالات و موضوعات علمی در این تالار مقالات و مطالب علمی قرار داده خواهد شد توجه شود که مقالات علمی و دانشگاهی با اخبار علمی تفاوت دارد و بخش مربوطه ی اخبار علمی به صورت جداگانه ایجاد شده است

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض نيكلاس اوگوست اوتو

نيكلاس اوگوست اوتو

نام فارسي : نيكلاس اوگوست اوتو
سال ولادت و فوت : 1891-1832 میلادی
مليت : آلمانی



نيكلاس اوگوست اوتو ، مخترع آلماني بود كه در سال 1876 اولين موتور درون‌سوز چهارزمانه را ساخت كه الگو و مدلي شد براي صدها ميليون موتور مشابه كه از آن زمان تا كنون ساخته شده است.

موتور درون‌سوز يك وسيله گردنده است كه در فايف موتوري و موتورسيكلت‌ها كاربرد دارد. علاوه بر موارد استعمال فراوان آن در صنعت، اختراع هواپيما بدون استفاده از آن غير ممكن بود. تا قبل از پرواز اولين هواپيماي جت در سال 1939، نيروي محركه تمام هواپيماها در واقع توسط موتورهاي درون‌سوز كه چرخه‌كار آنها بر مدار اوتو بودف تأمين مي‌شد. امّا مهمترين مورد كاربرد موتورهاي درون‌سوز استفاده ازآنان در اتومبيل‌ها است.

قبل از آنكه اوتو موتور خود را اختراع كند براي ساخت اتومبيل تلاش‌هاي فراوان و عديده‌اي شده بود. برخي مخترعين نظير زيگفريد ماركوس (در سال 1875) اتين لنور (در سال 1862) و نيكلاژوزف كنوت (در سال 1769) موفق به ساخت مدل‌هايي شدند كه حركت مي‌كرد. اما به علت نبودن موتور مناسب، موتوري كه هر دو مزيت وزن كم و قدرت زياد را با هم داشته باشد هيچ كدام از آن مدل‌ها در عمل قابل استفاده نبود. ولي در خلال پانزده سال پس از اختراع موتور چهار زمانه اوتو، دو مخترع آلماني ديگر، كارل بنز و گوتلمب دايملر، هر يك اتومبيل‌هايي قابل استفاده و قابل فروش ساختند. از آن زمان انواع مختلف از موتورها براي به حركت درآوردن اتومبيل ساخته شده است. ممكن است در آينده‌اي نه چندان دور، اتومبيل‌هايي كه با نيروي بخار، باطري‌هاي برقي و يا با استفاده از ساير منابع انرژي حركت مي‌كنند، ساخته شوند كه نسبت به اتومبيل‌هاي كنوني برتري خواهند داشت. ولي واقعيت اين است كه در 99 درصد از صدها ميليون اتومبيل ساخته شده تا اين زمان از موتورهاي درون‌سوز چهارزمانه است كه در كاميون‌ها، اتوبوس‌ها و كشتي‌ها از آن استفاده مي‌شود. اين موتور چرخه چهارزمانه‌اي مشابه با موتور اوتو دارد ولي نوع سوخت آن متفاوت است.

اكثر اختراعات علمي (اگر استثناي مهم تسليحات و مواد منفجره را كنار بگذاريم)‌براي نوع بشر سودمند بوده است. به عنوان مثال كاملاً بعيد است كسي پيشنهاد كند كه يخچال يا پني‌سيلين را تحريم كنيم و با استفاده از آنها را به طور جدّي محدود سازيم. زيان‌هاي استفاده‌اي چنين گسترده از اتومبيل‌هاي شخصي بر كسي پ.شيده نيست. اتومبيل‌ها غلاوه بر ايجار سرو صدا هوا را آلوده مي‌كنند، با مصرف سوختهاي كمياب منتبع آن را مورد تهديد قرار مي‌دهند و هر ساله عامل قتل و جرح شمار زيادي از مردمان مي‌شوند.

مسلماً اگر اتومبيل وسيله سودمندي نبود و فايده‌اي اين چنين زياد نداشت هرگز آن را تحمّل نمي‌كرديم اتومبيل‌هاي شخصي به مراتب بيشتر از وسايل حمل و نقل عمومي قابليت تطبيق دارند. بر خلاف راه‌آهن و قطار زيرزمين هرجا كه مايل بوديد مي‌توانيد آن را پارك كنيد، به هر جاكه بخواهيد شما را مي‌برد، و اينجا و آنجا در خدمت شما مي‌باشد. سريع و راحت است و بارو بنه را به آساني حمل مي‌:ند و به شكل بي‌سابقه‌اي اين مكان را براي ما فراهم مي‌كند كه كجا زندگي كنيم و وقت خود را چگونه سپري سازيم. به اين ترتيب آزادي فردي را به شكلي قابل ملاحظه‌اي افزايش داده است.

اما اينكه تمام امتيازات در برابر بهايي كه جامعه براي اتومبيل مي‌پردازد، ارزش دارد يا خير، مطلب قابل بحثي مي‌باشد. اما در هر حال كسي نمي‌تواند منكر آن شود كه اتومبيل اثر عمده‌اي بر تمدن ما داشته است. تنها در ايالات متحده بيش از يكصد ميليون دستگاه اتومبيل مورد استفاده قرار دارد. اين به معناي تقريباً دو تريليون مايل، مسافر در هر سال مي‌باشد كه اين رقم بيش از مجموع مسافات طي شده در يك سال به طور پياده، با هواپيما، با قطار، با كشتي و به طور كلي با تمام اشكال حمل و نقل مي‌باشد.

براي جا دادن اين اتومبيل‌ها هكتارها زمين را به صورت توقفگاه اتومبيل درآورده‌ايم، بزرگراه‌هاي بي‌انتهايي ساخته‌ايم، و تمام چشم‌اندازها را تغيير داده‌ايم. در عوض اتومبيل آنچنان سهولت جابجايي را براي ما فراهم آورده است كه نسل‌هاي گذشته به سختي مي‌توانستند حتي رؤياي آن را در سر بپرورانند. بسياري از صاحبان اتومبيل‌ها اكنون فعاليت‌هاي گسترده‌اي دارند و از تسهيلاتي بهره‌مند مي‌شوند كه احتمالاً بدون اتومبيل نمي‌توانستند از آن برخوردار باشند. داشتن اتومبيل حق انتخاب بيشتري براي محل زندگي و محل كار به ما مي‌دهد. امروز كساني كه در حومه‌ي شهرها سكونت دارند از تسهيلاتي برخوردارند كه پيش از آن فقط در اختيار شهرنشين‌ها بود و اين را بايد مرهون اتومبيل باشند. اين امر شايد ليل اصلي گسترش و رشد حومه شهرها در دهه‌هاي اخير و همراه با آن كاهش سكونت در مناطق مركزي شهرها مي‌باشد.

نيكلاس اوگوست اوتو در سال 1832 در شهر «هولشازن» آلمان به دنيا آمد. هنگامي كه طفلي شيرخواره بود پدرش از دنيا رفت. اوتو با اينكه دانش‌آموز درس‌خوان و كوشا بود در شانزده‌ سالگي با هدف يافتن كار و كسب و تجربه در داد و ستد دبيرستان را ترك كرد. مدتي در يك خوار و بار فروشي در شهري كوچك به كار اشتغال داشت و سپس در فرانكفورت كارمند دفتري و بعد از آن فروشنده سيار شد.

حدود سال 1860 اوتو مطالبي درباره موتور گازي كه به تازگي توسط «اتين لنور» اختراع شده بود و اولين موتور درون‌سوز بود كه واقعاً كار مي‌كرد، شنيد. اوتو به درستي تشخيص داد كه اگر موتور لنور بتواند با سوخت مايع كار كند موارد استفاده‌اي به مراتب بيشتر خواهد داشت زيرا در آن صورت نيازي نخواهد بود كه موتور مزبور همواره به يك خروجي منبع گاز متصل باشد. اوتو به زودي نوعي كاربوراتور اختراع كرد ولي چون وسيله مشابهي قبلاً اختراع شده و به ثبت رسيده بود بنابراين درخواست وي براي ثبت اختراعش رد شد.

اوتو بدون دلسردي تمام تلاش خود را وقف بهبود و اصلاح موتور لنور كرد. در سال 1861 موفق به طراحي نوعي موتور گرديد كه اساساً با مدل لنور كه نوع ابتدايي بود و سيكل دوزمانه داشت، متفاوت بود. اين موتوري بود كه با يك چرخه چهارزمانه كار مي‌كرد. در ژانويه 1862 اوتو نمونه‌اي از موتور چهارزمانه خود را ساحت اما با مشكلاتي براي قابل استفاده بودن موتور جديد مواجه شد كه اين مشكلات بيشتر در سيستم احتراق آن به چشم مي‌خورد. اوتو اين طرح را كنار گذاشت و به جاي آن تلاش خود را معطوف بهتر كردن موتور «اتمفسريك» كه خود آن را ساحته بود كرد و نوع اصلاح شده موتور دو زمانه بود كه با گاز كار مي‌كرد. در سال 1863 اين اختراع را به ثبت رساند و به زودي شريكي پيدا كرد «ايوجن لانگن» و از حمايت مالي او برخوردار شد.

آنها كارگاه كوجكي تأسيس كردند و به تلاش براي بهتر ساختن موتور خود ادامه دادند. موتور دو زمانه آنها بالا گرفت و شركتشان سود سرشاري برد. در سال 1872 آنها توانستند گوتليب دايملر، مهندس برجسته‌اي را كه تجربياتي در اداره‌ي كارخانه داشت به استخدام خود در آورند. اين امر توليد موتور را در كارخانه آنها افزايش داد.

گرچه منابع حاصل از فروش موتور دوزمانه لسيار خوب بود ولي اوتو نمي‌توانست انديشه ساخت موتور چهارزمانه را كه از ابتدا در پي آن بود بگذارد. او متقاعد شده بود موتور چهارزمانه كه كخلوط سوخت و هوا قبل از احتراق در آن متراكم شده كارايي بيشتري از هر نوع اصلاح شده موتور دوزمانه لنور خواهد داشت. در اوايل سال 1867 اوتو سرانجام سيستم احتراق جديدي اختراع كرد و به اين ترتيب موفق شد و سال بعد چهارزمانه قابل استفاده بسازد. اولين نمونه در مه 1876 ساخته شد و سال بعد سي‌هزار دستگاه از اين موتور فروخته شد. به دنبال آن و تمام اشكال موتور دوزمانه لنور به زودي متروك شده و از رده خارج گرديد.

حق امتياز ثبت شده آلماني اوتو در موتور چهارزمانه يك دعواي حقوقي را در سال 1886 در پي داشت. از قرار معلوم يك فرد فرانسوي به نام «آلفونس بيودوروشاز» در سال 1862 وسيله مشابهي را طراحي كرده و آن را به ثبت رسانده بود. نبايد تصور كرد كه بيودوروشاز يك چهره تأثير گذار است. اختراع او هرگز به بازار راه پيدا نكرد و در واقع حتي يك از آن هم ساخته نشد و اوتو هم براي اختراع خود هرگز از ان بهره نگرفته بود. عليرغم بازنده شدن در آن دعوا مؤسسه اوتو همچنان پول‌ساز باقي ماند و او به هنگام مرگ در سال 1891 كاملاً ثروتمند بود.

در همان دوران گوتليب دايملر در سال 1882 مؤسسه اوتو را ترك كرد. او بر آن ود كه موتور اوتو را براي يك وسيله نقليه به كار گيرد. تا سال 1883 وي به يك سيستم احتراق بهتر دست يافت (البته نه سيستمي كه امروزه مورد استفاده همگان است)‌ كه موتور را قادر مي‌ساخت با گردش 900-700 دور در دقيقه عمل كند. (حداكثر سرعت در مدل اوتو 200-180 دور در دقيقه بود)‌ علاوه بر آن دايملر رنج زيادي را متحمل شد تا توانست موتور بسيار سبك‌تري بسازد. در سال 1885 او يكي از موتورهاي خود را روي يك دوچرخه نصب كرد و به اين ترتيب اولين موتورسيكلت دنيا ساخته شد.

دايملر سال بعد اولين موتور سيكلت خود را ساخت. اما به زودي معلوم شد كه كارل بنز در اين مسابقات جلو افتاده است. بنز اولين اتومبيل خود را داراي سه چرخ بود ولي اتومبيل بودن آن انكار نبود سه ماه زودتر ساخته بود. نيروي محركه اتومبيل بنز مانند دايملر مدلي از موتور چهارزمانه اوتو بود. موتور بنز در بهترين حالت خود كمتر از 400 دور در دقيقه گردش داشت ولي كافي بود تا اتومبيل او قابل استفاده باشد.

بنز با سرسختي براي بهتر كردن اتومبيل خود تلاش كرد و طي چند سال توانست بازار خوبي براي آن پيدا كند. دايملر بازاريابي براي اتومبيل خود را كمي ديرتر از بنز آغاز كرد ولي او نيز در كار خود موفق شد. (مؤسسات بنز و دايملر سرانجام به هم پيوستند. اتومبيل معروف مرسدس بنز در كاخانه ادغام شده آنان ساخته مي‌شود.

در راستاي توسعه صنعت اتومبيل‌سازي از چهره معروف ديگري نيز ياد كرد او هنري فورد مخترع و صنعتگر آمريكايي مي‌باشد. او اولين فردي بود كه به توليد انبوه اتومبيل‌‌هاي ارزان قيمت همت گماشت.

موتور درون سوز و اتومبيل از اختراعات بسيار مهم و برجسته مي‌باشد و اگر يك فرد به تنهايي سزاوار آن بود كه افتخار اين اختراعات به او داده شود بدون ترديد او در جايي نزديك به صدر اين فهرست قرار مي‌گرفت. افتخار اصلي اين اختراعات را بايد بين چند تن تقسيم كرد: لنور، اوتو و داملر، و فورد. اما از ميان تمام اين افراد بيشترين سهم بايد به اوتو داده شود. اوتو لنور اساساً قدرت و كارايي كافي براي به حركت درآوردن اتومبيل را نداشت. اما موتور اوتو از كيفيت مورد نياز براي اين كار برخوردار بود. قبل از آنكه اوتو در سال 1876 موتور خود را اختراع كند ساخت يك اتونبيل قابل استفاده تقريباً غيرممكن مي‌نمود. اما پس از سال 1876 انجام آن ديگر حتمي و مسلم گرديد.

بنابراين نيكلاس اوگوست اوتو را بايد يكي از سازندگان واقعي دنياي نوين دانست.


کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض جرج مندل

جرج مندل


نام فارسي : جرج مندل
سال ولادت و فوت : 1884- 1822 میلادی جرج مندل امروزه به عنوان فردي كه اصول اساسي وراثت را كشف كرد شناخته مي‌شود او در دوران حياتش يك كشيش گمنام اطريشي و دانش‌پژوهي غيرحرفه‌اي بود كه تحقيقات درخشانش توسط جامعه علمي آن زمان ناديده انگاشته شد.

مندل به سال 1822 در شهر «هيزندروف» كه در آن هنگام از شهرهاي امپراطوري اطريش بودو اكنون در چكسلواكي قرار دارد، متولد شد. او در سال 1843 وارد يكي از صومعه‌هاي آگوستيني در شهر «برون» (برنو در چكسلواكي كنوني)‌ شد و در سال 1847 به عنوان كشيشي دست يافت. در سال 1850 براي دريافت گواهي‌نامه معلمي امتحان داد ولي با گرفتن پايين‌ترين نمرات در زيست‌شناسي و زمين‌شناسي در اين امتحان مردود شد. با وجود اين راهب كل صومعه، مندل را براي تحصيل به دانشگاه وين فرستاد و او از سال 1851 تا 1853 در آنجا به تحصيل رياضيات و علوم پرداخت. مندل هرگز نتوانست گواهينامه معمولي را دريافت كند ولي از 1854 تا 1868 معلّم جانشين در تدريس علوم طبيعي در مدرسه جديد برون بود.

مندل از سال 1856 انجام آزمايش‌هاي مشهور خود را پيرامون توليد گياهان آغاز كرد. تا سال 1865 وي موفق شد به قوانين معروف وراثت دست يابد. او يافته‌هاي خود را طي مقاله‌اي به انجمن تاريخ طبيعي برون عرضه كرد. در سال 1766 نتايج كارهاي مندل به صورت مقاله‌اي تحت عنوان «آزمايش‌هايي با پيوندهاي گياهي» در ژورنال مذاكرات آن انجمن چاپ شد مقاله ديگري نيز در اين باب سه سال بعد در همان ژورنال به چاپ رسيد. اگر چه ژورنال انجمن تاريخ طبيعي برون از اعتبار چنداني برخوردار نبود ولي كتابخانه‌هاي مهم، نسخه‌هاي آن را در آرشو خود نگهداري مي‌كردند. علاوه برآن مندل نسخه‌اي از مقاله خود را براي «كارل ناگلي» يكي از پژوهشگران و متخصصين مهم علم وراثت فرستاد. ناگلي آن را مطالعه كرد و پاسخي هم براي مندل فرستاد ولي نتوانست به اهميّت زايدالوصف آن مقاله پي ببردو به اين ترتيب مقالات مندل به طور كلّي ناديده گرفته شد و در واقع براي مدتي بيش از سي سال به فراموشي سپرده شد.

در سال 1868 مندل به عنوان راهب كل كليساهاي منطقه خود منصوب شد. گرفتاري‌هاي اداري ديگر فرصتي براي او باقي نگذاشت تا تجربيات گياهي خود را ادامه دهد. هنگامي كه او در سال 1884 در سن 62 سالگي درگذشت. تحقيقات درخشان او تقريباً فراموش شده و هيچ‌گونه تأييد، تقدير و قدرداني از او به عمل نيامده بود.

در سال 1900دانشمندان به كشف دوباره كارهاي مندل دست يافتند. سه دانشمند مختلف كه جدا از يكديگر و مستقلاً در زمينه وراثت مطالعه مي‌كردند «هوگو دو وريز» هلندي، «كارل كورن‍ز»‌ آلماني و «اريش ون تشرمارك» اطريشي، مقاله مندل را خواندند. هر يك از آنها همان آزمايش‌هاي گياهي مندل را انجام داده بودند و هركدام مستقلاً همان قوانين مندل را كشف كردند و باز هر كوام از آنها قبل از آنكه نتايج كار خود را منتشر كنند در ميان اسناد و مدارك علمي به تفحص پرداختند و هر سه نفر به مقاله اصلي مندل برخورد كردند.هر سه تنبا دقت كامل مقاله مندل را نقل كردند و اضافه نمودند كه كار آنها نتايج به دست آمده توسط مندل را تأييد مي‌كند. اين در حقيقت يك تصادف سه گانه بهت‌آوربود. علاوه بر يان در همان سال «ويليم باتسون»‌ دانشمند انگليسي نيز به مقاله اصلي مندل برخورد و توجه ساير دانشمندان و علماي علوم طبيعي زا به آن جلب كرد. تا پايان آن سال چنان تمجيد و ستايشي از مندل به عمل آمده كه حقاً سزاوار آن بود در زمان حياتش از آن برخوردار شود.

آنچه را مه مندل در باب وراثت كشف كرد چه بود؟ مندل درياف در تمام موجودات زنده يك واحد اصلي وجود دارد كه صفت و مشخصه‌هاي ارثي توسط آن از والدين به فرزندان منتقل مي‌شود ( اين واحد امروزه ژن ناميده شده‌ است). در گياهاني كه مورد مطالعه مندل بود، هرصفت خاصي مانند رنگ دانه يا شكل برگ توسط يك جفت ژن شكل مي‌گيرد. گياه مورد نظر از اين يك جفت ژن يك عدد آن را از هر يك از گونه نر و ماده قبلي خود به ارث مي‌برد.

مندل دريافت اگر ژن‌هايي كه براي يك صفت مشخص منتقل مي‌شوند متفاوت باشند (‌به عنوان مثال در مورد رنگ دانه يك ژن از دانه سبز و ژن ديگر از دانه زرد باشد) معمولاً فقط ژن غالب، و در اين مثال دانه زردرنگ ، خود را در گياه مورد نظر آشكار مي‌كند. مع‌هذا ژن دريافتي از بين نمي‌رود و متحمل است كه به نسل‌هاي بعدي آن گياه منتقل شود. مندل همچنين دريافت كه هر سلول مولد و يا سلول قابل لقاح (مشابه سلولهاي اسپرم و تخمك در انسان)‌ تنها حامل يك ژن از آن يك جفت ژن هستند. او همچنين خاطرنشان ساخت اين كه كداميك از اين جفت ژن در هر سلول قابل لقاح حضور پيدا مي‌كند و به نسل‌هاي بعدي آن گياه منتقل مي‌شود كاملاً تصادفي مي‌باشد.

قوانين مندل، اگرچه با تغييراتي اندك، همچنان به عنوان نقطه آغازين علم نوين ژنتيك باقي مانده است. چگونه بود كه مندل، يك پژوهشگر غيرحرفه‌اي، موفق به كشف اصئلي آن چنان مهم گرديد، در حالي كه بسياري از زيست‌شناسان حرفه‌اي برجسته قبل از او از آن محروم مانده بودند؟ خوشبختانه نمونه‌هايي از گياهان را كه او براي بررسي‌هاي خود برگزيده بود از انواعي بودند كه كشخصه‌هاي قابل توجه آن تنها با يك مجموعه ژن ظهور پيدا مي‌كردند. اگر مشخصه‌هايي را كهمورد بررسي قرار داده بود از انواعي بودند كه حاصل چند مجموعه مختلف از ژن‌ها هستند بدون ترديد در تحقيقات خود با مشكلات فراوني مواجه مي‌گرديد. امّا اگر شخص مندل پژوهشگري فوق‌العاده دقيق و صبور نبود اين خوش‌شانسي نمي‌توانست كمكي براي او باشد. همچنين اگر به ضرورت انجام يك تحليل آماري در مشاهدات خود پي نمبرد نمي‌توانست از اين عامل به تنهايي بهره بگيرندو به علت وجود عامل تصادف كه در بالا به آن اشاره گرديد عموماً نمي‌توان پيش‌بيني كرد كه فرزند چه مشخصاتي را به ارث خواهد برد. مندل تنها با انجام تجربيات متعدد و فراوان و با تحليل آماري نتايج حاصله موفق شد قوانين خود را استنتاج كندو مندل نتايج بيش از 21000 مورد آزمايش روي گياهان را ثبت كرده بود!

قوانين وراثت در گسترده دانش بشري اهميت ويژه‌اي دارد و اطلاعات ژنتيكي احتمالاً در آينده موارد استفاده بيشتري خواهد داشت. امّا هنگام تصميم‌گيري براي تعيين جايگاه مندل در اين فهرست عامل ديگري نيز مورد توجه قرار گرفته است. از آنجا كه كشفيات مندل در زمان حياتش ناديده گرفته شده و استنتاجات او توسط دانشمندان بعدي مستقلاً دوباره به دست آمده بررسيهاي مندل را مي‌توان بيفايده و به شمار آورد. اگر به قشيه به اين شكل نظر شود مي‌توان به اين باور رسيد كه مندل اصلاً در اين فهرست جايي ندارد. همچنان كه «ليف اريكسون» «آريستاخوس» و «ايگناز سملويسن در برابر كلمب، كوپرنيك و ژوزف ليستر كنار گذاشته شده‌اند.

اما بايد توجه داشت بين مندل و شخصيت‌هاي فوق‌الذكر تفاوتهايي وجود دارد. كارهاي مندل براي مدت كوتاهي به فراموشي سپرده شد و هنگامي كه دوباره كشف گرديد به سرعت معروف و مشهور شد. به علاوه اگرچه ورنر، كونتز و تشرماك هر يك مسنقلاً اصول مندل را كشف كردند امّا سرانجام مقالات مندل را مطالعه كرده و نتايج حاصله توسط او را بيان كرده‌اند. و سرانجام اينكه كسي نمي‌تواند مدعي شود اگر فرضاً مقالات مندل قبلاً در شمار فهرست كتب و مقالات نتايج مربوط به كارهاي وراثتي آمده بود. با وجود چنين فهرستي دير يا زود برخي دانشجويان كوشا و جدي كه در اين رشته كار مي‌كردند به مقالات مندل برمي‌خوردند. همچنين بايد توجه داشت كه هيچ يك از آن دانشمندان هرگز مدعي افتخار كشف ژن‌ها نشدند و اصول كشف شده در سراسر جهان به نام قوانين مندل شناخته مي‌شود. كشفيات مندل را از هر دو جنبه اهميت و بديع بودن آن ميتوان با كشف سيستم گردش خون توسط هاري مقايسه كرد و جايگاه او در اين فهرست نيز بر همين اساس تعيين شده است.

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ويليام مورتون

ويليام مورتون

نام فارسي : ويليام مورتون
سال ولادت و فوت : 1868 – 1819 میلادی



شايد اغلب خوانندگان اين كتاب با نام «ويليام توماس گرين مورتون» آشنا نباشند، اما او خيلي بيشتر از بسياري شخصيت‌هاي مشهور و شناخته شده بر زندگي انسان تأثير گذاشته است زيرا مورتون كسي است كه به‌كارگيري بيهوشي را در هنگام انجام اعمال جراحي ابداع كرد. در سراسر تاريخ اختراعات انگشت‌شماري كه نتيجه تلاش‌هاي انحصاري يك فرد به تنهايي بوده است احتمالاً ارزش بالايي چون داروهاي بيهوشي و بي‌حسّي را داشته باشد و باز هم معدودي از آنها چنين تغيير فاحشي را در وضعيت افراد بشري ايجاد كرده‌اند. حتي تصور انجام عمل جراحي در آن روزها كه بيمار مجبور بود در طول عمر به هوش باشد و با تمام وجود صداي كشيده شدن ارّه‌ي جراح را بر روي استخوان‌ةاي خود حسّ كند هم اكنوننيز وحشتناك و چندش‌آور است. پايان بخشيدن به چنين درد و رنجي بدون ترديد بزرگترين ارمغاني است كه يك فرد توانسته به همنوعانش اهدا كند.

مورتون به سال 1819 در شهر چارلتون ماساچو به دنيا آمد. او در كالج بالتيمور تحصيل دندانپزشكي و جراحي دهان پوداخت و از سال 1842 كار در اين رشنه را آغاز كرد. در سالهاي 1842 و 1843 با «هوراس ولز» دندانپزشك بسيار برجسته و قديمي كه اونيز به بي‌حّسي و بيهوشي علاقمند بود همكاري داشت، ولي ظاهراً اين همكاري و شراكت سودآور نبود و در سال 1843 به آن خاتمه داده شد.

يك سال بعد «ولز» كار با نيترو اكسيد (گاز خنده) را به عنوان داروي بيهوشي تجربه كرد. گرچه اين كار در هارنفورد با موفقيت همراه بود ولي متأسفانه تلاش وي براي نشان دادن كارائي آن در بوستون با شكست مواجه شد.

مورتون در زمينه كاري خود متخصص كارآمدي در تهيه و گذاشتن دندان مصنوعي شد. امّا براي انجام صحيح اين كار لازم بود ابتدا ريشه‌هاي دندان‌هاي اصلي كشيده شود. زماني كه هنوز استفاده از داروي بيهوشي رايج نشده بود، كشيدن دندان كاري بس دردناك براي بيمار بود. به اين ترتيب ضرورت پيدا كردن راهها و وسايلي براي انجام بيهوشي و بي‌حسي هر روز بيشتر احساس مي‌شد. مورتون كه دريافته بود گاز نيترواكسيد نمي‌تواند تأثير چنداني بر كار او داشته باشد در جستجوي ماده قوي‌تر و مؤثرتري برآمد.

پزشكي تحصيل كرده و دانشمند به نام «چارلز جكسون» كه با مورتون آشنايي داشت به او پيشنهاد كرد كه اتر را امتحان كند. خاصيت بيهوش‌كنندگي اتر را حدود سيصد سال قبل «پاراكلسوس» طبيب و كيمياگر مشهور سويسي كشف كرده بود و يكي دو گزارش مشابه نيز در اين باب در نيمه اول قرن نوزدهم منتشر شده بود. اما نه جكسون و نه هيچ‌يك از افراد ديگري كه در مورد اتر مقالاتي نوشته بودند اين ماده شيميايي را در اعمال جراحي به كار نبرده بودند.

در نظر مورتون اتر يك انتخاب اميدبخش جلوه كرد. او ابتدا آن را در حيوانات از جمله سگ خانگي خود و سپس در شخص خويش آزمايش كرد. سرانجام در تاريخ 30 سپتامبر 1846 يك فرصت استثنايي براي آزمايش اتر در مورد يك بيمار پيش آمد. مردي به نام «ابن فراست كه از دندان درد شديدي رنج مي‌برد به مطب مورتون مراجعه كرد و اظهار داشت كه حاضر است هر چيزي را كه درد كشيدن دندان را از بين ببرد تحمل كند. مورتون با استفاده از اتر او را بيهوش كرد و دندان دردناك او را كشيد. فراست پس از به هوش آمدن گفت هيچ دردي احساس نكرده است. مورتون نتيجه‌اي بهتر از اين نمي‌توانست انتظار داشته باشد. او با اين كار شهرت و موفقيت و آينده‌اي درخشان در برابر خود مي ديد.

گرچه برخي از متخصصين شاهد انجام اين روش بودندن و نتيجه‌ي آن نيز روز بعد در روزنامه‌هاي بوستون به چاپ رسيد ولي توجه چنداني را جلب نكرد. ظاهراً يك كار نمايشي بايد انجام مي‌شد. مورتون از دكتر «جان وارن» سر جراح بيمارستان ماساچوست در بوستون درخواست كرد به او فرصت داده شود تا در برابر ديدگان گروهي از پزشگان آن بيمارستان روش خود را براي جلوگيري از احساس درد هنگام انجام عمل جراحي اجرا نمايد. دكتر وارن با اين درخواست موافقت كرد و برنامه‌اي براي اين كار ترتيب داده شد. روز 16 اكتبر 1846 در حالي كه جمع زيادي از پزشكان و دانشجويان پزشكي شاهد و ناظر بودند مورتون با ساتفاده از اِتر بيماري به نام «ژيلبرت آبوت» را بيهوش كرد و دكتر وارن با انجام عمل جراحي غده‌اي را از گردن او خارج ساخت. داروي بيهوشي تأثير و كارايي خود را به خوبي ثابت مرد و اين نمايش يك موفقيت تمام عيار بود. اين عمل كه به شكلي گسترده در تمام روزنامه‌ةا انعكاس يافت اولين گام در خلال چند سال بعد عموميت پيدا كرد.

چند روز پس از انجام اين عمل مورتون و جكسون درخواست ثبت اختراع خود را تسليم كردند. اگرچه ماه بعد با اين درخواست موافقت شد و حق انحصاري امتياز مربوطه به آن اعطا گرديد ولي اين نتوانست مانع از بروز يك سلسله دعاوي مربوط به حق تقدم اختراع گردد. اين دعاوي مورتون كه او بيشترين سهم را در ابداع داروي بيهوشي دارد مورد اعتراض و مجادله چند نفري به ويژه شخص جكسون قرار گرفت. علاوه بر آن انتظار و اميد مورتون از اينكه در نتيجه‌ي اختراع خود به ثروت دست يابد برآورده نشد. اغلب پزشگان كه از آن پس اِتر را براي بيهوشي به كار بردند از پرداخت حق امتياز به مورتون سر باز زدند. هزينه‌هاي دادخواهي و درگيري‌هاي مورتون براي حفظ تقدم اختراعش به زودي خيلي بيشتر از مختصر پولي شد كه از برخي منابع براي آن دريافت مي‌كرد. او سرخورده و تهيدست در حالي كه كمتر از 49 سال داشت به سال 1898 در شهر نيويورك درگذشت.

سودمندي و فايده بي حسّي و بيهوشي در دندانپزشكي و اعمال جراحي كاملاً آشكار و بديهي است. البته در برآرود و تعيين ميزان اهميت مورتون مشكل اصلي اين است كه اعتبار مربوط به ابداع و به كارگيري بيهوشي را چگونه بايد بين او و ساير افراد اختلفي كه در اين كار سهيم بودند تقسيم كرد. شخصيت‌هاي اصلي علاوه بر مورتون عبارت بودند از «هوراس ولز» «چارلز جكسون» و «كرافورد لانگ» طبيب اهل جورجيا. امّا با بررسي واقعيات بر من مشخص گرديد كه سهم و نقش مورتون در اين كار خيلي بيشتر از اين افراد بود و بر همين اساس چنين رده‌اي را در اين فهرست براي او در نظر گرفته‌ام.

درست است كه «هوراس ونز» دو سال قبل از اينكه مورتون به استفاده موفقيت‌آميز از اتِر دست يازد در مطب دندانپزشكي خود داروي بيهوشي را به مار مي‌برد. امّا داروي بيهوشي مورد استفاده ولز، نيترواكسيد، نتوانست در جراحي‌ها تغييري بنيادين به وجود آورد. عليرغم وجود برخي كيفيات مطلوب در نيتواكسيد قدرت بيهوشي كنندگي به آن به اندازه‌اي نيست كه بتوان آن را در جراحي‌هاي طولاني به كار برد. (البته امروزه اين دارو درصورتي كه با برخي داروهاي ديگر تركيب شود كاربرد مفيدي هم در جراحي و هم در دندانپزشكي دارد.) اما از آن طرف اتر يك ماده شيميايي با تأثيري خيره‌كننده و چند جاذبه است كه استفاده از آن انقلابي در جراحي به وجود آورد. امروز دارو و يا تركيبات دارويي ديگري با كيفيت و خاصيت بيشتر از اتر در دسترس مي‌باشد ولي بايد توجه داشت كه اتر تا حدود يك قرن پس از ابداع آن به عنوان تنها داروي منحصر به فرد بيهوشي به كار برده شد. اتر عليرغم وجود برخي جنبه‌هاي منفي، قابليت اشتعال و ايجاد تهوع پس از برطرف شدن اثر آن ، شايد هنوز نيز مؤثرترين داروي بيهوشي باشد كه تا كنون كشف شده است. جابجايي و به كارگيري آن آسان است و از همه مهمتر اينكه در عين داشتن شدت تأثير داروئي مطمئن و قابل اعتماد است.

كرافورد لانگ (1878-1815) طبيب جورجياني اِتر را در سال 1842 يعني چهار سال قبل از اينكه مورتون كار خود را در معرض ديد همگان قرار دهد، در اعمال جراحي به كار مي‌برد امّا او و نتايج كارش را تا سال 1849، يعني مدتها پس از آنكه مورتون كار خود را نشان داده و مفيد بودن اِتر در جراحي براي دنياي پزشكي كاملاً شناخته شده بود، موتون مورد استفاده تمام جهان قرار گرفت.

چارلز جكسون كسي بود كه استفاده از اِتر را ته مورتون پيشنهاد كرد و دهنمودهاي مفيدي براي چگئنگي به كار بردن اِتر براي عمل جراحي استفاده نكرد. قبل از انجام نمايش موفقيت آميز مورتون، جكسون هيچ گونه تلاشي به عمل نياوردند تا جهان پزشكي را از آنچه كه خود درباره اِتر مي‌دانست مطلع سازد. اين مورتون بود، نه جكسون، كه با انجام يك مايش همگاني شهرت و معروفيت خود را به مخاطره افكند. اگر به فرض مژيلبرت آبوت» هنگام جراحي از دنيا مي‌ رفت بسيار بعيد مينمود كه جكسون هيچ گونه مسئوليتي را در آن كار به عهده بگيرد.

در فهرست اين كتاب به ويليام مورتون چه جايگاهي مي‌توان داد؟ مقايسه بين مورتون و ليستر بسيار مناسب به نظر مي‌رسد. اين هر دو از شخصيت‌هاي معروف دنياي پزشكي بودند. در عين اينكه نوآوري و درك و فهم اين هر دو تن كاملاً بديهي و آشكار است امّا در واقع هيچ يك از آنان اولين‌هايي نبودندن كه چنين تكنيك و روشي را كه البته در نتيجه‌ي تلاش و پشتكار آنها عموميت پيدا كرد، به كار بردند و هر يك از آنها در اعتبار ابداعات خود بايد با ديگران سهيم باشند. من مورتون را كمي بالاتر از ليستر جاي دادم زيرا اصولاً بر اين باورم كه در طول زمان ابداع روش بيهوشي در جراحي پيشرفت مهمتري از داروي ضدعفوني بوده ايت. به علاوه از برخي جنبه‌ها آنتي بيوتيك‌هاي جديد مي‌تواند جايگزين مناسبي براي كمبود اقدامات ضدعفوني‌كننده در خلال عمل‌هاي جراحي باشد. جراحي‌هاي حسّاس و يا طولاني بدون انجام بيهوشي عملي و شدني نبود و حتي در مورد جراحي‌هاي ساده و كوچكي هم به قدري تعلّل مي‌شد كه ديگر انجام آن فايده‌اي در بر نداشت.

نمايش همگاني از يك وسيله عملي بيهوشي كه مورتون در آن صبحگاه اكتبر 1846 ارائه داد يكي از مهمترين نقاط مشخصه‌ تاريخ بشري مي‌باشد. شايد هيچ چيز بهتر و گوياتر از آنچه كه روي سنگ يادبود او حك شده است دستاورد او را بيان نكند:

ويليام تي. جي. مورتون

مخترع و كاشف روش بيهوشي تنفسي

كسي كه درد جراحي را از بين برد و محو كرد

قبل از او جراحي همواره رنج و عذابي دردناك بود

ولي از دوران او به بعد درد تحت كنترل علم درآمد

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #4  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض چارلز داروين

چارلز داروين

نام فارسي : چارلز داروين
سال ولادت و فوت : 1882-1809 میلادی
مليت : انگلستان


چارلز داروين نظريه‌پرداز تئوري تكامل ارگانيك به وسيله انتخاب اصلح در طبيعت، در روز دوازدهم فوريه 1809 (همان روزي كه ابراهام لينكلن به دنيا آمد) در سافربوري انگلستان ديده به جهان گشود. در شانزده سالگي براي تحصيل در رشته پزشكي وارد دانشگاه ادينبورو شد ولي پس از چندي پزشكي و تشريح برايش كسل‌كننده شد. به همين دليل خود را به كمبريج منتقل كرد تا براي ورود به كسوت روحانيت به تحصيل بپردازد. اما در كمبريج اشتغال به فعاليتهايي مانند سواركاري و تيراندازي از تحصيل خشك و خسته‌كننده به مذاق داروين خوش‌تر آمد. با وجود اين موفق شد يكي از اساتيد خود را قانع نمايد كه او را به عنوان طبيعي‌دان در سفر اكتشافي كشتي «بيل» همراهي كند. پدر داروين در ابتدا به اين دليل كه چنين سفري بهانه خوبي براي فرزندش خواهد بود كه كار اصلي خود را باز هم به تعويق اندازد با مسافرت او مخالفت كرد ولي از آنجا كه آن سفر مهمترين سفر اكتشافي دريايي در تاريخ علوم غرب بود داروين پير ترغيب شد با سفر پسرش موافقت نمايد.

داروين بيست و دو ساله در سال 1831 سفر خود را با كشتي «بيل» آغاز كرد سفر دور دنياي «بيل» پنج سال طول كشيد و سرنشينان آن طي اين مدت بدون هيچ‌گونه عجله و شتابي گوشه و كنار سواحل آمريكاي جنوبي را در نورديدند، جزاير گم شده‌ي «گالاپاگو» را كشف كردند و از جزاير بسياري در اقيانوس آرام، اقيانوس هند و اقيانوس اطلس جنوبي ديدن نمودند. داروين در طول اين سفر با عجايب طبيعي فراواني روبه‌رو شد. قبايل بدوي را ديد، فسيل‌هاي گوناگون فراواني به دست آورد و گونه‌هاي بي‌شمار گياهي و حيواني را مورد بررسي قرار داد. او در مورد هر چيزي كه مشاهده مي‌كرد يادداشت‌هاي با ارزشي برمي‌داشت. اين يادداشت‌ها اساس كارهاي بعدي او قرار گرفت. اصول نظريه‌هاي او از اين يادداشت‌ها كه شواهد و قرائن ارزشمندي براي شكل‌گيري تئوري‌هاي آينده او بودند، استخراج شد.

داروين در سال 1836 به انگلستان بازگشت و در خلال بيست سال بعد كتابهايي را تأليف و منتشر كرد كه باعث شهرت و معروفيت او به عنوان يك زيست‌شناس برجسته در كشورش شد.

داروين پس از مطالعات و بررسي‌هايي كه در خلال سفر پنج‌ساله‌اش داشت در سال 1837 شخصاً متقاعد شد اشكال انواع حيواني و گياهي ثابت نبوده بلكه در طول دوره‌هاي زمين‌شناسي تكامل يافته‌اند. البته در آن زمان داروين هيچ‌گونه تصوري در باب علت اين امر نداشت. در سال 1838 داروين اثر مهم مالتوس «مقاله‌اي در باب منشأ جمعيت» را مطالعه كرد. مطالعه اين كتاب راهگشاي اثبات نظريه انتخاب اصلح در طبيعت از طريق تنازع بقا، براي داروين شد. حتي پس از آنكه داروين اصل تئوري انتخاب اصلح را تنظيم و از هر جهت آماده نمود براي چاپ و انتشار آن تعجيل نكرد. او دريافته بود كه تئوري او با مخالفت‌هاي شديدي مواجه خواهد گرديد. بنابراين بر آن شد كه مدت زمان بيشتري را با دقت و وسواس صرف جمع‌آوري و مرتب كردن شواهد و قرائن و دلايل براي دفاع از نظريه خود بنمايد.

داروين در سال 1842 خلاصه‌اي از تئوري خود را آماده كرد و تا سال 1844 همچنان روي متن كامل آن كار مي‌كرد. در ماه ژوئن 1858 داروين كه هنوز سرگرم كم و زياد كردن مطالب اثر بزرگ خود و تجديد نظر در مندرجات آن بود دست نوشته‌اي از «آلفرد راسل والاس» طبيعي‌دان انگليسي كه در آن هنگام در جزاير هند غربي مشغول مطالعات علمي بود دريافت كرد. اين دست‌نوشته حاوي خلاصه‌اي از تئوري تكامل والاس بود كه اصول آن تفاوتي با تئوري تكامل داروين نداشت. والاس مستقلاً و بدون اطلاع از كارهاي داروين تئوري خود را تنظيم و قبل از چاپ و انتشار براي بهره‌گيري از نظريات و احياناً انتقادات داروين، كه اكنون ديگر دانشمندي برجسته و صاحب منزلت به شمار مي‌آمد براي او فرستاده بود. وضعيت بغرنجي پيش آمد كه مي‌توانست به مشاجره و درگيري نامطبوعي براي اثبات پيشگام بودن هر يك از آنان در ارائه تئوري تكامل منجر گردد، اما به جاي وقوع چنين وضع نامطلوبي يك ماه بعد مقاله والاس و خلاصه‌اي از كتاب داروين به شكل يك كار مشترك به يك هيئت علمي ارائه شد.

عجيب آنكه ارائه اين تئوري در آن هنگام توجه زيادي را جلب نكرد اما انتشار كتاب «اصل انواع» داروين در سال بعد باعث برانگيخته شدن خشم و عصبانيت در محافل علمي انگلستان شد. در واقع آثار چارلز داروين «اصل انواع به وسيله انتخاب طبيعي» و «حفظ نوع برتر در تنازع بقا» با چنان گستردگي و قوت در بين دانشمندان و مردم عادي مورد بحث و تبادل نظر قرار گرفت كه در مورد هيچ يك از آثار علمي منتشر شده نظير و مانندي ندارد. در سال 1871 در حالي كه هنوز بحث و جدل پيرامون كتابهاي قبلي داروين به شدت ادامه داشت وي كتاب جنجال‌برانگيز خود «نژاد انسان و انتخاب در رابطه با جنسيت» را منتشر كرد. طرح اين نظريه كه انسان را از نسل نوعي ميمون است در اين كتاب كافي بود تا لهيب سركش مخالفت‌ها و مجادله‌هاي علمي را كه در پي انتشار كتابهاي قبلي داروين برافروخته شده بود، مشتعل‌تر نمايد.

داروين شخصاً در هيچ‌يك از مباحثات علمي براي دفاع از نظريه‌هاي خود شركت نمي‌كرد. شايد به اين دليل كه پس از بازگشت از سفر دريايي دور دنيا، به علت ابتلا به بيماري «چاگاس» بيماري ناشي از نيش حشرات آمريكاي جنوبي، سلامتي او دچار اختلال شده و از نظر مزاجي در وضع خوبي قرار نداشت. به علاوه حاميان تئوري تكامل از جمله «توماس هاكزلي» مناظره‌گر چيره‌دست سرسختانه از تئوري‌هاي داروين دفاع مي‌كردند. سرانجام تا هنگام مرگ داروين به سال 1882 صحت تئوري‌هاي او مورد پذيرش و قبول اكثريت عمده علما و دانشمندان قرار گرفته بود.

داروين صاحب اصلي تئوري تكامل انواع نبود. قبل از او افراد ديگري نيز چنين نظريه‌اي را ارائه داده بودند كه از جمله آنها مي‌توان از «جين لامارك» طبيعي‌دان فرانسوي و «اراسموس داروين» پدر بزرگ چارلز داروين نام برد. اما نظريه‌هاي اين افراد هرگز مورد قبول جوامع علمي قرار نگرفت زيرا صاحبان اين نظريه‌ها نمي‌توانستند توضيح قانع‌كننده‌اي در مورد اينكه تكامل چگونه انجام يافته است ارائه دهند. نقش عمده داروين در اين ماجرا نه تنها نشان دادن مكانيسم چگونگي انجام مراحل – تكامل انتخاب اصلح – بود بلكه توانست شواهد و قرائن قانع‌كننده فراواني را در دفاع از نظرياتش نيز ارائه نمايد.

اين نكته نيز قابل توجه است كه تئوري‌هاي داروين بدون اتكا به تئوري ژنتيك شكل گرفته بود و يا بهتر است گفته شود در آن زمان كسي از تئوري ژنتيك اطلاعي نداشت. در زمان داروين هيچ كس نمي‌دانست چگونه خصيصه‌ها و ويژگيهاي نسلي به نسل بعد منتقل مي‌شود. البته در همان سال‌هايي كه داروين مشغول تأليف و انتشار كتابهاي تاريخ‌ساز خود بود. گريگوري مندل نيز روي قوانين وراثت كار مي‌كرد. كار مندل كه بخوبي مؤيد نظريه‌هاي داروين بود، تا سال 1900 به كلي ناديده گرفته شد. تا آن زمان تئوري‌هاي داروين ديگر جاي خود را در محافل علمي باز كرده و كاملاً مورد پذيرش قرار گرفته بود. به اين ترتيب برداشت كنوني ما از نظريه تكامل كه تركيبي از قوانين وراثت ژنتيكي و انتخاب اصلح مي‌باشد به مراتب كامل‌تر از تئوري اوليه داروين است.

تأثير و نفوذ داروين در انديشه و تفكر انساني بسيار گسترده و وسيع است. در زمينه علمي محض او در علم زيست‌شناسي تغييري بنيادين ايجاد كرد. اصل انتخاب اصلح در واقع اصل گسترده و دامنه‌داري است كه در تمام زمينه‌هاي ديگر مانند انسان‌شناسي، جامعه‌شناسي علوم سياسي و اقتصادي كاربرد دارد و مورد استفاده قرار گرفته است.

تأثير تئوري‌هاي داروين بر انديشه و تفكر مذهبي مهمتر از تأثير آن در زمينه‌هاي علمي و جامعه‌شناسي مي‌باشد. در زمان داروين و سال‌ها پس از آن مسيحيان معتقد بر اين باور بودند كه قبول نظريه داروين بر اعتقادات مذهبي ضربه مي‌زند و آن را سست مي‌كند. اين وحشت و دلهره آنان شايد به دلايلي قابل توجيه بود. هر چند عوامل ديگري نيز در سست شدن بنيان‌هاي اعتقاد مذهبي دخالت داشت. البته داروين خود فردي ملحد و بي‌دين شده بود.

حتي از ديدگاه غيرمذهبي تئوري داروين تغيير عمده‌اي در طرز تفكر بشر درباره دنيا به وجود آورد. از آن پس ديگر به نظر نمي‌رسد كه انسان به عنوان يك مجموعه دائر مدار و مركز و كانون طبيعت و جهان باشد. اكنون ما بايد خود را گونه‌اي مشابه انواع ديگر حيوانات بدانيم و اين احتمال را لز نظر دور نداريم كه گونه‌ي بشري نيز روزي ممكن است به كلي منقرض شود.

در نتيجه كار داروين اين نظريه هراكليتوس كه «هيچ چيز جز تغيير و دگرگوني دائمي و پايدار نيست» مقبوليت بيشتري يافت. واژه‌هاي داروين مانند «تنازع بقا» و «بقاي اصلح» اكنون در محاورات روزانه جاي گرفته است. كاميابي تئوري تكامل در روشن كردن اصل و ريشه نژاد انسان اين نظريه را تقويت كرد كه علم مي‌تواند پاسخگوي تمام مسائل طبيعي باشد ولي هزاران دريغ و افسوس كه علم به تنهايي قادر به پاسخگويي مشكلات بشري نيست.

بديهي است تئوري‌هاي داروين حتي اگر شخص او وجود نمي‌داشت به همين شكل مطرح و اثبات مي‌شد. با توجه به كارهاي والاس اين نكته در مورد داروين بيش از ديگر شخصيت‌هاي اين كتاب مصداق دارد. با تمام اينها داروين بود كه با آثار خود تغييرات بنيادين در زيست‌شناسي و انسان‌شناسي به وجود آورد و نظر ما را نسبت به مكان و جايگاه انسان در جهان تغيير داد.

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #5  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض ادوارد ژنر

ادوارد ژنر



نام فارسي : ادوارد ژنر
سال ولادت و فوت : 1823-1749 میلادی
مليت : انگلیس


ادوارد ژنر پزشك انگليسي فردي است كه واكسيناسيون را به عنوان يك اقدام پيشگيرانه در برابر بيماري دهشتناك آبله ابداع كرد و بين مردم تعميم داد.

امروزه كه بيماري آبله عملاً از روي زمين زدوده شده است علاقه‌اي نداريم بدانيم كه ضايعات و تلفات اين بيماري در قرون پيشين تا چه اندازه‌اي وحشتناك بوده است. آبله آنچنان مسري بود كه حداقل ده تا بيست درصد از مبتلايان به آن جان باختند. ده تا پانزده درصد از كساني كه جان به در بردند داغ آبله چهره و صورتشان را براي هميشه از شكل انداخته بود. بيماري آبله تنها به اروپا محدود نميشد بلكه در سراسر آمريكاي شمالي، چين، هند و بسياري ديگر از نواحي جهان به شدّت شيوع پيدا كرد و در همه جا بيشترين قربانيان اين بيماري كودكان بودند.

براي يافتن وسيله مطمئني به منظور جلوگيري از اشاعه آبله تلاش‌هاي فراواني صورت گرفته بود. اين نكنه مسلم بود كه اگر فردي از بيماري آبله جان به در ببرد در برابر آن مصونيت پيدا كرده و براي بار دوم مبتلا نمي‌شود. در شرق دستيابي به اين واقعيت باعث شد كه مايه‌ي آبله را از فردي كه به طور خفيف به آن مبتلا بودند مي‌گرفتند و به اشخاص سالم تلفيح مي‌كردند و با اين اميد كه شخص تلفيح شونده نيز فقط به شكلي خفيف مبتلا شده و پس از بهبودي ديگر در برابر آن مصون بماند.

اين كار در اوايل قرن هجدهم نيز در انگلستان توسط «ليدي ماري و ورتلي مونتاگ» معمول شده و سالها قبل از ژنر متداول گرديده بود. ژنر خود نيز در هشت سالگي به همين طريق مايه كوبي شدو به هر حال اين اقدام هوشمندانه براي جلوگيري از بيماري، در بعضي مواقع عواقب دهشتناكي نيز داشت. تعدادي از كساني كه با اين روش مورد تلفيح قرار مي‌گرفتند نه تنها به شكل خفيف مبتلا نمي‌شدند بلكه حمله شديد بيماري داغ آبله را در چهره و سيماي آنان نقش مي‌كرد. در واقع تقريباً دو درصد از موارد تلفيح به حمله مهلك آبله منجر مي‌شد. به اين ترتيب لزوم يافتن روش پيشگيري كاراتري ضرورت پيدا كرد.

ژنر در سال 1749 در شهر «بركلي» انگلستان متولد شد. در دوازده سالگي نزد يك جراح شاگردي كرد ولي بعداً به تحصيل آناتومي پرداخت و در بيمارستاني مشغول كار شد. در سال 1792 دكتراي پزشكي خود را از دانشكاه «سنت آندرو» دريافت كرد. ژنر در اواسط دوران چهل سالگي پزشك و جراح شناخته‌شده‌اي در ناحيه «كلوچستر شاير» بود.

ژنر با اين باور كشاورزان و كارگران لبنيات ناحيه خود آشنا بود كه معتقد بودند چنانچه شخص به بيماري آبله گاوي مبتلا شود ديگر هرگز به بيماري آبله مبتلا نخواهد شد (بيماري آبله گاوي يك بيماري مربوط به احتشام است كه مي‌تواند به انسان نيز سرايت كند. اين بيماري خود به خود براي انسان خطرناك نيست گرچه نشانه‌هاي آن به نوعي كاملاً مشابه با بروز خفيف آبله است.)‌ ژنر دريافت چنانچه اين باور كشاورزان صحيح باشد. تلفيح افراد با ماده آبله گاوي مي‌توانند روش مطمئني براي مصونيت در براير بيماري آبله باشد. او در باب اين موضوع دقيقاً به تحقيق و بررسي پرداخت و تا سال 1796 ديگر به صحت اين نظريه متقاعد شد و تصميم گرفت آن را آزمايش كند.

در ماه مه 1796 ژنر مايه آبله گاوي را از جوش روي دست يك كارگر لبنيت كه به آن بيماري مبتلا بود گرفت و به پسر بچه به بيماري آبله گاوي مبتلا شد ولي به زودي بهبود يافت. چند هفته بعد ژنر مايه آبله را به پسر بچه تلفيح كرد و همانطور كه اميدوار بود هيچ گونه نشانه‌اي از آبله در كودك ظاهر نشد.

پس از انجام بررسي‌ها و تحقيقات بيشتر، ژنر نتايج كار خود را در كتابي تحت عنوان «تحقيقات در باب علل و اثرات واكسن آبله گاوين بيان كرد و آن را شخصاً در سال 1798 منتشر نمود. انتشار آن كتاب باعث شد تا انجام واكسيناسيون به سرعت مورد قبول و پذيرش همگاني قرار گيردو متعاقب آن ژنر پنج مقاله علمي نيز درباره واكسيناسيون نوشت. او در آن سال‌ها عمده اوقات خود را به اننتشار اطلاعات مربوط به روش خود و تلاش براي قبولاندن آن اختصاص داد.

انجام واكسيناسيون سريعاً در تمام انگلستان گستش يافت و به زودي براي افراد نيروي زميني دريايي اجباري شد و بالأخره در سراسر جهان نيز مورد پذيرش و عمل قرار گرفت.

ژنر روش خود را به طور رايگان در اختيار مردم گذاشت و تلاش نكرد از اين راه ثروت‌اندوزي كند امّا در سال 1802 پارلمان انگلستان به منظور قدرداني مبلغ ده هزار پوند به او پرداخت كرد و چند سال بعد نيز بيست هزار پوند ديگر به او داده شد. ژنر معروفيت جهاني يافت و افتخارات و ناشه‌هاي فراواني به او اعطا گرديدو ژنر متأهل بود و سه فرزند داشت. او پس از هفتاد و سه سال عمر اوايل سال 1823 در خانه خود در بركلي درگذشت.

همانطور كه ملاحظه شد ژنر خود پايه گذار اين نظريه نبود كه ابتلا به آبله‌ي گاوي مي‌ تواند باعث مصونيت در برابر بيماري آبله باشد. او اين مطلب را از ديگران شنيده بود. حتي قبل از اينكه ژنر اقدام به انجام واكسيناسيون كند چند نفر داوطلبانه با مايه‌ي آبله گاوي واكسينه شده بودند. با تمام اين احوال گرچه ژنر دانشمندي آنچنان برجسته نبود ولي تنها معدودي از افراد كاري اين چنين سودمند براي بشريت انجام داده‌اند. تحقيقات، آزمايشات و نوشته‌هاو يك باور عوامانه را كه هيچ‌گاه از سوي محافل پزشكي جدّي گرفته نمي‌شود به يك كار متداول علمي تبديل كرد كه جان ميليون ها انسان را نجات داده است. گرچه روش ژنر فقط براي پيشگيري از يك بيماري مي‌توانست كاربرد داشته باشد ولي آن بيماري شايع و مهلك بود ژنر به راستي سزاوار تمام تحسين‌ها و افتخاراتي مي‌باشد كه نسل زمان خودش و همه نسل‌هاي بعدي تقديم او كردند.

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی




__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #6  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آنتوني ون ليوون هوك

آنتوني ون ليوون هوك



نام فارسي : آنتوني ون ليوون هوك
سال ولادت و فوت : 1723 – 1632 میلادی
مليت : هلند




آنتوني ون ليوون هوك كاشف موجودات ذره‌بيني به سال 1632 در شهر «دلفت» هلند زاده شد. او از خانواده‌اي متوسط بود و دوران بزرگسالي به كارمندي در دستگاه حكومت محل اشتغال داشت.

سرگرمي ليوون هوك كار با ميكروسكپ بود و از همين طريق به كشف بزرگ خود دست يافت. در آن زمان امكان خريد ميكروسكوپ از مغازه‌ها وجود نداشت و ليوون هوك خود ميكروسكوپ مورد استفاده‌اش را ساخته بود. او يك لنزساز حرفه‌اي كه در اين زمينه آموزش ديده باشد نبود ولي كارايي و مهارت او در اين باب بسي فراتر از افراد حرفه‌اي آن روزگار بود.

اگر چه ميكروسكوپ مركب، لنزهاي متعدد، يك نسل قبل از تولد و اختراع شده بود ولي ليوون هوك هرگز آن را به كار نبرد. به جاي آن ليوون هوك با تراش بسيار دقيق و صحيح لنزهاي كوچك با فاصله كانوني بسيار كوتاه توانست به قدرت تجزيه و مشاهده‌اي به مراتب بيش از آنچه كه وسيله ميكروسكوپ‌هاي مركب اوليه امكان داشت، نائل گردد. قدرت درشت‌نمايي يكي از لنزهاي ساخت او كه تاكنون باقي مانده است حدود 270 برابر بيشتر از لنزهاي موجود آن زمان بود و قرائني وجود دارد كه موفق شد لنزهاي بسيار قوي‌تري نيز بسازد.

ليوون هوك محققي با حوصله و دقيق بود. او كه از قدرت بينايي زياد و حس كنجكاوي نامحدود برخوردار بود موفق شد با لنزهاي دقيق و حساسي كه خود ساخته بود مواد مختلف و متفاوتي را از موي انسان گرفته تا نطفه سگ، از قطرات باران تا حشرات كوچك، بافت و نسوج عضلاني و پوستي و بسياري نمونه‌هاي ديگر را مورد بررسي و مشاهده قرار دهد. او از مشاهدات خود يادداشت‌هاي دقيقي برمي‌داشت و اشكال دقيقي از آنچه كه زير لنز ميكروسكوپ خود مي‌ديد ترسيم مي‌كرد.

از سال 1673 به بعد ليوون هوك به طور مستمر با انجمن سلطنتي علوم انگلستان كه مهمترين تشكيلات علمي آن زمان محسوب مي‌شد، مكاتبه داشت. با وجود نداشتن آموزش عالي (او فقط دوره تابستان را طي كرده بود و زباني جز هلندي نمي‌دانست) در سال 1680 به عضويت انجمن سلطنتي علوم بريتانيا پذيرفته شد. او همچنين عضو مكاتبه‌اي آكادمي علوم پاريس بود.

ليوون هوك دوبار ازدواج كرد و صاحب شش فرزند شد. او از سلامتي كامل برخوردار بود و حتي در سال‌هاي آخر عمر به شدت كار مي‌كرد. بسياري از شخصيت مهم و برجسته از جمله پطر كبير، تراز روسيه و ملكه انگلستان به ديدار او شتافتند. وي در سن نود سالگي به سال 1723 در همان شهر زادگاهش درگذشت.

ليوون هوك در سال 1674 هنگامي كه اولين بار موجودات ذره‌بيني را مشاهده كرد به كشف بزرگ خود دست يافت. اين يك كشف بزرگ تكاملي در تاريخ بشر بود. ليوون هوك در يك قطره كوچك آب دنياي كاملاً جديدي را كشف كرد. دنيايي سرشار از حيات. اگر چه او هنوز اين دنياي جديد را نمي‌شناخت ولي به هر حال دنيايي بود كه اهميت بسيار زيادي براي نوع بشر داشت. در واقع آن «جانوران ذره‌بيني خيلي كوچك» كه او مشاهده كرده بود اغلب حاكم بر مرگ و زندگي بشر هستند.

ليوون هوك توانست موجودات ذره‌بيني را در مكان‌هاي مختلف، روي ديوارها و آبگيرها،‌ در قطرات آب باران و در دهان و مدفوع انسان بيابد. او انواع مختلف باكتري‌ها و همچنين تك‌باختگان را توصيف كرد و اندازه‌هاي آنها را به دست آورد.

استفاده از كشف بزرگ ليوون هوك تا زمان پاستور يعني دو قرن بعد امكان‌پذير نشد. در واقع كل موضوع ميكروبيولوژي عملاً تا قرن نوزدهم، يعني تا زماني كه مدل‌هاي پيشرفته‌تر و كاراتري از ميكروسكوپ‌ها عرضه گرديد، به بوته فراموشي سپرده شده بود.

به اين ترتيب اين بحث ممكن است مطرح شود كه اگر ليوون هوك هرگز وجود نمي‌داشت و كشفيات او تا قرن نوزدهم انجام نمي‌شد شايد تنها تفاوت اندكي در پيشرفت علوم پديد مي‌آمد، اما به هر حال نمي‌توان منكر شد كه ليوون هوك اين موجودات ذره‌بيني را كشف كرد و از طريق او بود كه دنياي علم از وجود چنين موجوداتي باخبر گرديد.

گهگاه از ليوون هوك به عنوان فردي ياد مي‌شود كه با خودش اقبالي و بخت بلند و اتفاقي توانست به چنين كشف مهم علمي نائل آيد. اما هيچ چيز نمي‌تواند اين واقعيت را كتمان كند كه كشف دنياي موجودات ذره‌بيني حاصل طبيعي كار دقيق و خلاقه وي در ساخت ميكروسكوپ‌هايي با كيفيت و كارايي بي‌سابقه و شكيبايي و دقت او در مشاهده بود. به عبارت ديگر كشف او حاصل تلفيقي از مهارت و سخت‌كوشي، يعني نقطه مقابل شانس و اقبال مي‌باشد.

كشف موجودات ذره‌بيني يكي از معدود كشفيات علمي است كه عمدتاً حاصل كار يك فرد به تنهايي مي‌باشد. ليوون هوك همواره تنها كار مي‌كرد. كشف باكتري‌ها و تك‌باخته‌ها توسط او غيرقابل پيش‌بيني بود و برخلاف ساير پيشرفتهاي علم زيست‌شناسي به هيچ‌وجه نتيجه طبيعي دانش قبلي در زمينه زيست‌شناسي نبود. اين عامل همراه با اهميتي كه مالاً كشف او پيدا كرد ليوون هوك را سزوار قرار گرفتن در رده بالاي اين فهرست كرده است.

کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی


__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #7  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آنتوان لورن لاووايه

آنتوان لورن لاووايه


نام فارسي : آنتوان لورن لاووايه
سال ولادت و فوت : 1794-1743 میلادی
مليت : فرانسوی



آنتون لورن لاووازيه دانشمند بزرگ فرانسوي بارزترين چهره در توسعه و پيشرفت علم شيمي مي‌ باشد. در زمان تولد او در پاريس به سال 1743 شيمي به دشواري در عقب علومي مانند فيزيك، رياضي، و هيئت لنگ‌لنگان قدمي بر مي‌داشت. اطلاعات مجرد متعددي توسط شيمي‌دانها به دست آده بود ولي چهارچوب فني مناسبي وجود نداشت كه بتوان اين تكه‌هاي مجزا از هم اطلاعات را در آن كنار يكديگر قرار داد. در آن زمان به خطا مي‌پنداشتند كه هوا و آب موادي تجزيه ناپذير هستند و از آن بدتر تصور كاملاً غلط آنها درباره‌ي ماهيت آتش بود. آنها بر اين باور بودند كه در تمام مواد قابل احتراق عنصري به نام « فلوژيستون= مايه آتش» وجود دارد و ماده‌ي قابل اشتغال هنگام احتراق فلوژيستون خود را آزاد كرده و آن را دز هوا منتشر مي‌كند.


در فاصله‌ ي بين سال‌هاي 1754 و 1774 شيمي‌دان‌هاي بر جسته و متعددي نظير ژوزف بلاك 1، ژوزف پريستلي 2، هنري كانديش 3 و ديگران توانسته بودند گازهاي مهمّي مانند اكسيژن، هيدروژن و نيتروژن و دي‌اكسيدكربن را از تركيب‌هاي مختلف مجزا كنند ولي از آنجا كه آنها هم تئوري فلوژيستون را پذيرفته بودند، نمي‌توانستند ماهيت يا اهميت مواد شيميايي را كشف كرده بودند، درك كنند. به عنوان مثال آنها اكسيژن را هواي فلوژيستون‌زدايي شده يا هوايي كه فلوژيستون آن خارج شده بود، مي‌خواندند. آنها كه مي‌ديدند يك قطعه چوب در اكسيژن بهتر و سريع‌تر از هنگامي كه در هواي معمولي قرار دارد، مي‌سوزد چنين مي‌پنداشتند هواي فلوژيستون‌زدايي شده آسان‌تر فلوژيستون را از چوب در حال احتراق جذب مي‌كند. بديهي بود تا هنگامي كه مباني و اصول علم شيمي به درستي درك نمي‌شد امكان نداشت پيشرفتي در آن حاصل شود.

لاوازيه كسي كه موفق شد تكه‌هاي جدول معمّا را به درستي كنار هم قرار داده و تئوري شيميايي را در مسير صحيح به حركت اندازد. لاووازيه در وهله‌ي گفت كه تئوري فلوژيستون كاملاً بي‌اساس است، ماده‌اي به نام فلوژيستون وجود ندارد، عمل احتراق حاصل تركيب شيميايي ماده‌ي سوختني با اكسيژن مي‌باشد. در وهله‌ي دوم وي اظهار داشت كه آب ماده‌ي غيرقابل تجزيه‌اي نيست بلكه تركيبي از اكسيژن و هيدروژن است. هوا نيز غيرقابل تجزيه نيست بلكه مخلوطي از دو گاز اكسيژن و نيتروژن است. اين مطالعات كه امروز كاملاً بديهي به نظر مي‌رسد به هيچ وجه براي اسلاف لاوازيه و معاصرين او مشخص و روشن نبود. حتي پس از آن كه لاوازيه تئوري‌هاي خود را فرمول‌بندي كرد وشواهد و دلايل غيرقابل ترديدي براي آن ارائه داد باز هم بسياري از شيمي‌دان‌ها از قبول آن سرباز زدند. امّا در كتاب ممتاز لاوازيه «عناصر شيميايي» 1789 اين فرضيه‌ها چنان روشن و روان بيان گرديده و همراه آن شواهد قانع‌كننده‌اي ارائه شده بود كه شيمي‌دانهاي جوان‌تر سريعاً متقاعد شدند.

لاووازيه در كتاب خود ضمن اثبات اينكه آب و هوا عناصر شيميايي نيستند جدولي از عناصري را كه به باور او غيرقابل تجزيه بودند، آورده بود. اگر چه در آن جدول اشتباهات معدودي وجود داشت امّا جدول كنوني عناصر شيميايي نيز اصولاً همان شكل بسط يافته لاووازيه مي‌باشد.

لاووازيه قبلاً با همكاري «برتوله [1]»، «فوركوري [2]» و «گيتون دوموروي [3]» اولين سيسنم نام، علائم و اختصارات شيميايي را ابداع كرده بود. در آن سيستم كه اساس همين سيستمي است كه امروزه به كار مي‌رود، تركيب يك ماده‌ي شيميايي با نام آن توصيف مي‌شد. اتخاذ چنين سيستم يكنواختي شيمي‌دان‌‌هاي سراسر جهان را براي اولين بار قادر مي‌ساخت كه با زبان مشابهي با يكديگر در مورد كشفيات خود ارتباط ژبرقرار كنند.

لاووازيه اولين فردي بود كه اصل بقاي جرم را در واكنش شيميايي به روشني بيان كرد. در يك واكنش شيميايي ممكن است كه عناصر موجود در مواد اصلي تغيير كنند و حتي بدين وسيله از بين بروند ولي وزن ماده به‌دست‌آمده برابر وزن اجزاي اصلي به كار گرفته در آن تركيب مي‌باشد. تأكيد لاووازيه بر اهمّيت توزين با دقت مواد شيميايي موجود در واكنش، شيمي را به يك علم تبديل كرد و راه را براي بسياري از پيشرفتهاي بعدي در علم شيمي هموار نمود.

لاووازيه هميچنين سهم كوچكي در مطالعات زمين شناسي و سهم بزرگي در زمينه فيزيولوژي داشت. او بوسيله آزمايش‌هاي دقيقي كه با همكاري لاپلاس انجام داد موفق شد نشان دهد كه عمل تنفس از نظر فيزيولوژيكي مترادف با يك احتراق بطئي مي‌باشد. به عبارت ديگر انسانها و حيوانات انرژي خود را از سوختن آرام مواد آلي در داخل بدن كه به كمك اكسيژن استنشاق شده انجام مي‌شود، كسب مي‌نمايند. لاووازيه نه تنها با اين كشف كه شايد بتوان آن را با كشف جريان گردش خون توسط هاروي مقايسه كرد. شايسته‌ي داشتن مكاني در اين فهرست است. امّا اهمّيت لاووازيه به دليل ننظيم و فرموله كردن تئوري‌هاي شيميايي است كه باعث شد علم شيمي در مسير صحيحي قرار گيرد. از لاووازيه عموماً به عنوان پايه گذار شيمي مدرن ياد مي‌شود و او به حقيقت سزاوار چنين عنواني است.

لاووازيه مانند برخي شخصيت‌هاي ديگر اين فهرست درد جواني به تحصيل حقوق پرداخت. او اگرچه در اين رشته فارغ‌التحصيل شد و مي‌توانست در دادگاه‌هاي فرانسه فعاليت كند ولي هرگز به كار قضايي مشغول نشد و اشتغال اصلي او در كارهاي اداري و خدمات عمومي بود. وي در آكادمي سلطنتي علوم فرانسه عضويت داشت و همچنين يكي از اعضاي «فرمه جنرال» سازمان مسئول جمع‌آوري ماليات‌ها بود. به علّت همين شغل پس از وقوع انقلاب فرانسه در سال 1789 مورد سوء دولت انقلابي قرار گرفت و عاقبت همراه با بيست‌ و هفت‌ نفر ديگر اعضاي فرمه جنرال بازداشت شد. عدالت انقلابي گرچه دقيق نيست ولي همواره با سرعت عمل مي‌كند. در يك روز (8 مه 1796) تمام آن بيت و هشت نفر محاكمه و مجرم شناخنه شده و به گيوتين سپرده شدند. امّا حيات علمي لاووازيه با تلاش‌هاي همسرش كه بانوئي برجسته بود و در تمام تحقيقات و آزمايشات در كنار او قرار داشت ادامه يافت.

در جريان محاكمه جمعي با خاطر نشان كردن خدمات بي‌شماري كه لاووازيه يه كشور و علم كرده بود خواستار عفو او شدند امّا قاضي دادگاه با اين بين گستاخانه كه «جمهوري نيازي به نوابغ ندارد» اين خواسته را رد كرد. ولي آنچه كه به حقيقت نزديكتر بود نظر لاگرانژه، رياضي‌دان بزرگ و همكار او مي‌باشد:

«براي جدا كردن آن سر تنها يك لحظه كافي بود ولي حني‌ با گذشت يك صد سال نمي‌توان جايگزيني براي آن پيدا كرد.»





1 - Joseph Black

2 - Joseph priestly


3 - Henry Cavendish


[1] - . Berthollet


[2] - Fourcroi


[3] - Guyton De Morvea.


کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی




__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #8  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض جيمز وات

جيمز وات


نام فارسي : جيمز وات
سال ولادت و فوت : 1819 – 1736 ميلادي
مليت : اسکاتلند



جيمز وات مخترع اسكاتلندي كه اغلب از او به عنوان مخترع ماشين بخار زياد ياد مي‌شود چهره اصلي انقلاب صنعتي است.

وات در واقع اولين سازنده ماشين بخاري نيست. «هرو او آلكساندريا» در قرن اول ميلادي ابزارهاي مشابهي را توصيف كرده بود. در سال 1698 «توماس ساوري» ماشين مشابهي را به ثبت رساند كه براي تلمبه كردن آب از آن استفاده مي‌شد و در 1712 «توماس نيوكومن» نوع پيشرفته‌تري از آن را به ثبت رساند. با وجود اين ماشين ساخته شده توسط نيوكومن كارايي بسيار كمي داشت و آن را فقط براي خارج كردن آب از معادن زغال سنگ به كار مي‌گرفتند.

وات با اينكه فقط يك دوره كارآموزي يكساله را در زمينه ابزارسازي گذرانده بود ولي از استعداد ابداع و نوآوري فراوان برخوردار بود. وي در سال 1764 هنگامي كه مشغول تعمير يك مدل از ماشين‌هاي نيوكومن بود به ماشين بخار علاقمند شد. وات اصلاحاتي آنچنان مهم و ارزنده در ماشين اختراعي نيوكومن به عمل آورد كه مي‌توان او را مخترع اولين ماشين بخار دانست.

اولين تغيير مهم وات كه در سال 1769 به ثبت رساند اضافه كردن يك محفظه جداگانه تراكم بخار بود. او همچنين با عايق‌بندي سيلندر بخار را مجزا كرد و در سال 1782 ماشين دوطرفه را اختراع نمود. تمام اينها همراه با چند فقره تغييرات و اصلاحات كوچك‌تر به كارايي بيشتر ماشين‌هاي بخار منتج شد. اين ازدياد كارايي عملاً به معناي تفاوت بين يك ابزار ماهرانه ولي نه چندان قابل استفاده با وسيله‌اي با توان صنعتي فراوان بود.

وات در سال 1781 با اختراع يك سري چرخ‌دنده حركت تناوبي موتور را به حركت دوراني تبديل كرد. با استفاده از اين ابزار بر موارد استفاده از موتور بخار به شكل چشمگيري افزوده شد. علاوه بر انجام اصلاحات و تغييرات گوناگون وات در سال 1788 پروانه تنظيم دو موتور، وسيله‌اي كه امكان كنترل اتوماتيك سرعت موتور را فراهم آورد، فشارسنج (1789) شمارشگر (كنتور) نشانگر و شير فشارشكن را اختراع كرد.

وات كه خود فاقد استعداد لازم در كارهاي تجاري بود، در سال 1775 به اتفاق «ماتيو بولتون» كه مهندي چيره‌دست و معامله‌گري توانا بود شركتي تأسيس كرد، طي 25 سال بعد شركت وات – بولتون تعداد زيادي موتورهاي بخاري توليد و به بازار عرضه كرد كه در نتيجه ثروت سرشاري نصيب آن دو گرديد.

در باب اهميت ماشين بخار مبالغه و گزافه‌گويي نمي‌شود. درست است كه بسياري از اختراعات ديگر در انقلاب صنعتي نقش داشته‌اند. در معدن و متالوژي و در بسياري از ماشين‌آلات صنعتي پيشرفتهاي فراواني پديد آمد. معدودي از اختراعات مانند دستگاه نساجي (جان‌كي، 1733) و ماشين نخ‌ريسي (جيمز هارگريوز، 1764) قبل از كارهاي وات عرضه شدند. مخترعين ديگر اختراعات و پيشرفتهايي هر چند كوچك پديد آوردند ولي هيچ‌يك از آنها به تنهايي نمي‌توانستند براي انقلاب صنعتي حياتي باشند. تمامي آنها با موتور بخار كه نقشي كاملاً تعيين‌كننده داشت و بدون آن انقلاب صنعتي به كلي چيز ديگري بود، تفاوت عمده‌اي داشتند. قبل از آن اگر چه از نيروي آب و باد براي به گردش درآوردن چرخ آسياب‌ها استفاده مي‌شود ولي منبع اصلي نيرو همواره عضلات انسان بود. استفاده از اين عامل ظرفيت توليد صنعتي را به كلي محدود مي‌كرد. با اختراع ماشين بخار اين محدوديت بر طرف شد. پس از آن انرژي بسيار زيادي براي توليد در دسترس بود و مرتباً نيز به ميزان آن افزوده مي‌شد. تحريم نفتي سال 1973 يك اخطار جدي بود كه چگونه كمبود انرژي مي‌تواند به سيستم صنعتي ضربه وارد كند. اين تجربه تا حدي بيانگر اهميت انقلاب صنعتي ناشي از اختراعات وات مي‌باشد.

ماشين بخار صرف نظر از تأمين منبع انرژي براي كارخانه‌ها، موارد استفاده مهم ديگري نيز داشت. در سال 1783 «ماركيز دو جفروي» موفق شد ماشين بخار را براي به حركت درآوردن يك قايق به كار گيرد. در سال 1804 «ريچارد ترويتيك» اولين لوكومتيو بخار را ساخت. اگر چه هيچ يك اين مدل‌هاي اوليه از لحاظ تجاري با توفيق همراه نبود اما در خلال چند دهه كشتي بخار و راه‌آهن، حمل و نقل دريايي و زميني را دستخوش تحولي بنيادين كرد.

انقلاب صنعتي با انقلاب آمريكا و انقلاب فرانسه هم‌زمان بود. امروز مي‌توانيم دريابيم كه تأثير انقلاب صنعتي در زندگي روزانه بشر به مراتب عظيم‌تر از هر يك از آن دو انقلاب سياسي بوده است هر چند اين نكته هنگام بروز آن انقلابات آنچنان بديهي و مسلم نبود. به همين دليل جيمز وات را بايد يكي از تأثيرگذارترين چهره‌هاي تاريخ دانست.


کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان

نوشته: میشل اچ.هارت

ترجمه: محمد حسین آهویی





__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #9  
قدیمی 10-16-2009
رزیتا آواتار ها
رزیتا رزیتا آنلاین نیست.
مسئول و ناظر ارشد-مدیر بخش خانه داری



 
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677

9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض آدام اسميت

آدام اسميت




نام فارسي : آدام اسميت
سال ولادت و فوت : 1790-1723 ميلادي
مليت : اسکاتلند



آدام اسيت چهره‌‌ي برجسته تئوري «توسعه‌ي اقتصادي» در سال 1723 در شهر «كركالدي» اسكاتلند به دنيا آمد. او از دانشگاه آكسفورد فارغ‌التخصيل شد و از 1751 تا 1764 استاد فلسفه در دانشگاه گلاسكو بود. در خلال همين سالهاه اولين كتاب خود «نظريه عئاطف اخلاق» را منشر كرد كه شهرت خوبي در كحافل روشنفكري براي او به ارمغان آورد. امّا شهرت پايدار او حاصل انتشار اثر بزرگش «تحقيقي پيرامون ماهيت و اسباب ثروت ملل» در سال 1776 بود. انتشار اين كتاب با توفيق فراواني همراه شد و آدام اسميت سال‌هاي باقي مانده‌ي عمر را با اعتبار و احترامي كه سزاوار آن بود گذراند. اسميت كه ازدواج نكرده و فرزندي نداشت در سال 1790 در شهر زادگاهش درگذشت.

آدام اسيت اولين فردي نبود كه تمام سعي و كوشش خود را يكسره وقف تئوري اقتصادي كرده باشد بسياري از نظريات معروف او بي‌سابقه و بديع نبودند. امّا او اولين كسي است كه يك تئ.ري اقتصادي جامع و سيستماتيك را ارائه داد كه به قدر كفايت درست و به قاعده بود و مي‌توانست پايه و اساسي براي پيشوفتهاي آتي در اين زمينه باشد. به همين دليل شايد بي‌مناسبت نباشد چنانچه گفته شود كه «ثروت ملل» نقطه آغازين مطالعات نوين درباره‌ اقتصاد سياسي است.

يكي از دستاوردهاي بزرگ اين كتاب آن بود كه بسياري از تصورات واهي گذشته را زدود. اسميت نظريه قديم سوداگرانه را كه در اقتصاد بر اهمّيت وضعيتي كه كدر آن بتوان حجم بزرگي از طلا را عرضه كرد تأكيد داشت، مورد بحث قرار دارد. به همين نحو كتاب مزبور نظريه كساني كه زمين را يگانه سرچشمه‌ي ثروت مي‌دانستند (فيزيوكرات‌ها) مردود شمرد. و به جاي تمام آنها اهمّيت به شدّت بر افزايش فراوان توليد كه مي‌توانست از طريق تقسيم كار به وجود آيد پافشاري مي‌كرد و محدوديت‌هاي كهنه و مستبدّانه دولت را كه مانعي براي توسعه‌ي صنعتي بود مورد حمله قرار داد.

نظريه‌ي اصلي در «ثروت ملل» اين است كه هرج‌ و مرج ظاهري در بازار آزاد در مواقع همان مكانيزم تنظيم‌كننده مي‌باشد كه كبه شكل خودكار نوع و ميزان كالايي كه بيشتر مورد نياز جامعه است مشخص كرده و به توليد آن منجر خواهد شد. به عنوان مثال فرض كنيد كه زمينه‌ي يك كالاي مورد نياز كمبود جود داشته باشد. در اين صورت قيمت آن بالا خواهد رفت و اين افزايش قيمت سود بيشتري براي توليدكننده‌ي آن كالا به ارمغان مي‌آورد. قيمت بالاي اين كالا ساير توليدكنندگان را ترغيب خواهد كرد كه به توليد آن كالاي به خصوص رو آورند. نتيجه اين امر بالا رفتن توليد و رفع كمبود كالاي مورد نظر در بازار خواهد بود. از طرف ديگر عرضه‌ اضافي كالا عاملي براي رقابت بين توليد كنندگان مي‌باشد كه عملاً به تنزل بهاي آن كالا منجر شده و آن ا تا سطح «بهاي واقعي» و يا «هزينه توليد» مي‌رساند. به اين ترتيب با اينكه هيچكس عالماً عامداً قصد نداشته است با رفع كمبود كالا به كمك جامعه بشتابد ولي كمبود برطرف مي‌شود. طبق گفته‌ي آدام اسميتك «هر فردي تنها در فكر منافع خويش است ولي دستي نامرئي او را به سويي هدايت مي‌كند كه خود قصد آن را نداشته است. او با دنبال كردن منافع خود خيلي بيش از مواقعي كه واقعاً قصد داشته باشد منافع جامعه را تأمين مي‌كند.»

البته اين «دست نامرئي» اگر موانعي برسر راه رقابت آزاد وجود داشته باشد نمي‌تواند وظيفه خود را به درستي انجام دهد. اسميت به داد و ستد آزاد اعتقاد دارد و تعرفه‌هاي بازرگاني بالا را به شدت زير سؤال مي‌برد. در واقع او با بسياري از مداخلات دولت در امر دادو ستد و بازار آزاد مخالف است. اسمت مدعي است كه اين گونه مداخلات همواره باعث تنزل كارائي اقتصاد شده و در نهايت به پرداخت قيمت‌ةاي بيشتر از طرف عامه مردم منتج مي‌شود. اسميت واژه «عدم مداخله = سياست اقتصاد آزاد» را ابداع نكرد ولي بيش از هر كس ديگري مفهوم آن را گسترش داد.

برخي افراد بر اين عقيده‌اند كه آدام اسميت بيشتر از منافع تجاري دفاع ‌مي‌كند، ولي اين نظريه صحيح نيست او به دفعات و با محكم‌ترين كلمات معاملات انحصاري را محكوم كرده و براي لغو آن پافشاري كرده است. به علاوه اسميت درباره‌ي اعمال بازرگاني واقعي ساده‌انگار نبود. نمو‌نه‌اي از نظريه او در اين باب به نقل قول از كتاب «ثروت ملل» چنين است: « كساني كه در يك رشته بازرگاني خاص فعاليت دارند به ندرت با يكديگر ديدار مي‌كنند، ولي همين ديدارها و گفتگو‌هاي گاهگاهِ آنان جز توطئه عليه منافع عمومي و پيدا كردن راهي براي بالا بردن قيمت‌ها حاصلي ندارد.»

آدام اسميت سيستم انديشه اقتصادي خود را آنچنان مطلوب شكل داد و عرضه كرد كه تنها طي چند دهه افكار مكاتب پيشين اقتصادي به كلّي كنار گذاشته شدند. در حقيقت اسميت تمام نكات مثبت آن مكاتب را در سيستم خود به كار گرفته و در همان حال نقايص و كمبود‌هاي آنها را به شكلي مدّلل وموجّه بيان مي‌كندو اختلاف اسميت از جمله بدون آنكه تغييري در چارچوب و اصول آن بدهند، ساخته و پرداخته كرده و ساختاري به وجود آوردند كه امروزه از آن به نام «اقتصاد كلاسيك» ياد مي‌‌شو. اگر چه تئوري اقتصاد جديد مفاهيم و روش‌هاي تازه‌اي به آن افزوده است ولي اين امر نتيجه طبعي همان اقتصاد كلاسيك مي‌باشد. حتي تا حدّ زيادي تئوري‌هاي اقتصادي كارل ماركس و نه تئوري‌هاي سياسي اورا مي‌توان ادامه تئوري اقتصاد كلاسيك دانست.

اسميت در «ثروت ملل» تا حدي نظريات مالتوس را در باب تراكم جمعيت پيش بيني مي‌كند، امّا در حالي كه ريكاردو و كارل ماركس هر دو معتقدند كه فشار جمعيت مانع خواهد شد كه دستمزدها از سطح حداقل تأمين هزينه زيست بالاتر رود (قانون آهنين دستمزد) ولي اسميت خاطر نشان مي‌كند كه در وضعيت افزايش توليد، دستمزدها را مي‌توان بالا برد. حوادث بعدي كاملاً روشن كرد كه اسميت در نظريه خود صائب بود و نظريات ريكاردو و ماركس غلط از آب درآمد.

صرف نظر از صحت و سقم نظريات اسميت و صرف نظر از تأثير و نفوذ او بر نظريه‌پردازان بعدي اقتصاد، تأثير او بر روال قانون‌گذاري و سياست‌هاي دولت نكته بسيار مهمي مي‌باشد. «ثروت ملل» بسيار استادانه و روشن و واضح نوشته شده و در گستره وسيعي مورد مطالعه قرار گرفته است. مباحث اسميت عليه مداخله دولت در امور بازرگاني و داد و ستد و دفاع او از تعرفه‌هاي پايين و تجارت آزاد تأثيري قطعي در سياست‌هاي اقتصادي دولت‌ها در خلال قرن نوزدهم داشته و در واقع تأثير او در اين گونه سياست‌ها امروز نيز احساس مي‌شود.

از آنجا كه تئوري اقتصادي از زمان اسميت پيشرفت زيادي كرده است و از آنجا كه برخي از نظريات او ديگر كنار گذاشته شده است به سهولت مي‌توان اهميت و ارزش او را دست‌كم گرفت. اما واقعيت اين است كه او بنيان‌گذار و واضع اصلي تئوري اقتصادي به عنوان يك تفكر اصولي و روشمند مي‌باشد و به همين دليل چهره‌ي بزرگي در تاريخ انديشه بشري به شمار مي‌رود.




کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ

شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی





__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم

به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم

چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم

زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم

خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم

استاد فاضل نظری
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #10  
قدیمی 01-31-2011
kiana آواتار ها
kiana kiana آنلاین نیست.
کاربر بسیار فعال
 
تاریخ عضویت: Sep 2007
نوشته ها: 795
سپاسها: : 843

1,438 سپاس در 268 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

آیا شیطان وجود دارد؟



و آیا خدا شیطان را خلق کرد؟





استاد دانشگاه با این سوال ها شاگردانش را به يك چالش ذهنی کشاند.

آیا خدا هر چیزی که وجود دارد را خلق کرد؟

شاگردی با قاطعیت پاسخ داد:"بله او خلق کرد"

استاد پرسید: "آیا خدا همه چیز را خلق کرد؟"

شاگرد پاسخ داد: "بله, آقا"

استاد گفت: "اگر خدا همه چیز را خلق کرد, پس او شیطان را نیز خلق کرد. چون شیطان نیز وجود دارد و مطابق قانون که کردار ما نمایانگر صفات ماست , خدا نیز شیطان است"

شاگرد آرام نشست و پاسخی نداد. استاد با رضایت از خودش خیال کرد بار دیگر توانست ثابت کند که عقیده به مذهب افسانه و خرافه ای بیش نیست.

شاگرد دیگری دستش را بلند کرد و گفت: "استاد میتوانم از شما سوالی بپرسم؟"

استاد پاسخ داد: "البته"

شاگرد ایستاد و پرسید: "استاد, سرما وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "این چه سوالی است البته که وجود دارد. آیا تا کنون حسش نکرده ای؟ "

شاگردان به سوال مرد جوان خندیدند.

مرد جوان گفت: "در واقع آقا, سرما وجود ندارد. مطابق قانون فیزیک چیزی که ما از آن به سرما یاد می کنیم در حقیقت نبودن گرماست. هر موجود یا شی را میتوان مطالعه و آزمایش کرد وقتیکه انرژی داشته باشد یا آنرا انتقال دهد. و گرما چیزی است که باعث میشود بدن یا هر شی انرژی را انتقال دهد یا آنرا دارا باشد. صفر مطلق (460- f) نبود کامل گرماست. تمام مواد در این درجه بدون حیات و بازده میشوند. سرما وجود ندارد. این کلمه را بشر برای اینکه از نبودن گرما توصیفی داشته باشد خلق کرد." شاگرد ادامه داد: "استاد تاریکی وجود دارد؟"

استاد پاسخ داد: "البته که وجود دارد"

شاگرد گفت: "دوباره اشتباه کردید آقا! تاریکي هم وجود ندارد. تاریکی در حقیقت نبودن نور است. نور چیزی است که میتوان آنرا مطالعه و آزمایش کرد. اما تاریکی را نمیتوان. در واقع با استفاده از قانون نیوتن میتوان نور را به رنگهای مختلف شکست و طول موج هر رنگ را جداگانه مطالعه کرد. اما شما نمی توانید تاریکی را اندازه بگیرید. یک پرتو بسیار کوچک نور دنیایی از تاریکی را می شکند و آنرا روشن می سازد. شما چطور می توانید تعیین کنید که یک فضای به خصوص چه میزان تاریکی دارد؟ تنها کاری که می کنید این است که میزان وجود نور را در آن فضا اندازه بگیرید. درست است؟ تاریکی واژه ای است که بشر برای توصیف زمانی که نور وجود ندارد بکار ببرد."

در آخر مرد جوان از استاد پرسید: "آقا، شیطان وجود دارد؟"

زیاد مطمئن نبود. استاد پاسخ داد: "البته همانطور که قبلا هم گفتم. ما او را هر روز می بینیم. او هر روز در مثال هایی از رفتارهای غیر انسانی بشر به همنوع خود دیده میشود. او در جنایتها و خشونت های بی شماری که در سراسر دنیا اتفاق می افتد وجود دارد. اینها نمایانگر هیچ چیزی به جز شیطان نیست."

و آن شاگرد پاسخ داد: شیطان وجود ندارد آقا. یا حداقل در نوع خود وجود ندارد. شیطان را به سادگی میتوان نبود خدا دانست. درست مثل تاریکی و سرما. کلمه ای که بشر خلق کرد تا توصیفی از نبود خدا داشته باشد. خدا شیطان را خلق نکرد. شیطان نتیجه آن چیزی است که وقتی بشر عشق به خدا را در قلب خودش حاضر نبیند. مثل سرما که وقتی اثری از گرما نیست خود به خود می آید و تاریکي که در نبود نور می آید.



نام مرد جوان يا آن شاگرد تيز هوش كسي نبود جز ، آلبرت انیشتن
__________________
شیشه ای میشکند... یک نفر میپرسد که چرا شیشه شکست
آن یکی میگوید شاید این رفع بلاست !
دل من سخت شکست ... هیچ کس هیچ نگفت .... غصه ام را نشنید !
از خودم میپرسم : ارزش قلب من از شیشه ی یک پنجره هم کمتر بود ؟





پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از kiana به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 07:54 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها