بازگشت   پی سی سیتی > ادب فرهنگ و تاریخ > شعر و ادبیات > شعر

شعر در این بخش اشعار گوناگون و مباحث مربوط به شعر قرار دارد

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 11-16-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

دستمُ گرفتی با دستای خالی یادته
دلمُ نشوندی تو باغی خیالی یادته
زیر سقفی که پر از ستاره بود و یک به یک
می چکید تو حوض نقاشی یادته
نا یه روز دلت گرفت و دیگه آروم نشدی
امگار آتیش کشیدن به باغ شالی یادته
درُ بستی رو به دنیایی که جای تو نبود
منُ پشت در گذاشتی با چه حالی یادته
مرگُ سر کشیدی و تریک تریک صدا می داد
تن داغت مث کوزه ای سفالی یادته
پر کشیدی با همون ستاره های بی نشون
نه ازت پری بجا موند و نه بالی یادته
حالا من موندم و این عکسا و مشتی خاطره
زیر سایه بون اون باغ خیالی یادته

( عبدالجبار کاکایی)
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #2  
قدیمی 11-16-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

چه زیباست واژه پدر
و چه با مسما ست این نام
نمی دانم کمتر کسی را می توان بر شمرد که نام و یاد پدر را در ذهن خود متصور کند و احساسی سرشار از احترام و علاقه فلبی در او نمایان نشود !
ما واقعا تا چیزی رواز دست ندیم قدر و منزلت اونو نمی دونیم و پدر از آن گوهر های گرانبهاست که تا زمانی که در کنارش هستیم قدر بودن در کنارش رو نمی دونیم.
پدر تمام عشق و وجودش رو فدای اهل کاشانه خودش می کنه بدون اینکه انتظار عشق متقابل داشته باشه .
وجودش بسان یک شمع روشنی بخش هر خانه ای !
عشق پدر به فرند یه عشق بی رنگ و ریا ست
عشقی از جنس خاص که وصف اون سخته
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
  #3  
قدیمی 11-16-2009
SonBol آواتار ها
SonBol SonBol آنلاین نیست.
معاونت

 
تاریخ عضویت: Aug 2007
محل سکونت: یه غربت پر خاطره
نوشته ها: 11,775
سپاسها: : 521

1,688 سپاس در 686 نوشته ایشان در یکماه اخیر
پیش فرض

درست آنجا که فکر نمی کنی !
میان خطوط ممتدی که تقدیر است ،
خانه سرد و تاریک می شود
دلمان می لرزد!
پشتمان می لرزد !
و حتی من گم می شوم وقتی که دستان پدر سرد می شود
و نبضش منجمد
سیاه پوشان به راه اند
و بابای من خواب !
شیرین شده حلوا
و من باید نبودنش را مزه مزه کنم
تلخ است ، خیلی تلخ
__________________
پاسخ با نقل قول
کاربران زیر از SonBol به خاطر پست مفیدش تشکر کرده اند :
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:44 PM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها