بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

خدایا خدایا Lyrics

( خدایا خدیا مرا می برند ( 2)
کجا میبرندم کجا می برند (2 )
مرا غیر از این دل نصیبی نبود (2)
خدایا خدایا چرا می برند (2)
خدایا خدیا مرا می برند ( 2)
دریغا بهاران این باغ را
به گلزار ان لاله ها می برند
دلیله بقای مرا ای دریغ
به ارامگاه بقی می برند
کجا میبرندم کجا می برند (2)
خدایا خدیا مرا می برند ( 2)
چه کردی که اینگونه این گفت یار
تو را مرحبا مرحبا می برند ( 2)
چه کردی که خاک تو را اید این
از این پس برای شفا می برند
کجا میبرندم کجا میبرند (2)
خدایا خدایا مرا می برند
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

اشک من Lyrics


ای اشک غم بیا و یاری کن
خون دلم ز دیده جاری کن (2)
خوشکیده شد جوانه ی جانم
این کشته را تو اب یاری کن
بیا برادر سر به شانه ام بگذار
که تو بنالی سر و من بگریم زار
ایوای غم در اشک من پیداست
سوز دله من از سخن پیداست
اینجا بریده گر نمی روید
از افتی که در شمم پیداست
نه سایه ی سردی که کسی در ان بیاسیاد
نه شوق خوشحالی که لبی به خنده بگشاید
نه عابری پیداست نه کاروان مانده
نه خیمه ای پیداست نه سایبان مانده
به سرخی خونی که تا ابد جاریست
شقایقی پرپر به پای هر خاریست
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

یاران Lyrics

گفت ای مرغ چرا حال پریشان داری
وز غم چیست چنین ناله و افغان داری

اشک خونین ز چه از چشم ترت میریزد
گو به من خون که از بال و پرت میریزد

آتش تو آتش زده بر پیکر من
خبری تازه اگر هست بکن با خبرم

تا سحر ای شمع به بالین من امشب از بهر خدا بیدار باش
سایه غم ناگهان بر دل نشست رحم کن امشب مرا غمخوار باش

همدم من مونس من شمع من جز توام در این جهان غمخوار کو؟
من در این صحرای وحشتزای مرگ وای بر من وای بر من یار کو؟

آه ای یاران به فریادم رسید!
ورنه امشب مرگ به فریادم رسد

ترسم این شیرین تر از جانم فراق
چون به دام مرگ افتادم رسد

گریه و فریاد بس کن شب من
بر دل ریشم نمک دیگر مپاش

قصه بی تابی خویش من
بیش از این دیگر مگو خاموش باش
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #4  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

ای آسمان Lyrics

ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه
نه دیگه هیشکی غمش مثل غم ما نمیشه

ای آسمان بازی نکن آفتاب و مهتاب نمیاد
دل من همچین گرفته که دیگه وا نمیشه

همه آدما غریبه اند اما نه شبیه ما
آخه قلب هیشکی اینجوری تنها نمیشه

ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه
نه دیگه هیشکی غمش مثل غم ما نمیشه

همه ابرها نم بارون می شینه رو چشمشون
اما بغض هیشکی اینجوری دریا نمیشه

همه میگن از غم عشق و فراق یارشون
اما هیشکی مثل ما عاشق و رسوا نمیشه

ای آسمان ابر تو اشکش دیگه دریا نمیشه
نه دیگه هیشکی غمش مثل غم ما نمیشه
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #5  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

لالایی Lyrics

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی

بگیر این طفلکِ 6 ماهه ام را
بگیر این طفلکِ 6 ماهه ام را
ببین از تشنگی افتاده از پا
بگیر این تفلکِ 6 ماهه ام را

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی

علی جان میکند دریاب اورا
ببر میدان نما سیراب اورا
کتاب گریه ای دیگر ندارد
کتاب گریه ای دیگر ندارد

گمانم جان علی اصغر ندارد
لالایی الا للایی لا لالاندایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی

عمویش رفته میدان آب آرد
عمویش رفت میدان آب آرد
امیدی بهره این بی تای آرد
ولی شد کشته آخر گشت نومید
حرم لب تشنه مشک پاره میدید

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی

اگرچه قطره آبی در حرم نیست
ولیکن تشته تر از اصغرم نیست

تحمل احتضارش را ندارم
تحمل احتضارش را ندارم

ازین سان دیدنش جان می سپارم
نه ممکن تا کند شیرین زبانی
لگهی بی هوش و هوش آید زمانی

علی شمع و حرم پروانه ی او
علی شمع و حرم پروانه ی او
فدای نرگس مستانه او

تکلم می کند با بی زبانی
تکلم می کند با بی زبانی
نگاهش دارد اصرار معانی
چرا جان میکند در گاهواره
ببین دیگر ندارم راه چاره

ز فرط تشنگی خوشکیده شیرم
نشد از شرم من آخر بمیرم

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی

شدم بی تاب از بی تابی او
ببر میدان تو این لب تشنه را زود
که شاید رحم دشمن آید افزون
گر از خصم است ممکن خواهش آب
نما خواهش تو این لب تشته گان را

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالای

کرم فرما و بهرش خواهشی کن
علی را سرخوش از آرامشی کن
به زیر آستین قنداغه اش گیر

که بر او نور خورشید است چون تیر
ندارد تابش خورشید را تاب
عطش نگذاشت او را لحظه ای خواب

دگر بار صورت او را بپوشان
دگر بار صورت او را بپوشان
که شاید زنده ماند طفل عطشان

ولی من از حیاطش دل بریدم
ز سیرابی اصغر نا امیدم
به میدان دیده را بر بسته ام من
به میدان دیده را بر بسته ام من
که دست از جان اصغر شسته ام من

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی

لالایی کودک نا خورده شیرم
لالایی کودک نا خورده شیرم
شدی سیراب خون طفل صغیرم
دعا کن بعد تو مادر بمیرد
نباشد قبرت رو در بر بگیرد

ندارد گویی یا ساحل یم غم
ندارد گویی یا ساحل یم غم
که از هر سوره صد انواج ماتم
که از هر سوره صد انواج ماتم

لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
لالایی لا لالایی لا لالایی
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #6  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

آهنگ شماره 1 Lyrics

کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
در یم خون ببین حج عشق و وفا
در یم خون ببین حج عشق و وفا
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
من در این حد خود مهره و محرمم
من در این حد خود مهره و محرمم
حسین
من در این حد خود مهره و محرمم
جام خونین آب چشمه ی زمزمم
جام خونین آب چشمه ی زمزمم
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
تو مراد منی
من مرید تو ام
تو مراد منی
من مرید تو ام
یا حسین یا حسین
تو مراد منی
من مرید تو ام
تو مراد منی
من مرید تو ام
تو امید من و من کنیز توام
تو امید من و من کنیز توام
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
هر که زجرم دهد من ز خود فارقم
هر که زجرم دهد من ز خود فارقم
هر که زجرم دهد من ز خود فارقم
هر که سنگم زند من به تو عاشقم
هر که سنگم زند من به تو عاشقم
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
ناله ی یا حسین صوت قرآن من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
کوفه شد صحنه ی عید قربان من
یا حسین یا حسین
یا حسین یا حسین
__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
  #7  
قدیمی 01-18-2008
امیر عباس انصاری آواتار ها
امیر عباس انصاری امیر عباس انصاری آنلاین نیست.
مسئول ارشد سایت ناظر و مدیر بخش موبایل

 
تاریخ عضویت: Sep 2007
محل سکونت: تهرانپارس
نوشته ها: 8,211
سپاسها: : 8,720

6,357 سپاس در 1,362 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض شعر عاشورا .... ( نوای نی نوا )

سبکبالان 1 Lyrics


سبکبالان خراميدند و رفتند
مرا بيچاره ناميدند و رفتند


سواران لحظه اي تمکين تکردند
ترحم بر من مسکين نکردند


سواران از سر نعشم گذشتند
فغانها کردند و برنگشتند
اسير و زخمي و بي دست و پا من
رفيقان اين چه سودا بود با من؟


رفيقان رسم همدردي کجا رفت؟
جوانمردان جوانمردي کجا رفت؟


مرا اين پشت مگذاريد بي پا
گناهم چيست پايم بود در خواب


اگر دير آمدم مجروح بودم
اسير غبض و بسط روح بودم


در باغ شهادت را نبنديد
به ما بيچارگان زانسو نخنديد


رفيقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمي رها کردند و رفتند


رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم


شهادت نردبان آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود

چرا برداشتند اين نردبان را؟
چرا بستند راه آسمان را؟


مرا پايي به دست نردبان بود
مرا دستي به بام آسمان بود

شهيد تو بالا رفته اي من در زمينم
برادر رو سياهم شرمگينم


مرا اسب سپيدي بود روزي
شهادت را اميدي بود روزي


در اين اطراف گوش اي دل تو بودي
نگهبان بي شبي غافل تو بودي


بگو اسب سپيدم را که دزديد
اميدم را اميدم را که دزديد


مرا اسب چموشي بود روزي
شهادت مي فروشي بود روزي


شبي چون باد بر يالش خزيدم
به سوي خانه ساقي دويدم


چهل شب راه را بي وقفه راندم
چهل تصوير تا کينامه خواندم


ببين اي دل چقدر اين قصر زيباست
گمانم خانه ساقي همينجاست

دلم تا دست بر دامان در زد
دو دستي سنگ شيون را به سر زد


اميدم مشت نوميدي به در کوفت
نگاهم قفل در ميخ غدر کوفت


چه در وضعي چه در فصل اقاقي
به روي عاشقان در بسته ساقي


بر اين در واي من قفلي لجوج است
بجوش اي اشک هنگام خروج است


در ميخانه را گيرم که بستند
کليدش را چرا يا رب شکستند؟


من آخر طاقت ماندن ندارم
خدايا تاب جان کندن ندارم


دلم تا چند يا رب خسته باشد؟
در لطف تو تا کي بسته باشد؟


بيا باز امشب اي دل در بکوبيم
بيا اين بار محکمتر بکوبيم


مکوب اي دل به تلخي دست بر دست
در اين قصر بلور آخر کسي هست


بکوب اي دل که اين جا قصر نور است
بکوب اي دل مرا شرم حضور است

بکوب اي دل که غفار است يارم
من از کوبيدن در شرم دارم شرم دارم شرم دارم ( احسنت )



بکوب اي دل که جاي شک و ظن نيست
مرا هرچند روي در زدن نيست



کريمان گر چه ستار العيوبند
گداياني که محبوبند خوبند


بکوب اي دل مشو نوميد از اين در
بکوب اي دل هزاران بار ديگر


دلا پيشآي تا داغت بگويم
بگو شب غصه اي شيرين بگويم


برون آيي اگر از حفرهء ناز
برويت ميگشايم سفرهء راز


نميدانم که بگويم يا نگويم
دلا بگذار تا حالا نگويم


ببخش اي خوب امشب نا توانم
خطا در رفته از دست زبانم


لطيفا رحمتا بر من ضعيفم
قويتر از من است امشب حريفم


شبي ترک محبت گفته بودم
ميان دره شب خفته بودم


نيم از ناله شيرين تهي بود
سرم بر خاک طاقت سر نمي سوخت


زبانم حرف با حرفي نميزد
سکوتم ظرف بر ظرفي نميزد


نگاهم خار در جايي نمي کوفت
به چشمم اشک غم پايي نمي کوفت


دلم در سينه قفلي بود محکم
کليدش بود در درياچه غم


اميدم گرد اميدي نميگشت
شبم دنبال خورشيدي نميگشت


حبيبم قاصدي از پي فرستاد
پيامي با بلوري مي فرستاد


که ميدانم تو را شرم حضور است
مشو نوميد اينجا قصر نور است



الا اي عاشق اندوهگينم
نميخواهم تو را غمگين ببينم


اگر آه تو از جنس نياز است
در باغ شهادت باز باز است


نميدانم که در سر اين چه سوداست
همين اندازه ميدانم که زيباست


خداوندا چه در ظرف اين چه در دست
که فولاد دلم را آب کردست


مرا اي دوست شرم بندگي کشت
چه لطف است اين مرا شرمندگي کشت



جان مولا حسین این شعر رو خوب بخونین
واقعا عالیه

واقعا عالیه

واقعا عالیه






__________________
This city is afraid of me
I have seen its true face
پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 02:37 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها