مقالات و موضوعات علمی در این تالار مقالات و مطالب علمی قرار داده خواهد شد توجه شود که مقالات علمی و دانشگاهی با اخبار علمی تفاوت دارد و بخش مربوطه ی اخبار علمی به صورت جداگانه ایجاد شده است |

10-16-2009
|
 |
مدیر کل سایت  کوروش نعلینی
|
|
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382
7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
مرسی رزیتا خانم
خوبه ادامه ش بدین..
تاپیک رو مهم میکنم
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست
|
کاربران زیر از دانه کولانه به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه کولانه
مرسی رزیتا خانم
خوبه ادامه ش بدین..
تاپیک رو مهم میکنم
|
خواهش میکنم  
هنوز ادامه داره
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ويليام هاروي
ويليام هاروي
نام فارسي : ويليام هاروي
سال ولادت و فوت : 1657 – 1578 ميلادي
مليت : انگلستان
ويليام هاروي، طبيب بزرگ انگليسي، كاشف سيستم گردش خون و كار قلب به 1578 در شهر «فولكستون» انگلستان به دنيا آمد. اثر بزرگ هاروي تحت عنوان «رسالهاي تشريحي درباره حركت قلب و خون در حيوانات» كه در سال 1628 چاپ و منتشر شد به حق مهمترين كتاب در تمام تاريخ فيزيولوژي شناخته شده است. اين اثر در واقع نقطه آغازين فيزيولوژي مدرن است. اهميت اصلي اين كتاب نه در كاربردهاي مستقيم آن بلكه در فراهم آوردن درك اساسي از چگونگي كار بدن انسان ميباشد. امروزه براي ما كه با آگاهي از اينكه خون در بدن جريان دارد بزرگ شدهايم و آن را امري مسلم و آشكار ميدانيم تئوري هاروي كاملاً بديهي به نظر ميرسد. اما آنچه كه اكنون اين چنين ساده و مشهود است براي هيچ يك از زيستشناسان قديمي شناخته شده نبود. مؤلفين برجسته زيستشناسي نظرياتي به اين شرح ابراز داشته بودند:
الف- غذا در قلب به خون تبديل ميشود.
ب- قلب خون را گرم ميكند.
ج- شريانها پر از هوا هستند.
د- قلب جوهره حياتي را ميسازد.
هـ- خون در شريانها و وريدها بالا و پايين ميرود گاهي به سوي قلب حركت ميكند و زماني از آن دور ميشود.
«گالين» بزرگترين طبيب دنياي باستان، كسي كه شخصاً كالبد شكافيهاي بسياري انجام داده و دقيقاً پيرامون قلب و مجاري خون مطالعه و بررسي كرد هرگز به خاطرش خطور نكرد كه خون در بدن انسان گردش ميكند. به همين نحو ارسطو نيز كه زيستشناسي يكي از مهمترين رشتههاي مورد علاقهاش بود هيچ اشارهاي در اين باب ندارد. حتي پس از انتشار كتاب هاروي بسياري از پزشكان اشتياقي به پذيرفتن اين نظريه نداشتند كه خون در بدن انسان به طور پيوسته در يك شبكه بسته از مجاري و رگها گردش ميكند و قلب نيروي لازم را براي حركت آن فراهم ميآورد.
هاروي در ابتدا با انجام يك محاسبه ساده رياضي نظريه گردش خون را بيان كرد. او برآورد نمود كه قلب با هر طپش خود حدود دو اونس خون وارد آئورت ميكند با توجه به اينكه قلب در هر دقيقه 72 بار ميزند وي به اين نتيجه رسيد كه در هر ساعت حدود 540 پوند خون از قلب وارد آئورت ميشود. اما رقم 540 پوند از وزن بدن يك انسان متعارف خيلي بيشتر است چه رسد به اينكه تنها وزن خون يك انسان اين اندازه باشد. به اين ترتيب براي هاروي مسلم شد كه خون از طريق قلب دوباره به گردش در ميآيد. هاروي با فرمولبندي و تنظيم اين فرضيه براي دستيابي به جزئيات چگونگي گردش خون مدت نه سال به انجام آزمايشهاي مختلف و تحقيقات دقيق پرداخت.
هاروي در كتاب خود به طور روشن اين نكته را بيان كرد كه شريانها خون را از قلب دور ميكنند در حالي كه وريدها آن را به قلب باز ميگردانند. هاروي چون ميكروسكوپ در اختيار نداشت، نتوانست مويرگها، مجاري بسيار كوچكي كه خون را از شريانهاي كوچكتر به وريدها منتقل ميكنند، ببيند اما به درستي به وجود آنها اشاره دارد. (مويرگ چند سال پس از مرگ هاروي توسط مالپيگي، زيستشناس ايتاليايي كشف شد.)
هاروي همچنين بيان كرد كه وظيفه قلب تلمبه كردن خون به شريانها ميباشد. تئوري هاروي در اين باب نيز مانند بسياري نكات ديگر اصولاً صحيح است. به علاوه اينكه او براي تأييد تئوري خود شواهد تجربي گرانبهايي ارائه داد و مباحث دقيقي را مطرح كرد. گر چه اين تئوري در ابتدا با مخالفتهاي شديدي مواجه شد اما تا اواخر عمر او به طور كلي مورد قبول و پذيرش قرار گرفت.
هاروي در زمينه جنين شناسي نيز كار كرد. البته تحقيقاتش در اين باب كه بسي كماهميتتر از كارهاي او در موضوع گردش خون بود، زياد چشمگير نبود. او محققي دقيق بود و كتاب او «توالد و تناسل حيوانات» كه در سال 1651 منتشر شد نقطه واقعي شروع مطالعات نوين جنين شناسي ميباشد. او كه به شدّت از ارسطو متأثر بود همانند او با تئوري پيشينسازي-فرضيهاي كه معتقد بود يك جنين حتي در مراحل اوليه تشكيل در مقياس كوچكتر ساختمان كاملاً مشابه با ساختمان بدن يك موجود بالغ را دارد- مخالف بود. هاروي بهدرستي خاطر نشان ساخت كه ساختار نهايي يك جنين بهتدريج شكل ميگيرد.
هاروي عمري طولاني، جالب توجه و توأم با موفقيت داشت. در جواني در كالج «كابوس» دانشگاه كمبريج تحصيل كرد. به سال 1600 م. به منظور تحصيل به ايتاليا رفت و در دانشگاه پادوآ، كه در آن دوران بهترين مدرسه پزشكي جهان در جهان شناخته ميشد، به تحصيل پرداخت. ( جالب است بدانيم در دوران تحصيل هاروي در پادوآ، گاليله استاد آن دانشگاه بود اگرچه معلوم نيست آن دو با يكديگر ملاقات كرده باشند.) هاروي درجه پزشكي خود را در سال 1602 دريافت كرد و به انگلستان بازگشت. وي دوران طولاني را همراه با موفقيت به عنوان طبيب سپري كرد. دو تن از پادشاهان انگلستان «جيمز اول و چارلز اول» و همچنين فيلسوف نامدار فرانسيس بيكن از جمله بيماران او بودند. او در كالج پزشكان لندن سخنرانيهاي متعددي در باب آناتومي ايراد كرد. يكبار نيز به رياست آن كالج انتخاب شد كه از پذيرش آن امتناع نمود.
هاروي كه ساليان متمادي سرپزشك بيمارستان «سنت بار تلوميوز» لندن بود با انتشار كتابش در باب گردش خون، در سال 1628 در سراسر اروپا مشهور گرديد. هاروي ازدواج كرده بود ولي فرزندي نداشت. او به سال 1657 در سن 79 سالگي در لندن در گذشت.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
تسائي لون
تسائي لون
 نام فارسي : تسائي لون
 سال ولادت و فوت : حدود سالهاي سده اول و دوم ميلادي
 مليت : چین
احتمالاً بسياري از خوانندگان با نام تسائيلون، مخترع كاغذ آشنا نيستند. ناديده گرفتن او در غرب با توجه به اهميت اختراعش واقعاً تعجبآور است. در بسياري از دائرةالمعارفهاي عمده حتي چند سطري درباره تسائيلون درج نشده و نام او به ندرت در كتابهاي درسي تاريخ آمده است. با توجه به اهميت آشكار كاغذ اين عدم توجه به نام تسائيلون ميتواند اين ظن را برانگيزد كه چنين فردي اصولاً چهرهاي افسانهاي و غيرواقعي ميباشد. تحقيقات دقيق اين نكته را روشن كرده است كه تسائيلون يك شخصيت واقعي و از مقامات دربار امپراطور چين بود و اينكه حدود سالهاي 105 نمونههايي از كاغذ به امپراطور هوتي تقديم شده است. شرح چينيها درباره اختراع تسائيلون (كه در تاريخ رسمي سلسلهي هان آمده است) كاملاً صريح و بيپرده و به دور از افسانهپردازي ميباشد. چينيها همواره به تسائيلون به خاطر اختراع كاغذ افتخار ميكنند و نام وي در چين به خوبي شناخته شده است.
مطلب زيادي درباره زندگي تسائيلون نميدانيم. بر اساس آنچه كه در اسناد و مدارك از اختراع او بسيار خوشحال شد، در نتيجه تسائيلون ترقي كرد، يك عنوان اشرافي به او در دسيسهبازيهاي دربار گرفتار شد كه سرانجام آن افول و سقوط او بود. در اين اسناد نقل ميشود تسائيلون پس از مغضوب شدن حمام گرفت، يكي از بهترين ربدشامبرهايش را پوشيد و سپس با نوشيدن جام زهر خودكشي كرد.
در قرن د.م ميلادي استفاده از كاغذ در چين تقريباً همگاني شد و در قرون بعد چين صادركننده كاغذ به ساير نواحي آسيا بود. مدت زماني طولاني چينيها فن كاغذسازي را محرمانه نگه داشتند. در سال 751 چند تن از كاغذسازان چيني به دست اعراب اسير شدند و كمي بعد سمرقند و بغداد نيز توليد كاغذ را آغاز كردند. فن ساخت كاغذ به تدريج در سراسر دنياي عرب رسوخ يافت و اروپائيان در قرن دوازدهم آن را از اعراب فرا گرفتند.
استفاده از كاغذ به تدريج زياد و زيادتر ميشد و پس از آنكه گوتمبرك صنعت نوين چاپ را اختراع كرد كاغذ در غرب به عنوان ماده اصلي براي تحرير جايگزين پوست شد.
امروزه كاغذ آنچنان فراوان و در دسترس همگان است كه وجود آن كاملاً بديهي مينمايد و تصور دنياي بدون كاغذ بسيار دشوار است. قبل از تسائيلون در چين بيشتر كتابها از بامبو ساخته ميشد. اين گونه كتابها بسيار سنگين و بيقواره بودند. برخي از كتابها نيز روي پارچههاي ابريشمي نگاشته ميشد ولي اين نوع كتابها به علت گراني نميتوانست مورد استفاده عموم قرار گيرد. در غرب قبل از عرضه كاغذ كتابها عمدتاً روي پوست تحرير ميشد پوست مخصوص تحرير را از پوست گوسفند يا گوساله كه به شكل خاصي عملآوري ميشد، ميساختند در واقع پوست جايگزين پاپيروس كه مورد علاقه يونانيها، رومنها و مصريها بود، گرديد. به هر حال هم پوست و هم پاپيروس نه تنها كمياب بود بلكه عملآوردن و آماده كردن آنها براي نوشتن هزينه زيادي دربر داشت.
امروزه به علت وجود كاغذ كتابها و مواد نوشتني را ميتوان اين چنين ارزان و در مقادير فراوان توليد كرد. درست است كه اگر دستگاههاي چاپ وجود نميداشت كاغذ نميتوانست آن اهميتي را كه امروزه دارد كسب كند ولي در عين حال اين هم واقعيت دارد كه دستگاههاي چاپ نيز بدون وجود مواد ارزان و فرواني كه بتوان روي آنها چاپ كرد از چنين اهميتي برخوردار نبود.
به اين ترتيب كدام يك از اين دو تن بايد بالاتر از ديگري باشد. تسائيلون يا گوتمبرگ؟ در عين حال كه من اين دو تن را از نظر اهميت معادل و مساوي با يكديگر ميدانم ولي به دلايل زير تسائيلون را بالاتر از گوتمبرگ قرار دادم:
1- كاغذ علاوه بر آنكه اصليترين ماده لازم براي تحرير است موارد مصرف فراوان ديگري نيز دارد. در واقع كاغذ يك ماده مصرفي چندين منظوره ميباشد كه تعداد موارد مصرف آن ميتواند موجب شگفتي شود، امروزه درصد بالايي از كاغذهايي كه توليد ميشود به مصارفي غير از چاپ و تحرير اختصاص دارد.
2- تسائيلون قبل از گوتمبرگ بود و ممكن است كه اگر كاغذ وجود نميداشت گوتمبرگ چاپ را اختراع نميكرد.
3- اگر فرضاً فقط يكي از اين دو مورد، كاغذ يا چاپ، اختراع شده بود گمان من اين است كه با كاغذ و چاپ باسمه (كه مدتها قبل از گوتمبرگ شناخته شده بود) كتابهاي بيشتري توليد ميشد تا با پوست و حروف چاپي قابل جابجايي اختراع گوتمبرگ.
به هر حال آيا مناسب است كه تسائيلون و گوتمبرگ را در بين ده نفر تأثيرگذارترين افراد جهان جاي دهيم؟ براي درك اهميت كامل اختراع كاغذ و اختراع چاپ ضروري است كه پيشرفت فرهنگي غرب و چين به طور نسبي مورد بررسي قرار گيرد.
قبل از قرن دوم تمدن چين در مقايسه با تمدن غرب از پيشرفت كمتري برخوردار بود. در هزارهي اول ميلادي فرهنگ و هنر و تمدن چينيها از غرب پيشي گرفت و بر اساس معيارهاي مختلف، تمدن چين در يك دوره هفتصد- هشتصد ساله پيشرفتهترين تمدن روي زمين بود. اما پس از قرن پانزدهم اروپا چين را پشت سر گذاشت. براي اين تغييرات توجيهات فرهنگي مختلفي ارائه شده است. اما بيشتر اين توجهات ظاهراً آنچه را كه من سادهترين توجيه ميدانم ناديده ميگيرد.
درست است كه كشاورزي و فن تحرير در قرون اوليه قبل از چين در خاورميانه گسترش يافته بود ولي اين عامل به تنهايي نميتواند پاسخي به اين سؤال باشد كه چرا تمدن در آن زمان از تمدن غرب فاصله داشت. به نظر من عامل قطعي اين امر در چين قبل از تسائيلون عدم دسترسي به مواد مناسب لازم براي نوشتن بود. در غرب پاپيروس موجود و فراهم بود اگر چه اين ماده نقايص و كم و كسريهاي خود را داشت ولي به هر حال طومارهاي پاپيروسي نسبت به كتابهايي كه از چوب و بامبو ساخته ميشد بهتر بود. كمبود مواد مناسب براي نوشتن مانع غيرقابل غلبهاي در راه پيشرفت فرهنگي چين به شمار ميآمد. مثلاً يك محقق چيني در آن دوران براي جابجايي تعداد معدودي از كتابهاي خود به يك واگن بزرگ نياز داشت. حال تصور كنيد با چنين اوضاع و احوال اداره تشكيلات دولتي چين، با آن وسعت تا چه اندازه مشكل و طاقتفرسا بود.
اختراع كاغذ توسط تسائيلون اين وضعيت را به كلي تغيير داد. با داشتن يك ماده مناسب براي نوشتن تمدن چين سريعاً به پيشرفت دست يافت و طي چند قرن توانست از غرب پيشي گيرد. البته عدم وحدت سياسي غرب نيز در اين باب نقش داشت ولي اين نميتوانست تمام داستان باشد. در قرن چهارم وحدت و يكپارچگي در چين به مراتب كمتر از غرب بود. ولي با وجود اين آن كشور توانست در جنبههاي فرهنگي سريعاً رشد كند. در خلال قرون بعد در حالي كه پيشرفت غرب بسيار كند و بيرمق بود چينيها اختراعات مهمي مانند قطبنما، باروت و چاپ باسمه را ارائه دادند و از آنجا كه كاغذ ارزانتر از پوست و به مقدار فراوان در دسترس بود كفههاي ترازو به نفع چين پايين آمد.
پس از آغاز استفاده از كاغذ در بين ملل غربي آنها توانستند با چين مقابله كنند و حتي موفق شدند فاصله فرهنگي موجود بين غرب و چين را به تدريج كمتر نمايند. نوشتههاي ماركوپولو مؤيد اين واقعيت ميباشد كه حتي در قرن سيزدهم اوضاع و احوال در چين به مراتب از اروپا بهتر بوده است.
چرا چين سرانجام از غرب عقب افتاد؟ در اين باب توجهات فرهنگي پيچيده متعددي ارائه شده است ولي شايد يك توجيه ساده فني بيش از ساير توجيهات بيانگر موضوع باشد. نابغهاي به نام گوتمبرگ در اروپاي رو به پيشرفت گذاشت. چين كه گوتمبرگي نداشت به همان چاپ باسمهاي بسنده كرد و در نتيجه پيشرفت فرهنگي آن دچار وقفه شد.
اگر كسي تحليلهاي گفته شده را بپذيرد به اين نتيجه ميرسد كه تسائيلون و گوتمبرگ دو چهره اصلي تاريخ بشري هستند. البته دليل ديگري نيز براي برتري تسائيلون نسبت به بسياري از مخترعين ديگر وجود دارد. بسياري از اختراعات محصول زمان خود هستند حتي اگر شخص به خصوصي كه آن را ارائه داد وجود نميداشت باز هم آن اختراع توسط ديگري پديد ميآمد. اما در مورد اختراع كاغذ نميتوان چنين مطلبي را بيان كرد. اروپائيان هزار سال پس از تسائيلون، آن هم پس از آنكه نحوه كار را از اعراب فرا گرفتند توليد كاغذ را آغاز كردند. به همين دليل مردمان ساير نواحي آسيا پس از آنكه كاغذهايي را كه در چين ساخته شده بود ديدند هرگز نتوانستند چگونگي ساخت آن را دريابند و خود به توليد آن بپردازند. واضح است كه ابداع روشي براي ساخت كاغذ واقعي به قدري سخت و دشوار بود كه لزوماً نميتوان آن را مفيد كرد كه بايد در جامعهاي با فرهنگ نسبتاً پيشرفته اتفاق ميافتاد بلكه انجام آن فقط ميتوانست مرهون تلاش خستگيناپذير و پشتكار فردي نابغه و مستعد باشد و تسائيلون چنين فردي بود.
روشي كه او براي ساخت كاغذ به كار گرفت، صرف نظر از جنبهي مكانيكي كار كه در سال 1800 ميلادي ارائه شد، اصولاً همان روشي است كه از آن زمان تاكنون به كار گرفته شده است.
اينها دلايلي است كه من فكر ميكنم بايد جاي هر دو نفر، گونمبرگ و تسائيلون بين ده نفر اول در اين كتاب باشد و البته تسائيلون قبل از گوتمبرگ.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
يوهان گوتمبرگ
يوهان گوتمبرگ
نام فارسي : يوهان گوتمبرگ
سال ولادت و فوت : 1468 – 1400 میلادی
مليت : آلمانی
از يوهان گوتمبرگ اغلب به عنوان مخترع صنعت چاپ ياد ميشود. آنچه را كه او انجام داد ابداع اولين روش استفاده از حروف چاپي قابل جابجايي و ماشين چاپ بود كه اين امكان را فراهم ميآورد تا بتوان مطالب نوشته شده گوناگون را با سرعت و دقت به چاپ رساند.
هيچ اختراعي به شكل كامل از مغز يك فرد به تنهايي تراوش نميكند و صنعت چاپ هم چنين بود. مهر و انگشترهاي خانم كه اساس كارش همان شيوهي چاپ باسمه ميباشداز زمانهاي باسنان بهكار گرفته شده بود. چاپ باسمه قرنها قبل از گوتنبرگ در چين شناخته شده بود يك كناب چاپي كه تاريخ سال 868 را دارد درآتجا كشف شده است. در غرب نيز قبل از گوتمبرگ با آن آشنا بودند. چاپ باسمه امكان نوليد نسخههاي متعدد از يك كتاب را فراهم ميكرد امّا يك مشكل اساسي داشت از آنجا كه براي هر كتابي بايد يك سري كامل و جديد از صفحات ساخته و حك حروف روي چوب انجام ميشد براي توليد كتابهاي مختلف عملي و مناسب نبود. برخي اوقات گفته شده است كه سهم عمده گوتمبرگ در صنعت چاپ اختراع حروف چاپي قابل جابجايي بوده است. در واقع حروف چاپي جابجايي در اواسط قرن يازدهم در چين توسط شخصي بهنام «پيشنگ» اختراع شده بود. اين حروف را در آن زمان با نوعي سفال ميساختند كه طبعاً نميتوانست زياد بادوام باشد. بعدها چينيها و كرهايها در ساخت حروف چاپي قابل جابجايي اصلاحاتي بهوجود آوردند. مدتي قبل از گوتمبرگ كرهايها از حروف چاپي فلزي استفاده ميكردند. در واقع دولت كره در اوايل قرن پانزدهم از ايجاد يك كارگاه ريختهگري براي توليد حروف چاپي فلزي حمايت كرد. برخلاف تمام اينها اشتباه خواهد بود اگر پيشنگ را شخصاً در اين خصوص فردي مؤثر بدانيم. زيرا اولاً اروپا ساخت حروف چاپي قابل جابجايي در چين، تا هنگامي كه در سالهاي اخير روشهاي جديد چاپ را از غرب فراگرفتند، هرگز همگاتي نشد.
براي بهرهگيري از روشهاي جديد چاپ چهار عامل عمده بايد وجود داشنه باشد :
1- حروف چاپي قابل جابجايي همراه با سيستم حروف چيني
2- ماشين چاپ
3- مركب مناسب براي چاپ
4- مادهي مناسب براي چاپ روي آن، مانند كاغذ
كاغذ سالها قبل در چين توسط تسائيلون اختراع شده بود و در غرب نيز قبل از گوتمبرگ به شكلي گسترده از آن استفاده ميشد. اين تنها عامل از عوامل چهارگانه مورد نياز چاپ بود كه گوتمبرگ به شكل آماده در دسترس داشت. اگر چه در مورد سه عامل ديگر قبل از گوتمبرگ كارهايي انجام شده بود ولي گوتمبرگ اصلاحات و ابداعات مختلف و متعددي در هر يك از آنها پديد آورد. پيدا كردن تركيب فلزي مناسب براي ساخت حروف چاپي، تهيه مركب روغني چاپ و بالاخره ابداع يك پرس مناسب از كارهاي گوتمبرگ بود. اما سهم كلي گوتمبرگ در صنعت چاپ بسيار فراتر و بزرگتر از هر يك از اين اختراعات و اصلاحات به تنهايي ميباشد. اهميت گوتمبرگ در اصل به اين دليل است كه او با تركيب تمام عوامل مورد نياز چاپ سيستم توليد كارايي را ابداع كرد.
صنعت چاپ برخلاف تمام اختراعات پيشين اصولاً يك سيستم توليد انبوه است. يك تفنگ به تنهايي اسلحه بسيار مؤثري از يك كمان يا يك نيزه ميباشد اما يك نسخه از يك كتاب چاپي به خودي خود چيزي برتر از نسخه خطي آن نيست. بنابراين مزيت اصلي چاپ در توليد انبوه آن است. آنچه كه گوتمبرگ ابداع كرد تنها يك ابزار و يك وسيله و يا حتي انجام يك سلسه اصلاحات در آنچه كه وجود داشت، نبود بلكه ابداع يك سيستم كامل توليد بود.
اطلاعات ما پيرامون شرح حال گوتمبرگ چندان زياد نيست. ميدانيم كه او در حدودسال 1400 در شهر ماينز آلمان متولد شد و در اواسط قرن تمام فعاليت خود را وقف هنر چاپ كرد. معروفترين كار او كتاب مقدس گوتمبرگ ميباشد كه حدود سال 1454 در ماينز چاپ شده است. البته نام گوتمبرگ در هيچ يك از كارهاي چاپي او، حتي در كتاب مقدس گوتمبرگ كه مسلماً با تجهيزات او چاپ شده است، به چشم نميخورد.
گوتمبرگ ظاهراً كاسب خوبي نبوده و نتوانست از اختراع خود پول زيادي به دست آورد. او در دعاوي متعددي گرفتار شد كه در يكي از آنها محكوم شد تجهيزات خود را بع شريكش يوهان فاست واگذار نمود. گوتمبرگ در سال 1468 و در ماينز درگذشت.
با مقايسه توسعه بعدي اروپا و چين ميتوان تصويري از تأثير گوتمبرگ بر تاريخ جهان به دست آورد. در هنگام تولد گوتمبرگ اروپا به سرعت پيشرفت كرد در حالي كه پيشرفت چين، كه تا مدتها بعد هنوز از چاپ باسمه استفاده ميكرد، نسبتاً كند بود. البته مبالغه خواهد بود اگر تنها صنعت چاپ را باعث اين اختلاف بدانيم ولي به هر حال اين امر عامل بسيار مهمي در اين باب بوده است.
اين نكته نيز قابل توجه است كه از بزرگان علم و دانش كه در اين كتاب از آنها نام برده شده است تنها سه نفر در پنج قرن قبل از گوتمبرگ ميزيستند در حالي كه شصت و هفت نفر ديگر در پنج قرن بعد از مرگ گوتمبرگ زندگي ميكردند. اين ميتواند به شكلي بيانگر اين نكته باشد كه اختراع گوتمبرگ عاملي عمده و احتمالاً عامل اصلي در انفجار پيشرفتهاي انقلابي علوم دوران جديد بوده است.
تقريباً مسلم است كه اگر آلكساندر گراهام بل هرگز وجود نميداشت تلفن توسط فرد ديگري و در همان مقطع تاريخي اختراع ميشد. اين را در مورد بسياري ديگر از اختراعات نيز ميتوان گفت. ولي بدون گوتمبرگ اختراع صنعت جديد چاپ ممكن بود براي نسلها به تعويض افتد. با توجه به تأثير همه جانبه چاپ بر جريان بعدي تاريخ مطمئناً گوتمبرگ سزاوار آن است كه رده بالايي را در اين فهرست داشته باشد.
کتاب تاثیرگذارترین های تاریخ
شرح حال و آثار یکصد نفر از موثرترین شخصیت های تاریخ جهان
نوشته: میشل اچ.هارت
ترجمه: محمد حسین آهویی
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
ویرایش توسط رزیتا : 10-16-2009 در ساعت 10:45 PM
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ماتسوشیتا (بنیانگزار پاناسونیک )
ماتسوشیتا (بنیانگزار پاناسونیک )
نام فارسي : ماتسوشیتا (بنیانگزار پاناسونیک )
سال ولادت و فوت : تولد 1894
مليت : ؤاپن
------------------------------------------------------------
در سال 1925 فراورده هاي ناسيونال را به ثبت رسانيد، و دو سال بعد نخستين كالاي كارخانه كه يك چراغ قوه چهار گوش بود به بازار عرضه كرد.
--------------------------------------------------------------------------------
«كونوسوكي ماتسوشيتا»، كه در27 نوامبر 1894 دريكي از روستاهاي اطراف استان « واكايا » در جنوب خاوري « اوزاكا » متولد شد، فرزند يك كشاورز ساده اي بود كه دچار فقر و تنگدستي شد.
وي در نه سالگي مدرسه را رها كرد و ابتدا در يك كارگاه منقل سازي مشغول شد، سپس در فروشگاه دوچرخه و پس از آن به عنوان كارآموز« سيم كش » در شركت برق اوزاكا فعاليت خود را در پانزده سالگي آغاز كرد.
او در همين دوران از يك بيماري رنج مي برد، با وجود اين، موفق شد يك سرپيچ لامپ اختراع كند كه مورد پذيرش قرار نگرفت، به همين دليل از شركت برق استعفا داد و با گرفتن وام فعاليت خود را به طور مستقل آغاز كر. و پس از مدتي موفق شد، سفارش هايي براي توليد صفحه هاي عايق بادبزن هاي برقي را به دست آورد. وضع مادي او بهبود يافت و توانست به كمك همسر فداكار و برادر همسرش كارخانه كوچك ابزار برقي ماتسوشيتا را در 24 سالگي داير كند.
در سال 1925 فراورده هاي ناسيونال را به ثبت رسانيد، و دو سال بعد نخستين كالاي كارخانه كه يك چراغ قوه چهار گوش بود به بازار عرضه كرد. نخست ده هزار چراغ قوه را به طور مجاني دراختيار فروشگاه هاي خرده فروش قرارداد كه تبليغ بسيار مهمي در سطح كشور بود، اين روزها فراورده هاي ماتسوشيتا الكتريك با نام هاي : پاناسونيك، تكنيكز و كواسار به فروش مي رسانيد.
ماتسوشيتا مي گويد : با خواندن سرگذشت هنري فورد آلماني كه در توليد انبوه اتومبيل پيش آهنگ بود به راز گسترده كردن دامنه تقاضا و كاهش بهاي واحد كالا پي بردم.
در سال 1932 يعني 38 سالگي همه كارمندانش را گرد آورد و فلسفه ي، هدف فعاليت كارخانه را تشريح كرد وي در آن اجتماع گفت « مأموريت صاحب يك صنعت آنستكه برنا داري چيره شود و فقر را از جامعه دور سازد. » و راههاي مناسب را براي كسب ثروت را پيشنهاد نمايد. دادوستد و توليد تنها به اين معنا نيست كه كارخانه ها ورزشگاه ها غني و پرمايه شوند بلكه همه جامعه بايد ثروتمند و غني شوند. جامعه براي افزايش ثروت خود به پويايي و نشاط وسرزنده بودن بازرگانان و صاحبان صنايع نياز دارد. تنها در پرتو چنين شرايطي است كه توليد تجارت رونق پيدا مي كند، مأموريت واقعي ماتسوشيتا الكتريك، توليد تعداد – پايان ناپذيري از فراورد هاست، تا از اين راه بتواند صلح و نيك فرجامي را در سراسر زمين برقرار سازد.
ماتسوشيتا، براي راهنمايي و هدايت فعاليت هاي روزانه و تشويق و پرانگيزه نمودن هر يك از اعضاء شركت از ايشان خواست تا كسب حضال و ويژگي هاي زير را و جهه ي همت خود قرار دهند.
1 – روحيه خدمت در صنعت 2 – روحيه انصاف و مروت 3 – روحيه همنوايي و همياري 4 – روحيه كوشش براي پيشرفت 5 - روحيه ادب و فروتني 6 – روحيه همسازي با قوانين طبيعي 7 – روحيه سپاس
ماتسوشيتا در سال 1946 يعني 52 سالگي مؤسسه P H P – «پي - اچ – پي» را بنيان نهاد. كه مفهوم آن « آرامش و نيك بختي از راه رونق » است.
در سال 1980 دانشكده حكومت و مديريت ماتسوشيتا گشايش يافت تا درباره انديشه ها و سياست هاي : آموزش و پرورش، اقتصاد، سياست و ديگر زمينه ها، به گونه اي به پژوهش بپردازد كه موحبات پيشرفت و توسعه ژاپن و جهان را فراهم سازد.
ماتسوشيتا در سال 1983 براي دگرگوني جهان طرح يگانه و تازه ي گفت و شنود كيوتو ( توكيو ) را ارائه داد پاره اي از انديشه هاي وي در زير مي آيد :
1 – داشتن احساس واقعي از خويشتن – زنان و مردان جوان خوشبختي و سعادت را زماني احساس خواهند نمود كه به شركت هايي بپيوندند كه بر اساس غني كردن توانايي جسمي و روحي شكل گرفته باشند انساني كه از احساس و درك واقعي خود برخوردار است بر نقاط ضعيف و كاستي هاي خود آگاه است و در همان زمان مصمم است كه در ارزيابي خود از موقعيت و شرايط، با درستي و پيش بيني عمل كند.
2 – اعتماد به ديگر همكاران كه در يك واحد فعاليت دارند – من اغلب اين احساس را دارم كه هر يك از كارمندانم، از من آگاهتر و توانا تر است. من به كارمندانم براي آنچه مي دانند و آنچه در وجود خود دارند، اعتماد مي كنم. كسي كه پي ببرد مورد اعتماد قرار دارد، مي كوشد تا بيشترين نيروي خود را به كار ببندد و سرانجام موفق
مي شود.
3 – داشتن مديريت گسترده و وسيع : من براي رسيدن به هدف هاي همگاني پيوسته و متحد، از مديريت گسترده و وسيع بهره مي گيرم و آن را سياست بنيادي شركت قرار داده ام. مديريت گسترده و وسيع يعني اعتماد كردن به كارمندان، برقرار كردن ارتباطات روان بين كارمندان، بالا بردن روحيه كارگران، يك پارچگي سازمان از اين نوع مديريت سود فراواني به چنگ آورده ام.
4 – توجه به تمامي انساني : استعداد از وفاداري و شايستگي مهم تر است، دقت نظر، و شناخت و پي بردن به استعداد هر كارمند و واگذار كردن كارهايي كه در خود استعداد آنهاست، به آنها از مسئوليت هاي مهم و بزرگ مديريت است. با برخورداري از شناخت ميزان استعداد افراد، اندرز به آن ها و راهنمايي آنها، از سوي سرپرستان و نيز همت و كوشش نيرومند، هر كس مي تواند ياد بگيرد، تا در ترازوي رضايت بخشي به كار بپردازد. اگر تنها به سوي نقاط منفي كارگر چشم بدوزيم هرگز نمي توانيم، بدون ترديد و وسواس كار مهم و مسئوليت داري را به او بسپاريم.
5 – نه براي لقمه اي نان، بلكه براي ارزش ها : آنچه مسلم است. جهان بيني و نگرش افراد متفاوت است، بنابراين نمي توان گفت به ناچار يكي از آنها درست و بقيه نادرستند. صرفنظر از هر نگرشي كه داريم هرگز نبايد در برابر مسائل اساسي تزلزل و ترديد گرفتار شويم. وقتي مديران بلندپايه در انديشه و رفتار خود ثابت قدم باشند، طبقه زير دست، به آن ها اعتماد و اطمينان پيدا مي كنند و با يقين قلبي در فكر و رفتار ايشان پيروي خواهندكرد. اما در عين حال به نظر مديران بزرگ به چيز ديگري غير از فكر و كردار ثابت نياز دارند و آن ها دانستن آرمان ها و هدف هاي متوالي است. اگر طبقه زيردست آگاهي پيدا كنند كه تنها براي لقمه اي نان كار نمي كنند بلكه براي آماج بلند تلاش مي كنند، برانگيخته خواهند شد تا به پيوستن به آرمان هاي مشترك همكاري صميمانه تري را در حركت واحد صنعتي، خدماتي يا آموزشي، را سرعت بخشند. باري، آنچه يك كارمند نياز دارد، فلسفه اي است كه به فكر، انديشه و رفتار او غالب و جهت دهد و اين سه را رهبري كند مديران بلند پايه هميشه در اين فكر هستند كه براي كارمندان خود فلسفه متعالي شركت را روشن كنند تا به رشد و پرورش شخصيت كارمندان خود كمك نمايند.
موارد ديگر :
- آموزش ضمن خدمت – يكي از نيازهاي جهان كار، در دنياي امروز آموزش دائمي يا آموزش ضمن خدمت است.
- با برنامه ريزي درست و با آموزش مناسب مي توان به يك مديريت توانا و نيرومند تبديل شد .
- چشم بستن و به انديشه ديگران توجه نكردن زياني جبران ناپذير به همراه دارد.
- وقتي تنها يك نفر يك سازمان را مي گرداند، كارها به صورت كلاني سردرگم در مي آيد.
- مديريت شبيه كسي است كه به زير دستان امكان كار، رشد و ترقي مي دهد كه نتيجه شيرين آن را درك كند.
- كارگردان وزير دستان، نه تنها بايد از سود و زيان شركت اطلاع داشته باشند، بلكه بايد از سياست ها و هدف هاي شركت نيز آگاه باشد.
- چگونگي بهره گيري از شيوه اي جديد و ميزان استفاده از تازه ها در سرنوشت شركت صنعتي يا آموزش مؤثر است.
- تأمين كيفيت يكسان و ممتاز كالا، تماس موقعيت توليد كننده است و خريدار مي تواند مشوق آن باشد.
- هيچ گاه نبايد از دشواري هاي آينده نگري و به جلو نگاه كردن خسته، دلسرد و نا اميد شد.
- اگر چه ممكن است فشارهاي اقتصادي و خانوادگي از آمادگي براي خطر پذيري بكاهد، اما هرگز نبايد متوقف شد.
- زماني كه فراورده ها و توليدات خوب باشد و خدمات رضايت بخش باشد، نيازي به رويا رويي نخواهد بود.
- اگر با مشتريان خود با خوشرويي و احترام رفتار نكنيد و زبان عذ رخواهي نداشته باشيد هرگز موفق نخواهيد شد.
- براي كاستن از هزينه هاي غير لوازم همه افراد از بالا تا پايين بايد كوشش كنند.
- مرغوبيت كالا مي تواند قيمت فروش را به همراه بياورد.
- در هر كاري بايد تمام تلاش ها روي توليد جنس مرغوب متمركز شود.
- در روزگار نابسامان و در هم برهم – مثل زمان ما – مدير بايد همه تلاش خود را صرف چيره شدن بر ناهمواري ها كند.
- مدير بايد به گونه اي رفتار كند كه همكاران و كارگران وي نه تنها اطاعت بي قيد و شرط، بلكه، با تمام وجود پيشنهاد هاي او را بپذيرد.
- تنها همكاري و همفكري كارگران و همكاران
مي تواند لياقت مدير را نشان دهد.
- بايد بياموزيم كارها را با وسعت انديشه دنبال كنيم نه با تنگ نظري و بينش كوتاه.
- بايد به همه انديشه ها نگاه كرد و شايسته ترين آنها را پذيرفت و بكار بست.
- تا زماني كه همه راه ها را بررسي نكرده ايد، تصميم قطعي نگيريد.
- اگر بخواهيد از همه ي خطرها پرهيزكنيد، هرگز به جايي نخواهيد رسيد.
- يك مدير موفق هرگز نمي تواند نسبت به رفاه و آسايش كارگران بي تفاوت باشد.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
رابرت هوك
رابرت هوك
 نام فارسي : رابرت هوك
 سال ولادت و فوت : (1702-1635) میلادی
 مليت : انگلستان
رابرت هوك در خانواده اي روحاني در دهكده فرش واتر در ساحل جنوبي انگلستان و در سال 1635 چشم به جهان گشودو كودكي ضعيف و نحيف بود كه دچار سوء تغذيه نيز بود و شب هنگام دچار كابوسهاي وحشتناكي مي شد. علاوه بر اين گرفتار سردرد مزمن و زشتي قيافه بود. چون پدرش درگذشت راه لندن را در پيش گرفت و در آغاز نزد نقاشي به شاگردي پرداخت اما بوي رنگها بر سردردش مي افزود لذا آنجا را ترك كرد و وارد مدرسه وست مينستر گشت در آنجا نشان داد كه بچه خارق العاده اي است و در سال 1653 در سن 18 سالگي وارد دانشگاه آكسفورد شد در آن هنگام به حكاكي روي چوب و خواندن آواز اشتغال مي ورزيد از اين راه پولي به دست مي آورد چندي نگذشت كه استعداد او در مكانيك براي جامعه علمي آن جا كه تامس ويليس و رابرت بويل از جمله اعضاي آن بودند آشكار شد. هوك مدتي دستيار هر يك از آن دو نفر بود هنگامي كه قانون بويل طرح ريزي مي شد هوك دستيار وي بود مشاركت هوك در آن قانون روشن نيست. پس از بازگشت سلطنت چارلز دوم محفل علمي غيررسمي آكسفورد هسته انجمن سلطنتي جديد را تشكيل داد و در سال 1662 هوك متصدي آزمايشهاي آن گرديد طي پانزده سال بعد سيل مداومي از عقايد و آزمايشهاي درخشان را جاري ساخت در سال 1662 در كالج گرشم مستقر شد و تا آخر عمر در مشاغل مختلف در آنجا گذرانيد هوك در سال 1665 Micrographia (ميكروگرافيا) را كه يكي از شاهكارهاي علمي قرن هفدهم بود منتشر كدر آن اثر علاوه بر بسياري نكات ديگر شامل نخستين توصيفها و نقشه هاي واحدهايي بود كه ياخته (سلول) ناميده مي شدند اصطلاحي كه او به كار برده بود وي در پيدايش نگرشي انقلابي نيز سهيم بود كه شيوه برخورد با حركت دوراني به طور اعم و پويايي شناسي كيهاني را به طور اخص را از نو تدوين و تنظيم كرد هوك در مكاتبه مشهوري با آيزاك نيوتن اين عقيده را بيان كرد كه نيروي ثقل متناسب با مجذور فاصله كاهش مي يابد. نظريه اي كه نيوتن را به راه درك رابطه عكس مجذور كشانيد و وي را در مسير كشف جاذبه عمومي قرارداد وي در كتاب Lectiones culterianae (1679) كه مجموعه اي از شش اثر كوتاه بود قانون هوك را شرح داد كه عبارت بود از قانون كشساني با اين بيان كه تنش (stress) با كرنش (strain) متناسب است هوك زمين شناس ارزنده اي بود كه نظريه هايش درباهر منشاء سنگواره ها طليعه اي از نظريات قرن نوزدهم در اين مورد بود وي را نخستين طرفدار نظريه سانحه گرايي به شمار آورده اند و نيز متخصص ورزيده معماري بود پس از آتش سوزي بزرگ شهر لندن نقشه شهر را طرح كرد كه بعدا از روي آن شهر نيويورك را بنا كردند او در اين كار مأمور شد كه به عنوان زمين سنج با كريسوتوفر رن در تنظيم نقشه بازسازي لندن همكاري كند.
او به كارهاي شگرف ديگري نيز دست زد و شايد مهمترين خدمت هوك به علم در رشته ساخت و كاربرد ابزارها باشد او به هر ابزار مهمي كه در قرن هفدهم ساخته شده بود چيزي افزود تلمبه بادي را در شكل ماندگارش اختراع كرد ساعت سازي و ميكروسكپ سازي را جلو برد تار چليپايي را براي تلسكوپ دريچه ديافراگم و نيز پيچ نتظيمي را كه از روي ان وضع مستقر را مي شد مستقيماً قرائت كرد اختراع نمود. همچنين پاندول ساعت دستگاه سنجش انكسار نور در مايعات، بارومتر (هواسنج و غلظت سنج الكلي) و رطوبت سنج را نيز اختراع كرد بنيانگذار هواشناسي علمي ناميده شاه است هواسنجي كه او اختراع كرد داراي سوزن متحركي بود كه فشار هوا را از روي آن ثبت مي كرد. دماي انجماد آب را نقطه صفر بر روي دماسنج پيشنهاد نمود و دستگاهي براي تنظيم دماسنج ها طرح ريزي كرد ساعت هواسنجي او فشار هوا، ميزان بارندگي، رطوبت و سرعت باد را در روي طبلكي چرخان ثبت مي كرد. تفاوت فلزات و نمكها را نشان داد كتابي در باب خاصيت موئين بويژه صعود مايعات در لوله ها نوشت اين دانشمند دريافت كه حركت اجسام ريز و كوچك در روي سطح مايعات و بالا رفتن نفت از فتيله و حركت شيره خام و پرورده گياهان بر اثر خاصيت لوله هاي موئين مي باشد رابرت هوك در سال 1702 در سن شصت و هفت سالگي در لندن در گذشت دو سال پس از مرگ اين دانشمند مجموعه رسالاتش انتشار يافت.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
ابوريحان بيروني
ابوريحان بيروني
 نام فارسي : ابوريحان بيروني
 سال ولادت و فوت : (440-362) هجری قمری
 مليت : ایرانی
ابوريحان محمد بن احمد بيروني از دانشمندان بزرگ ايران در علوم حكمت و اختر شناسي و رياضيات و تاريخ و جغرافيا مقام شامخ داشته، در سال 362 هجري قمري در حوالي خوارزم متولد شده و از اين جهت به بيروني يعني خارج از خوارزم معروف شده. هيچ اطلاعي درباره اصل و نسب و دوره كودكي بيروني در دست نيست. نزد ابونصر منصور علم آموخت. در هفده سالگي از حلقه اي كه نيم درجه به نيم درجه مدرج شده بود، استفاده كرد تا ارتفاع خورشيدي نصف النهار را در كاث رصد كند و بدين ترتيب عرض جغرافيايي زميني آن را استنتاج نمايد. چهار سال بعد براي اجراي يك رشته از اين تشخيصها نقشه هايي كشيد و حلقه اي به قطر پانزده ذراع تهيه كرد. در 9 خرداد 376 بيروني ماه گرفتگي (خسوفي) را دركاث رصد كرد و قبلاً با ابوالوفا ترتيبي داده شده بودكه او نيز در همان زمان همين رويداد را در بغداد رصد كند. اختلاف زماني كه از اين طريق حاصل شد به آنان امكان داد كه اختلاف طول جغرافيايي ميان دو ايستگاه را حساب كنند. وي همچنين با ابن سينا فيلسوف برجسته و پزشك بخارايي به مكاتبات تندي درباره ماهيت و انتقال گرما و نور پرداخت. در درباره مأمون خوارزمشاهي قرب و منزلت عظيم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالي قابوس بن وشمگير به سر برده، در حدود سال 404 هجري قمري به خوارزم مراجعت كرده، موقعي كه سلطان محمود غزنوي خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباريان از كشتن وي درگذشت و او را در سل 408 هجري با خود به غزنه برد. در سفر محمود به هندوستان، ابوريحان همراه او بود و در آنجا با حكما و علماء هند معاشرت كرد و زبان سانسكريت را آموخت و مواد لازمه براي تأليف كتاب خود موسوم به ماللهند را جمع آوري كرد.
بيروني به نقاط مختلف هندوستان سفر كرد و در آنها اقامت گزيد و عرض جغرافيايي حدود يازده شهر هند را تعيين نمود. خود بيروني مي نويسد كه در زماني كه در قلعه نندنه (nandana) به سر مي برد، از كوهي در مجاورت آن به منظور تخمين زدن قطر زمين استفاده كرد. نيز روشن است كه او زمان زيادي را در غزنه گذرانده است. تعداد زياد رصدهاي ثبت شده اي كه به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته اي از گذرهاي خورشيد به نصف النهار شامل انقلاب تابستاني سال 398 آغاز مي شود و ماه گرفتگي روز 30 شهريور همان سال را نيز در بر دارد. او به رصد اعتدالين و انقلابين در غزنه ادامه داد كه آخرين آنها انقلاب زمستاني سال 400 بود. بيروني تأليفات بسيار در نجوم و هيئت و منطق و حكمت دارد از جمله تأليفات او قانون مسعودي است. در نجوم و جغرافيا كه به نام سلطان مسعود غزنوي نوشته، ديگر كتاب آثار الباقيه عن القرون الخاليه در تاريخ و آداب و عادات ملل و پاره اي مسائل رياضي و نجومي كه در حدود سال 390 هجري بنام شمس المعالي قابوس بن وشمگير تأليف كرده اين كتاب را مستشرق معروف آلماني زاخائو در سال 1878 ميلادي در ليپزيك ترجمه و چاپ كرده و مقدمه اي بر آن نوشته است. ديگر كتاب «ماللهند من مقوله في العقل او مرذوله» درباره علوم و عقايد و آداب هنديها كه آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه كرده و در لندن چاپ شده است. ديگر «التفهيم في اوائل صناعه التنجيم» در علم هيئت و نجوم و هندسه. بيروني هنگامي كه شصت و سه ساله بود كتابنامه اي از آثار محمد بن زكرياي رازي پزشك تهيه نمود و فهرستي از آثار خود را ضميمه آن كرد. اين فهرست به 13 عنوان سر مي زند كه بعضي از آنها برحسب موضوع و گه گاه با اشاره كوتاهي به فهرست مندرجات آنها تنظيم شده اند. اين فهرست ناقص است زيرا بيروني دست كم چهارده سال پس از تنظيم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نيز كار مي كرد. به علاوه هفت اثر ديگر او موجود است و از تعداد فراوان ديگري هم نام برده شده است. تقريباً چهار پنجم آثار او از بين رفته اند بي آن كه اميدي به بازيافت آنها باشد. از آنچه برجاي مانده در حدود نيمي به چاپ رسيده است. علايق بيروني بسيار گسترده و ژرف بود و او تقريباً در همه شعبه هاي علومي كه در زمان وي شناخته شده بودند سخت كار مي كرد. وي از فلسفه و رشته هاي نظري نيز بي اطلاع نبود اما گرايش او به شدت بسوي مطالعه پديده هاي قابل مشاهده در طبيعت و در انسان معطوف بود. در داخل خود علوم نيز بيشتر جذب آن رشته هايي مي شد كه در آن زمان به تحليل رياضي در آمدند. در كاني شناسي، داروشناسي و زبان شناسي يعني رشته هايي كه در آنها اعداد نقش چنداني نداشتند نيز كارهايي جدي انجام داد اما در حدود نيمي از كل محصول كار او در اخترشناسي، اختربيني و رشته هاي مربوط به آنها بود كه علوم دقيقه به تمام معني آن روزگاران به شمار مي رفتند. رياضيات به سهم خود در مرتبه بعدي جايمي گرفت اما آن هم همواره رياضيات كاربسته بود. از آثار ديگر بيروني كه هنوز هم در دسترس هستند مي توان اينها را نام برد: اسطرلاب، سدس، تحديد، چگاليها، سايه ها، وترها، پاتنجلي، قره الزيجات، قانون، ممرها، الجماهر و صيدنه. بيروني درباره حركت وضعي زمين و قوه جاذبه آن دلايل علمي آورده است. مي گويند وقتي كتاب قانون مسعودي را تصنيف كرد سلطان پيلواري سيم براي او جايزه فرستاد. ابوريحان آن مال را پس فرستاد و گفت: من از آن بي نيازم زيرا عمري به قناعت گذرانيده ام و ترك آن سزاوار نيست. نظر پردازي، نقش كوچكي در تفكر او ايفا مي كرد. وي بر بهترين نظريه هاي علمي زمان خود تسلط كامل داشت اما داراي ابتكار و اصالت زيادي نبود و نظريه هاي تازه اي از خود نساخت. ابوريحان بيروني در سال 440 هجري در سن 78 سالگي در غزنه بدرود حيات گفت.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
گاسپار مونژ
گاسپار مونژ
 نام فارسي : گاسپار مونژ
 سال ولادت و فوت : (1813-1749) میلادی
 مليت : فرانسه گاسپار مونژ در نوزدهم 1746 در شهركوچك بون واقع در فرانسه متولد شد مونژ كه فرزند كاسب دوره گردي بود تا شانزده سالگي به تيز كردن چاقو و قيچي و غيره مي پرداخت وي با وسايلي كه به دست خود ساخته بود نقشه بزرگي از وطن خود تهيه كرد كه مورد توجه و تحسين فراوان واقع شد و نقشه او را در فرمانداري نصب كردند.
معلمين او پس از مشاهده نقشه گفتند او داناتر از آن است كه شاگرد ما باشد و او را براي تدريس فيزيك به مدرسه كشيشان شهر ليون فرستادند وي دستيار سارل بوسو، استاد رياضيات، شد در سال 1768 مونژ جانشين او شد اگرچه مقام استادي نداشت سالبعد به عنوان مدرس فيزيك تجربي در مدرسه جاي آبه نوله را گرفت در اين سمتها دوگانه كه قسمتي از آن اختصاص به هدفهاي علمي داشت مونژ نشان داد كه رياضيدان و فيزيكداني توانا، طراحي با استعداد، آزمايشگري ماهر و معلمي در تراز اول است. مونژ به مطالعه بعضي از شاخه هاي هندسه دوباره جان بخشيد و كار وي نقطه شروع شكوفايي فوق العاده آن رشته در سده نوزدهم بود علاوه بر اين پژوهشهاي وي به رشته هاي ديگر تحليل رياضي كشيده شد خصوصاً به نظريه معادلات ديفرانسيل جزئي و مسائل فيزيك، شيمي و فناوري. مونژ كه معلمي نامدار و رئيس مدرسه اي بي نظير بود، مسئوليتهاي مهم اداري و سياسي را در طول انقلاب و دوره امپراتوري بر عهده گرفت بنابراين وي يكي از مبتكران رياضيدانان عصر خود بود مونژ خيلي زود كارهاي شخصي خود را آغاز كرد پژوهشهاي دوره جواني او (1766-1772) بسيار متنوع اما جلوه خصوصياتي بودند كه نشانه استعداد كامل وي بود: از جمله حس تند و تيز درك واقعيت هندسي، علاقه به مسائل عملي، توانايي عظيم تحليلي و توجه به جنبه هاي متعدد تحليلي هندسي. در جريان سالهاي 1777 تا 1780 مونژ عمدتاً به فيزيك و شيمي علاقمند بود و مقدمات تهيه آزمايشگاه شيمي مجهزي را براي مدرسه مهندسي فراهم آورد. انتخاب شدنش به عضويت فرهنگستان علوم به عنوان «هندسه دان دستيار» در سال 1780 زندگي مونژ را دگرگون ساخت زيرا وي را مجبور كرد كه براساس منظمي در پاريس اقامت كند در پاريس در طرحهاي فرهنگستان شركت كرد و مقاله هايي درباره فيزيك و شيمي و رياضيات تنظيم و عرضه نمود. فهرستي از مطالبي كه به فرهنگستان تقديم كرد گواه بر تنوع آنهاست: تركيب اسيد نيتريك، توليد سطوح منحني، معادلات تفاضلي نامتناهي، و معادلات ديفرانسيل جزئي. انعكاس مضاعف و ساختار اسپات ايسلند، تركيب آهن، فولاد و چدن و تأثير جرقه هاي برقي بر گاز بيوكسيد كربن، پديده موئينگي و علل بعضي از پديده هاي هواشناختي و بررسي در نورشناسسي فيزيولوژيك.
وقتي كه انقلاب در 1789 آغاز شد مونژ در زمره شناخته شده ترين دانشمندان فرانسوي بود او كه عضو بسيار فعال فرهنگستان علوم بود شهرتي در رياضيات و فيزيك و شيمي كسب كرده بود به عنوان ممتحن دانشجويان افسري نيروي دريايي، شاخه اي از مدارس نظامي فرانسه را رهبري مي كرد كه در آن زما عملاً تنها مؤسسات نظامي بودند كه تعليمات علمي شايسته اي به دانشجويان خود مي دادند و اين مقام وي را در هر بندري كه از آن ديدار مي كرد با ديوانسالاري در تماس مي گذاشت كه اندكي بعد تحت مديريت او قرارمي گرفتند اين مقام همچنين وي را قادر ساخت كه معدنهاي آهن، كارخانه ذوب آهن و كارخانه هاي ديگر را ببيند و بدين ترتيب در كار فلز پردازي و مسائل فناوري خبره و صاحب نظر شود علاوه بر اين اصلاح مهمي كه در 1776 در روش تعليم در مدارس نيروي دريايي انجام داده بود وي را براي تلاشهايي آماده ساخت كه در زمان انقلاب براي تازه كردن روشهاي علمي و فني بر عهده گرفت در سال 1794 مسئوليت تأسيس مدرسه مركزي كارهاي عامه (كه بعداً به مدرسه پلي تكنيك تبديل شد) به وي محول گرديد مونژ كه در سال 1794 به عنوان معلم هندسه ترسيمي منصوب شد بر عمل تربيت سركارگران آينده نظارت كرد و هندسه ترسيمي را در «دوره هاي انقلابي» كه براي تكميل تربيت دانشجويان آينده طراحي شده بودند تدريس نمود و يكي از فعالترين عضوهاي شوراي مديريت بود. اين مدرسه پس از دو ماه تأخير كه بر اثر مشكلات سياسي پيش مي آمد در سال 1795 به نجومي منظم شروع به كار كرد. هر چند وظايفي كه به عنوان سناتور به عهده مونژ محول شد موجب گرديد كه او چند بار از درسهايش در مدرسه پلي تكنيك دور شود از علاقه شديدش به مدرسه هيچ كاسته نشد مراقبت دقيق در پيشرفت دانشجويان داشت و كارهاي پژوهشي آنان را دنبال مي كرد و دقت خاصي به برنامه تعليمات مبذول داشت بيشتر آنچه مونژ در اين دوره منتشر كرد براي دانشجويان مدرسه پلي تكنيك نوشته شده بود موفقيت گسترده كتاب او بنام (هندسه ترسيمي) (1799) باعث اشاعه سريع اين شاخه جديد هندسه هم در فرانسه و هم در خارج از آن شد. اين اثر چند بار تجديد چاپ شد.
كار عملي مونژ رياضيات (شاخه هاي گوناگون هندسه و تحليل رياضي) فيزيك، مكانيك و نظريه ماشينها را در بر مي گرفت اگرچه اطلاع از جزئيات خدمات مونژ به فيزيك بسيار ناچيز است زيرا وي هرگز اثر عمده اي در اين زمينه منتشر نساخت خدمات اصلي وي متمركز بودند بر نظريه گرما، صوت، برق ساكن، نورشناسي (نظريه سرابها) مهمترين پژوهش مونژ در شيمي مربوط بود به تركيب آب. خيلي زود در سال 1781 وي تركيب اكسيژن با هيدروژن را در لوله اكسيژن سنج تحقق بخشيد و در سال 1783 همزمان با لاووازيه و بي ارتباط با او آب را تركيب كرد. با اين كه اسباب مونژ بسيار ساده تر بود تنايج اندازه گيريهايش دقيقتر بودند. در قملرو تجربي در سال 1784 مونژ با همكاري كلوله براي نخستين بار موفق شد كه گازي را مايع سازد و آن را انيدريد سولفورو (بيوكسيد گوگرد) بود. سرانجام بين سالهاي 1786 و 1788 مونژ با برتوله و اندرمونه در اصول فلز پردازي و تركيب انواع آهن و چدن و فولاد به پژوهش پراخت. مونژ مردي شجاع و از دوستان ناپلئون بود و در سال 1798 به اتفاق او به كشور مصر رفت در اين سفر ناپلئون روانه سنت هلن گرديد مخترع هندسه ترسيمي و ايجاد كننده اصلي مدرسه پلي تكنيك هم تمام عناوين خود را از دست داد و از آكادمي رانده شد. مونژ در بيست و هشتم سال 1818 در هفتاد و دو سالگي در پاريس درگذشت. مخترع هندسه ترسيمي ميراثي عظيم از خود به جا گذاشت زيرا ساختن ماشيهاي مدرن و عمارات عظيم بدون كمك آن ممكن نيست
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|

10-16-2009
|
 |
|
|
تاریخ عضویت: Aug 2009
نوشته ها: 16,247
سپاسها: : 9,677
9,666 سپاس در 4,139 نوشته ایشان در یکماه اخیر
|
|
خوارزمي
خوارزمي
 نام فارسي : خوارزمي
 سال ولادت و فوت : (840-780) میلادی
 مليت : ایرانی خوارزمي ابوجعفر محمدبن موسي از دانشمندان بزرگ رياضي و نجوم مي باشد. از زندگي خوارزمي چندان اطلاع قابل اعتمادي در دست نيست الا اينكه وي در حدود سال 780 ميلادي در خوارزم (خيوه كنوني) متولد شد. شهرت علمي وي مربوط به كارهايي است كه در رياضيات مخصوصاً در رشته جبر انجام داده به طوري كه هيچ يك از رياضيدانان قرون وسطي مانند وي در فكر رياضي تأثير نداشته اند. اجداد خوارزمي احتمالاً اهل خوارزم بودند ولي خودش احتمالاً از قطر بولي ناحيه اي نزديك بغداد بود به هنگام خلافت مأمون وي عضو «دارالحكمه» كه مجمعي از دانشمندان در بغداد به سرپرستي مأمون بود، گرديد. خوارزمي كارهاي ديونانتوس را در رشته جبر دنبال كرد و به بسط آن پرداخت. خود نيز كتابي در اين رشته نوشت الجبر و المقابله كه به مأمون تقديم شده كتابي است درباره رياضيات مقدماتي و شايد نخستين كتاب جبري باشد كه به عربي نوشته شده است. دانش پژوهان بر سر اين كه چه مقدار از محتواي كتاب از منابع يوناني و هندي و عبري گرفته شده است اختلاف نظر دارند. معمولاً در حل معادلات دو عمل معمول است. خوارزمي اين دو را تنقيح و تدوين كرد و از اين راه به وارد ساختن جبر به مرحله علمي كمك شاياني انجام داد. اثر رياضي ديگري كه چندي پس از جبر نوشته شد رساله است مقدماتي در حساب كه ارقام هندي (يا به غلط ارقام عربي) در آن به كار رفته بود و نخستين كتابي بود كه نظام ارزش مكاني را (كه آن نيز از هند بود) به نحوي اصولي و منظم شرح مي داد. اثر ديگري كه به مأمون تقديم شد زيج السند هند بود كه نخستين اثر اخترشناسي عربي است كه به صورت كامل برجاي مانده و شكل جداول آن از جداول بطلميوس تأثير پذيرفته است. كتاب صورت الارض كه اثري است در زمينه جغرافيا اندك زماني بعد از سال 195-196 نوشته شده است و تقريباً فهرست طولها و عرضهاي همه شهرهاي بزرگ و اماكن را شامل مي شود. اين اثر كه احتمالاً مبتني بر نقشه جهان نماي مأمون است (كه شايد خود خوارزمي هم در تهيه آن كار كرده بوده باشد)، به نوبه خود مبتني بر جغرافياي بطلميوسي بود. اين كتاب از بعضي جهات دقيق تر از اثر بطلميوس بود خاصه در قلمرو اسلام. تنها اثر ديگري كه برجاي مانده است رساله كوتاهي است درباره تقويم يهود. خوارزمي دو كتاب نيز درباره اسطرلاب نوشت آثار علمي خوارزمي از حيث تعداد كم ولي از نفوذ بي بديل برخوردارند زيرا كه مدخلي بر علوم يوناني و هندي فراهم آورده اند عمده بر جبر قرون وسطايي داشت. رساله خوارزمي درباره ارقام هندي پس از آنكه در قرن دوازدهم به لاتيني ترجمه و منتشر شد بزرگترين تأثير را بخشيد. نام خوارزمي متراف شد با هر كتابي كه درباره «حساب جديد» نوشته مي شد (و از اينجا است اصطلاح جديد «الگوريتم» ]به معني قاعده محاسبه[.
كتاب جبر و مقابله خوارزمي كه به عنوان الجبرا به لاتيني ترجمه گرديد باعث شد كه همين كلمه در زبانهاي اروپايي به معناي جبر به كار رود. نام خوارزمي هم در ترجمه به جاي «الخوارزمي» به صورت «الگوريسمي» تصنيف گرديد و الفاظ آلگوريسم و نظاير آنها در زبانهاي اروپايي كه به معني فن محاسبه ارقام يا علامات ديگر است مشتق از آن مي باشد.
ارقام هندي كه به غلط ارقام عربي ناميده مي شود از طريق آثار فيبوناتچي به اروپا وارد گرديد. همين ارقام انقلابي در رياضيات به وجود آورد و هرگونه اعمال محاسباتي را مقدور ساخت. باري كتاب جبر خوارزمي قرنها در اروپا مأخذ و مرجع دانشمندان و محققين بوده و يوهانس هيسپالنسيس و گراردوس كرموننسيس و رابرت چستري درقرن دوازدهم هر يك از آن را به زبان لاتيني ترجمه كردند. نفوذ كتاب زيح السند چندان زياد نبود اما نخستين اثر از اين گونه بود كه به صورت ترجمه لاتيني به همت آدلاردباثي در قرن دوازدهم به غرب رسيد. جداول طليطلي (تولدويي) يكجا قرار گرفتند و به توسط ژراركرمونايي در اواخر قرن يازدهم به لاتيني ترجمه شدند، از مقبوليت گسترده تري در غرب برخوردار شدند و دست كم يكصد سال بسيار متداول بودند از كارهاي ديگر خوارزمي تهيه اطلسي از نقشه آسمان و زمين و همچنين اصلاح نقشه هاي جغرافيايي بطلميوس بود. جغرافياي وي تا اواخر قرن نوزدهم در اروپا ناشناخته ماند، ديگر از كتب مهم خوارزمي در حدود سال 848 ميلادي مطابق با 232 هجري قمري درگذشت.
__________________
زمستان نیز رفت اما بهارانی نمی بینم
بر این تکرارِ در تکرار پایانی نمی بینم
به دنبال خودم چون گردبادی خسته می گردم
ولی از خویش جز گَردی به دامانی نمی بینم
چه بر ما رفته است ای عمر؟ ای یاقوت بی قیمت!
که غیر از مرگ، گردن بند ارزانی نمی بینم
زمین از دلبران خالی است یا من چشم ودل سیرم؟
که می گردم ولی زلف پریشانی نمی بینم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی نمی بینم
استاد فاضل نظری
|
کاربران زیر از رزیتا به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
|
|
کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
|
|
مجوز های ارسال و ویرایش
|
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد
|
|
|
اکنون ساعت 07:53 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.
|