بازگشت   پی سی سیتی > هنر > موسيقی Music

موسيقی Music مباحث مربوط به موسیقی و دانلود آهنگ به صورت کنترل شده

پاسخ
 
ابزارهای موضوع نحوه نمایش
  #1  
قدیمی 02-15-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مصاحبه استاد بنان در برنامه رادیویی گلچین هفته به مناسبت عید سعید فطر

مصاحبه استاد بنان در برنامه رادیویی گلچین هفته به مناسبت عید سعید فطر
مصاحبه استاد بنان در برنامه رادیویی گلچین هفته به مناسبت عید سعید فطر




بنان در طول فعاليت هنری خود، حدود 450 آهنگ اجرا كرد و انچه كه امتياز مسلم صدای او را پديد می آورد، زير و بم ها و تحريرات صدای اوست كه مخصوص به خودش است. بنان نه تنها در آواز قديمی و كلاسيک ايران استاد بود، بلكه در نغمات جديد و مدرن ايران نيز تسلط كامل داشت. تصنيف زيبا و روح پرور «الهه ناز» او بهترين معرف اين ادعاست. غلامحسين بنان به سال 1315 خورشيدی به سمت بايگان در اداره كل كشاورزی استخدام شد و بعد از چندی به شركت ايران بار كه مركز آن در اهواز بود منتقل گشت. پس از چند سال به معاونت آن اداره منصوب شد. در سال 1321 به تهران آمد و بنا به پيشنهاد مرحوم "فرخ" كه وزيرخواربار بود، به سمت منشی مخصوص وزير به كار پرداخت.



بعد از تغيير كابينه، به اداره كل غله و نان منتقل شد و چندی كفالت اداره دفتر و كارگزينی و مدتی هم مسؤوليت تحويل كوپن نان تهران را بر عهده داشت. در سال 1332 به پيشنهاد شادروان خالقی به اداره كل هنرهای زيبای كشور منتقل شد و به سمت استاد آواز هنرستان موسيقی ملی به كار مشغول شد و در سال 1334 ريئس شورای موسيقی راديو شد. بنان در سال 1336 ه_ش در یک سانحه اتومبیل چشم راست خود را از دست داد.



در سال 1346 نیز به عنوان اعتراض بر ابتذال خوانی در رادیو،خواندن را کنار گذاشت و زمان "قطبی" به طور کلی از رادیو قهر کرد و خانه نشین شد. غلامحسين بنان از ابتدا در برنامه های گل های جاويدان و گل های رنگارنگ و برگ سبز شركت داشته كه رهاورد اين همكاری ها ده ها برنامه گل های جاویدان، گل های رنگارنگ و برگ سبز است و برنامه های متعدد و گوناگون ديگری كه از اين خواننده بزرگ و هنرمند به يادگار مانده است. غلامحسين بنان مدت ها بود كه مبتلا به ناراحتی جهاز هاضمه شده بود و از طرف ديگر حنجره اش نيز آمادگی بيان نيازهای درونيش را نداشت و به همين دليل اندک اندک از خواندن اجتناب ورزيد و از صحنه هنر كناره كشيد و ديگر حدود بيست سال آخر عمر را تقريبا فعاليت چشم گيری نداشت و روز به روز ناراحتی جهاز هاضمه او را بيشتر رنجور می كرد و متاسفانه كوشش های پزشكان و خاصه مراقبت ها و از خود گذشتگی های "پری بنان" همسر وفادارو مهربانش هم مؤثر نيفتاد و سرانجام درساعت 7 بعدازظهر پنجشنبه هشتم اسفندماه سال 1364 خورشيدی در بيمارستان ايرانمهر قلهك جهان را بدرود گفت. گفتنی است وی در آواز به مکتب علینقی وزیری و روح الله خالقی گرایش داشت و یکی از هنر آموزان آواز در هنرستان موسیقی ملی و عضو ارکسترهای مختلف رادیو تهران بود .



از جمله آثار او می توان به صفحات گرامافون همراه با نوازندگان مختلف و برنامه های رادیویی همراه با ارکستر گل ها و تکنوازان آن اشاره کرد. بهترین آثار او عبارتند از آواز دیلمان "تنها"،ماهور با پیانوی "رضا محجوبی ،همایون با "مرتضی محجوبی" و از دیگر تصانیف و قطعات این هنرمند برجسته می توان به کاروان، من از روز ازل، نوای نی، من بی دل، ساقی، آهنگ از "محجوبی"، دیدی ای مه آهنگ از "یاحقی"، مشتاق و پریشان، دیدار یار آهنگ از "وزیری"، حالا چرا آهنگ از "خالقی" اشاره کرد. " احمد ابراهيمی" و "کاوه ديلمی" از شناخته شده ترين شاگردان اين هنرمند برجسته به حساب می آیند. "مرتضی نی داوود" نخستین کسی بود که به استعداد او در پی برد، بنان به نواختن ارگ و خواندن تصنیف و گاهی آواز روی آورد. گاهی هم به تشویق مادرش از آموزشهای پسر خاله خود برخوردار می شد.



در سال 1296ش در مهمانی بزرگی که بنان الدوله راه انداخته بود، غلامحسین شش ساله به پیشنهاد مادر پشت ارگ نشست و قطعه ای نواخت و تصنیفی خواند. کودک شش ساله خیلی مورد توجه تحسین مهمانها قرار گرفت، ازآن شب به بعد،که پدر به استعداد پسر پی برده بود،او را پیش استادان بزرگ برای آموزش موسیقی و آواز فرستاد. بنان موسیقی را از " مرتضی نی داوود" و آواز را از "میرزا ضیاء الدین رضایی" فرا گرفت و از آنها نکته ها آموخت و از ردیف های موسیقی ایرانی آگاهی کامل یافت. بنان اگر چه در مدرسه ثروت مشغول تحصیل بود. اما بیشتر توجه او به موسیقی و آواز بود. بعدها در انجمن موسیقی ملی با کلنل وزیری مشغول کار شد.بنان در این انجمن سالهای سال خواننده بود.



بعدها از کلاسهای "روح الله خالقی"،"ابوالحسن صبا"و"مرتضی محجوبی" و دیگر هنرمندان بهره ها برد. بنان خود بارها گفته بود که من پیشرفت خود را در موسیقی مرهون صبا و خالقی می دانم. می گویند بنان بم ترین صدای مردانه را داشت و صدای او در ردیف آواشناسی،صوت متوسط بود. اما لطافت و قدرت صدا از ویژگیهای آوای او بود.بعدها به صلاحدید"کلنل وزیری" و "خالقی" ،صدایش را پایین تر هم آورد و چنین بود که صدایش گرم و گیرا و دل انگیز شد.



" صبا" می گفت:"بعضی تحریر ها را هیچ کس به جز بنان نمی تواند درست بخواند" تحریر در اصطلاح موسیقی به معنی پیچیدگی در آواز ،کشش صدا ،غلت دادن آواز و پیراستن آواز از خشونت و زواید است. "فرهاد فخرالدینی" می گوید: "بنان به طرز عجیبی بر صدای خود مسلط بود و من هرگز ندیدم نتی را خارج ،یا کم و زیاد بخواند." بنان ذر انتخاب شعر و درست ادا کردن آن،بیش از اندازه دقت می کرد و در نتیجه وقتی شعر را می خواند آنچنان را آنچنان تر می کرد.بنان در انتخاب شعر و موسیقی ، سخت خوش سلیقه بود.



" روح الله خالقی" می گوید: "صوت بنان لطیف ترین صدایی است که من در عمر خود شنیده ام" اگر به یکی از تصنیفهای بنان گوش بسپاریم، خواهیم دید که در اجرای آواز بنان،شکستن کلمه، نابجا خواندن،درنگ یا شتاب بی جا در سرتاسر تصنیف حتی یک بار هم دیده نمی شود. اوج،جای خود را دارد و فرود هم .اینجاست که هنر تبلور پیدا می کندو بنان را در صدر می نشاند. نوع ادای کلمات ،جدا از آواز و همراهی موسیقی هم آهنگ در بیان بنان، خود شعری جداگانه است. "علی تجویدی" می گوید: " مرا عاشقی شیدا" را هیچ خواننده ای توان اجرا نداشت جز بنان، که آنرا به درستی خواند و اجرا کرد.بنان علاوه بر شعر هایی که از سروده های " رهی معیری" از سروده های "نواب صفا" نیز استفاده می کرد: یاد باد آن همدلی،آن همدمی،آن همرهی ساز محجوبی و آواز بنان، شعر رهی از کارهای به جا مانده بنان می توان به" بوی جوی مولیان" در بیات اصفهان که "روح الله خالقی " آنرا ساخته بود اشاره کرد. کار دیگری که نام بنان را بر سر زبانها انداخت و تا امروز هم اعتبار خود را حفظ کرده است تصنیف زیبا و پر مفهوم "من از روز ازل" ساخته استاد " مرتضی محجوبی" در مایه سه گاه است.در سال 1319 ه_ش که رادیو تأسیس شد ،بسیاری از هنرمندان به رادیو دعوت شدند که در صدر آنها بنان بود.که در سال 1321 این همکاری را پذیرفت و در برنامه "گلهای جاویدان" ،"برگ سبز" و"گلهای رنگارنگ" که به همت شادروان" داوود پیر نیا" تهیه و تدوین می شد،عاشقانه به کار پرداخت.پس از آن بود که نام و آوازه بنان در همه جا پیچید و به عنوان یک آواز خوان و تصنیف خوان حرفه ای از شهرت جهانی برخوردار شد. بنان مردی مبادی آداب ،خوش لباس ،خوش بیان و بذله گو و مجلس آرا بود. موقع آواز خواندن همیشه لبخندی روی لبهای این هنرمند می شکفت. و می گفت:" این لبخند،قیافه مرا در هر حال برای بیننده و شنونده آوازم قابل تحمل تر می کند" خانه بنان در بلندیهای جمال آباد شمیران ،یادگارهای او را دارد.



شاید هم اکنون نیز بتوان "حالا چرا" را در عشاق و بوسلیک ،"امروز مها خویش ز بیگانه




از سال1321 صدای "غلامحسين بنان" ، همراه با همكاری عده ای از هنرمندان ديگر از راديو تهران به گوش مردم ايران رسيد و ديری نگذشت كه نام بنان زبانزد همه شد و شيفتگان فراوانی در سراسر كشور پيدا كرد. خالقی او را در اركستر انجمن موسيقی شركت داد و با اركستر شماره یک نيز همكاری خود را شروع كرد و از بدو شروع برنامه هميشه جاويد "گلهای جاويدان" بنا به دعوت استاد ارجمند داود پير نيا با آن همكاری داشت.
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #2  
قدیمی 02-15-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مصاحبه با عليرضا قربانی

مصاحبه با علی رضا قربانی
مصاحبه با عليرضا قربانی


در ابتدا كمي از خودتان بگوييد و اينكه چطور به آواز‌خواني روي آورديد.
-- من متولد 1351 هستم. از شش‌سالگي آموزش قرائت و لحن قرآن را شروع كرده و آن را بسيار جدي دنبال كردم. خيلي‌ها اين كار را شروع مي‌كنند اما با جديت ادامه نمي‌دهند. من در اين زمينه تا سن دوازده‌سالگي بسيار فعال بودم. از سال 1363 به‌طور رسمي آموختن موسيقي ايراني را شروع كردم و با رديف‌هاي آوازي آشنا شدم. اساتيد من آقايان خسرو سلطاني، بهروز عابديني، استاد مهدي فلاح، مرحوم استاد دكتر حسين عمومي، استاد احمد ابراهيمي و مرحوم استاد علي تجويدي بودند. از كساني‌كه خيلي براي من زحمت كشيدند و برايم بسيار مثمر ثمر بودند، مرحوم علي تجويدي بودند ؛ در واقع ايشان مرا به اركستر ملي ايران و جناب استاد فرهاد فخرالديني معرفي كردند. البته استاد فخرالديني نيز از جمله اساتيد بنده بوده‌اند. هنوز هم در محضر برخي از اين اساتيد بهرمند هستم.
چگونه از قرائت قرآن به سمت آواز در موسيقي ايراني روي آورديد؟
-- مي‌توانم بگويم فقط و فقط علاقه، همواره نيز گفته‌ام آن چيزي كه باعث شد من از سمت قرائت قرآن بيشتر به سمت آواز گرايش پيدا كنم و تمركز بيشتري روي اين بخش داشته باشم، علاقه‌ي خيلي زياد من بوده است. آواز بسياري از اساتيد گذشته بر من مؤثر بوده... به‌ويژه آواز مرحوم بنان. در واقع جمله‌اي كه هميشه بيان كرده‌ام اين بوده است كه: « آواز ايراني نوعي شيدايي و شوريدگي در من ايجاد كرده و مي‌كند. » و اين شيدايي موجب سمت‌گيري من در جهت آواز خواندن شد.

نقش كداميک از اساتيد و موسيقي‌دانان را در كار خود مؤثرتر مي‌دانيد؟
-- بيشترين تأثير را مرحوم بنان داشته‌اند. از ابتدا تا به امروز، آثار مرحوم بنان را از قوي‌ترين كارهاي موسيقايي مي‌دانم. مرحوم بنان براي من جايگاه ويژه‌اي دارند و جزو معدود اساتيدي بودند كه آثار ايشان جامعيت داشته است. اين جامعيت شامل تصنيف‌خواني، كاركردن با اركسترهاي بزرگ مانند اركستر گلها و همچنين اركسترهاي كوچک بوده است و نيز آوازهاي مختلفي كه خوانده‌اند نشان از اين جامعيت دارد. گوناگوني آوازها از ديگر موارد جامعيت ايشان است. ايشان از اولين كساني بوده‌اند كه آواز را همراه پيانو اجرا نموده‌اند. البته اساتيد ديگري نيز بر من مؤثر بوده‌اند از جمله مرحوم طاهرزاده، مرحوم ظلي و مرحوم اديب خوانساري. اما باز تأكيد مي‌كنم كه مرحوم بنان بيشترين تأثير را بر من داشته‌اند.

به صورت حضوري از محضر كدام استاد بهره برده‌ايد؟
-- مرحوم دكتر حسين عمومي بر من تأثير زيادي داشته‌اند و جزو معدود افرادي بودند كه خواندن ايشان به شدت مرا منقلب مي‌كرد. ايشان در مكتب آوازي اصفهان بي‌نظير بودند. خدا ايشان را رحمت كند. دوره‌ي كامل رديف‌ها را نزد استاد مهدي فلاح گذراندم.

آواز در موسيقي امروز ايران چه جايگاهي دارد و آيا ارتباط درست و منطقي بين آواز و ساير بخش‌هاي موسيقي ما وجود دارد؟
-- منظور شما از ارتباط منطقي چيست؟

منظورم موسيقي باكلام و بدون‌كلام است و همچنين ارتباط شما به عنوان آوازه‌خوان با ساير اعضاي گروه، اعم از آهنگساز، سرپرست گروه و نوازندگان. آيا تعاملي بين آنها وجود دارد؟
-- از دو منظر مي‌توان به اين موضوع پرداخت. اگر بحث مقايسه و تطبيق بين موسيقي باكلام و بدون‌كلام مورد نظر باشد ؛ موسيقي باكلام ما خيلي جلوتر از موسيقي بدون‌كلام ماست. به اين دليل كه سال‌هاي بيشتري روي آن كار شده است و در واقع سابقه‌ي موسيقي باكلام بيشتر است. موسيقي باكلام به‌دليل استفاده از شعر، نفوذ بيشتري بر شنونده دارد. شما يک اركستر بزرگ را كه خواننده دارد در نظر بگيريد ؛ هنگامي كه خواننده شروع به خواندن مي‌كند، بدون اصرار شما، به طور ناخودآگاه بيشترين توجه و تمركز متوجه خواننده مي‌شود. اين موضوع قدري ديدگاه را نسبت به جايگاه خواننده، حساس‌تر مي‌كند. البته خيلي‌ها در جهت تقويت موسيقي بي‌كلام تلاش نموده‌اند و كارهايي انجام داده‌اند. اما اين به مفهوم تحت فشار قرار گرفتن موسيقي باكلام نيست. در تمام دنيا اين آثار باكلام هستند كه براي مردم جايگاه بالاتري دارند. البته جايگاه موسيقي بي‌كلام غير قابل انكار است.

به نظر شما در موسيقي ايران، « خواننده‌سالاري » وجود دارد؟
-- من خواننده‌سالاري را به‌طور مطلق قبول ندارم. به‌طور طبيعي هرگاه خواننده‌اي بزرگ در كنار آهنگساز و نوازنده قرار بگيرد، آنها را تحت‌الشعاع قرار مي‌دهد. شايد منشأ خواننده‌سالاري اين است كه همه‌ي نگاه‌ها به‌طور ناخودآگاه متوجه خواننده مي‌شود.
يک سوليست وقتي در اركستري بزرگ مي‌نوازد، اگر براي ده دقيقه بنوازد، اسمش را جدا از بقيه مي‌نويسند و علت آن اين است كه او به هرحال يک سوليست است. براي همين وقتي يک خواننده با اين فرهنگ مكتوب غني ما مي‌خواند، مگر مي‌تواند سوليست نباشد؟ مگر مي‌تواند حائز اهميت نباشد. در تمام دنيا اين همه خواننده‌ي پاپ را همه مي‌شناسند ؛ ولي كمتر كسي نوازندگان همان آثار را به همان خوبي مي‌شناسد.
اما در عين حال برخي از خوانندگان به رشد كافي نرسيده‌اند. به‌عنوان مثال وقتي مي‌خواهند لباسي متفاوت از ديگر اعضاي گروه داشته باشند. موضوعات پيش‌پاافتاده‌اي از اين قبيل چندان خوشايند نيست. حالا شما فرض كنيد من در كنار دوستانم نشسته‌ام، وقتي كه كار من مانند يک سوليست است و شعر مي‌خوانم، خودبه‌خود به چشم مي‌آيم. همه كنجكاو مي‌شوند كه ببينند من چه‌كار مي‌كنم. در واقع خواننده به‌دليل اينكه يک سوليست محسوب مي‌شود، به‌چشم مي‌آيد ولي اگر خواننده بگويد، « من » اين كار را مي‌كنم و يا « من » اين تصميم را دارم، يا لباس « من » چنين باشد و غيره، اين « خواننده‌سالاري » است.

از همكاري خود با آقاي فخرالديني و اركستر ملي ايران بگوييد و آيا تمايل به ادامه‌ي همكاري با اين اركستر داريد؟
-- متأسفانه نزديک به دو سال است كه برخي مطبوعات در اين مورد اخبار را خوب انتشار نداده‌اند. بارها از قول خودشان يا فرد غيرمسئولي نوشته‌اند كه فلاني ديگر با اركستر ملي همكاري نمي‌كند. واقعيت اين است كه اگر در اين دو سال همكاري نداشته‌ام فقط به‌دليل مشغله‌ي فراوان خودم بوده است. در اين دو سال تعداد زيادي كنسرت در ايران و خارج از ايران داشته‌ام و همچنين در فستيوال‌هاي زيادي شركت كرده‌ام. در ضمن كار ضبط آلبوم فصل باران آقاي درخشاني را نيز داشتم. از طرفي موظف بودم به‌دليل قول همكاري كه به جناب فخرالديني داده‌ام ؛ هفته‌اي دو روز سر تمرين‌ها حاضر شوم ؛ كه عملاً امكان‌پذير نبود. اما به‌زودي همكاري دوباره‌ي ما شروع خواهد شد و بار ديگر در تمرين‌ها حاضر خواهم شد.

پس شايعات مربوط به اختلاف شما با آقاي فخرالديني صحت ندارد؟
-- خير، به هيچ وجه. در اين مورد اخبار به‌درستي منتشر نشده‌است. به هرحال همان‌طوري كه گفتم برنامه‌هاي متعدد من در خارج و داخل كشور مانع از همكاري بنده با آقاي فخرالديني مي‌شد و در اين مورد با استاد فخرالديني صحبت كردم و از ايشان اجازه خواستم كه مدتي را مرخصي داشته و در ساير مواقع نيز به صورت پاره‌وقت در تمرين‌ها حاضر شوم.

شما با برخي سريال‌هاي تلويزيوني همكاري داشته‌ايد. از اين همكاري‌ها بگوييد.
-- بعضي از كارها مثل « كيف انگليسي » و يا « روشنتر از خاموشي » كار استاد فخرالديني بودند و « شب دهم » نيز كار آقاي فردين خلعتبري بود. به كارهاي آقاي فخرالديني به شدت علاقمند بودم. به ويژه سريال « روشنتر از خاموشي » كه كار بسيار سنگيني بود. براي « شب دهم » نيز قضيه‌ي خاصي پيش آمد كه من اين كار را انجام دادم. راستش دليلي براي اينكه اين كار را انجام ندهم، نداشتم. از طرفي آقاي خلعتبري دوست صميمي و نزديک من است و كارهاي او را نيز دوست دارم. دليل ديگر عاشورايي‌بودن اين سريال بود. به دوستان خود نيز گفتم كه به‌خاطر عاشورايي‌بودن اين سريال حاضرم براي آن بخوانم. اميدوارم اين كار ارتباط خوبي با مخاطب برقرار كرده باشد. خواندن براي سريال‌ها يكي از راه‌هاي ارتباط بيشتر با مردم است.

شما با اركسترهاي مختلفي از جمله گروه خورشيد (آقاي درخشاني) و گروه آقاي پژمان طاهري همكاري داشته‌ايد. به نظر مي‌آيد شما ـ برخلاف برخي از موسيقي‌دانان ما ـ به گروه‌هاي جوان روي خوش نشان مي‌دهيد و آنها را ياري مي‌كنيد. اين را مي‌توان از ويژگي‌هاي نيكوي شما محسوب نمود. در اين مورد چه نظري داريد؟
-- اين سؤال را دوست دارم به‌دليل اينكه به آنچه شما در سؤال‌تان فرموديد، اعتقاد دارم. من مي‌دانم كسي كه در اين زمينه از پشتيباني برخوردار نباشد كار سختي پيش رو خواهد داشت و پيشرفت او بسيار مشكل خواهد بود. بسياري از خوانندگان، آهنگسازان و نوازندگان به‌دليل ارتباط و حمايت‌هاي خاص راحت‌تر پيشرفت مي‌كنند. حتي برخي آشنايي نداشته و يا از حمايت خوبي برخوردار نيستند، اما پشتوانه‌ي مالي خوبي دارند. بنابراين براي اين گروه نيز كار راحت‌تر است. من و شما مي‌دانيم كه بسياري با پشتوانه‌ي مالي، سفارش ساخت آهنگ مي‌دهند.
پيشروي براي كساني كه از توانايي‌هاي مالي و حمايت برخوردار نيستند بسيار سخت است. بعضي از بزرگان موسيقي بنده را به عنوان هنرجويي كه خواهان ترقي هنر خود بوده، مي‌شناسند. من نيز سال‌ها سختي كشيده‌ام ؛ بدون اينكه براي به‌روي صحنه رفتن و پخش كارهايم از تلويزيون عجله‌اي داشته باشم. زماني بود كه كارهاي خيلي از دوستان من در تلويزيون پخش مي‌شد و علي‌رغم اينكه خيلي از من تقاضا مي‌شد و كم و بيش مرا مي‌شناختند، من نرفتم و حتي يک آهنگ هم نخواندم. باور بفرماييد در اين فستيوال‌هايي كه در آنها شركت مي‌كنم، مي‌توانم از افراد صاحب‌نام‌تري نيز استفاده كنم. اما اين را خالصانه عرض مي‌كنم كه تمايل دارم از جوانان مستعد كه نمي‌توانند جايي كارشان را عرضه كنند استفاده كنم. تا آنجايي كه توان داشته‌ام از آنها خواسته‌ام كه با من همراهي كنند تا آنها را هم به نوعي معرفي كرده باشم.
دليل دوم شايد كمي سخت‌گيرانه باشد و آن هم اينكه مي‌گويم، بزرگان و نام‌آوران كار خودشان را كرده‌اند و اگر خيلي بزرگ باشند شما تحت تأثير قرار مي‌گيريد و ضمناً خيلي از بزرگان از نظر حسي با شما جفت‌وجور نمي‌شوند، منظورم از شما خواننده است. در هر حال استفاده از جوانان باعث دگرگوني و پيشرفت موسيقي ما مي‌شود و از طرفي شور و حال جوانان موجب پيشرفت و رشد مي‌شود. من دست همه‌ي بزرگان موسيقي را مي‌بوسم و منكر جايگاه بلند ايشان نيستم و افتخار مي‌كنم كه اگر قسمتم شد با اين بزرگان نيز همكاري كنم ؛ اما جايگاه جوانان در موسيقي و همراه‌شدن با آنها نيز بسيار بلند است





شما اخيراً در بزرگداشت مولانا كه در كشور فرانسه برگزار شد، شركت داشته‌ايد. كمي در مورد آن بگوييد.
-- سازمان يونسكو سال 2007 ميلادي را سال جهاني مولانا نام‌گذاري كرده. البته پيش از اعلام رسمي اين موضوع من حدود هفت ماه قبل اين موضوع را مي‌دانستم و به‌همين دليل با مسئولين ارشاد وارد رايزني شدم. فرانسوي‌ها از من خواستند كه در اين رابطه تعدادي كنسرت در فرانسه و ساير كشورهاي اروپايي برگزار كنم. اين كنسرت در شهر نانت فرانسه برگزار شد و جزو اولين كنسرت‌هاي بزرگداشت مولانا بود. در اين رابطه كارهاي ديگري مانند توليد آلبوم هم انجام خواهد شد. خيلي از كشورها در اين رابطه فعال شده‌اند. اشعار خوانده‌شده در اين كنسرت همگي از حضرت مولانا بود. چهار نفر از دوستانم مرا در اين كنسرت همراهي مي‌كردند و اين كار براي من و دوستانم بسيار پر زحمت بود. استقبال بسيار خوبي از اين كنسرت به‌عمل آمد. اميدوارم چنين برنامه‌هايي استمرار داشته باشد.

آقاي قرباني، همين حالا شما فرموديد كه با « چهار نفر از دوستان‌تان » اين كار را انجام داده‌ايد. يكي از ايرادهايي كه به موسيقي ما وارد مي‌شود اين است كه كارهاي موسيقي ما با تعداد محدودي اجرا مي‌شود. نظر شما در اين مورد چيست؟
-- شايد بهتر باشد كه اركستر بزرگ‌تري براي اجرا مهيا گردد. اما شما كداميک از كارهاي ايران را با كارهاي خارجي مطابقت مي‌دهيد؟ وضعيت اجتماعي، اقتصادي و غيره را قياس كنيد. ما در بسياري از زمينه‌ها ضعيف‌تر از آنها هستيم. اما در موسيقي به آنها قدري نزديک شده‌ايم. همان كاري كه عرض كردم، قرار بود با سه نفر اجرا شود اما با اصرار من تعداد به پنج نفر رسيد. دليل آن هم اين است كه از سوي نهادهاي ذيربط حمايت كافي از هنرمندان جهت سفرهاي خارجي نمي‌شود. حتي گروه‌هاي بزرگي مانند كامكارها به طور كامل در كنسرت‌هاي خارج از كشور شركت نمي‌كنند و از تعداد كمتري استفاده مي‌كنند.

آيا در مورد اركسترهاي بزرگي مانند اركستر سمفونيک و ملي نيز چنين حمايت‌هايي وجود ندارد؟
-- اركستر ملي مربوط به خود وزارت ارشاد است و از همين رو حمايت‌هاي بيشتري از آن صورت مي‌گيرد كه البته كافي نيست و بايد بيشتر مورد حمايت قرار گيرد. چند وقتي است كه ما به همراه اركستر ملي در شهرها كنسرت نداده‌ايم. استقبال در شهرستان‌ها بسيار خوب است. به‌عنوان مثال در زاهدان نزديک به 6000 نفر و در يزد نزديک به 8000 نفر براي يک شب از كنسرت ديدن كردند. اين‌ها را شايد كسي نداند ولي من خودم خواننده‌ي آن اركستر بودم و از نزديک شاهد استقبال مردم بودم. بنابراين در استقبال مردم مشكلي نيست و فقط بايد حمايت بيشتري براي برگزاري كنسرت‌ها در شهرستان‌ها و حتي كشورهاي خارجي صورت بگيرد.



برخي از منتقدين شما اعتقاد دارند كه عليرضا قرباني بيشتر يک « تصنيف‌خوان » است تا يک « آوازه‌خوان ». آيا اساساً اين نظر را قبول داريد؟
-- خب حتماً به اين نتيجه رسيده‌اند كه مي‌گويند... البته نمي‌دانم چگونه به اين نتيجه رسيده‌اند؟ اميدوارم معيارهاي آنها درست باشد. شما اگر شب دهم را گوش كرده باشيد ‌[ كه در سال 1380 پخش شده ] ؛ در آن يک آواز شوشتري دارد. من اين آواز را درسال 80 در يک استوديوي خانگي بدون هيچ وقفه‌اي خواندم. خودم حرف خاصي ندارم. آنها كه چنين فكر مي‌كنند مي‌توانند اين آواز را مورد توجه قرار دهند.

شايد اين نظر بيشتر به دليل نوع كارهاي انتشاريافته‌ي شماست.
-- ممكن است. اما باز خاطرنشان مي‌كنم كه آن منتقدين ببينند كه مي‌توان بدون ساز، يک آواز را به آن شكل خواند؟ من دفاع خاصي ندارم.

آيا گروه شما داراي اسم خاصي است؟
-- ما هنوز اسمي پيدا نكرده‌ايم و دنبال اسم مي‌گرديم. از اين هم كه گروه را به نام من بشناسند پرهيز دارم. به‌خاطر اينكه امكان دارد اين توهم پيش آيد كه اين گروه تنها براي من است. يكي‌دو ماه هست كه به دنبال اسم مي‌گرديم. دنبال يک اسم كوتاه و كهن هستيم كه در ارتباط با موسيقي و فرهنگ ما باشد. شما اگر مي‌توانيد به ما كمک كنيد!

از قول آقاي فخرالديني در برخي محافل از شما به عنوان « شجريان دوم » ياد شده است؟ آيا اين گفته صحت دارد؟
-- البته صحت اين گفته را بايد از جناب استاد بپرسيد. آقاي فخرالديني پدر معنوي و موسيقايي بنده هستند. يک بخش اين گفته ناشي از محبت ايشان نسبت به من است. مي‌دانيد كه كار با اركستر بزرگ بسيار مشكل است. برخي از اين كارها به گونه‌اي بوده كه من تنها با دو يا سه جلسه تمرين به روي صحنه رفته‌ام. تقريباً كسي كه نت نداند و به‌قدر كافي باهوش نباشد، نمي‌تواند با اين تعداد جلسه تمريني به روي صحنه رود. البته جناب فخرالديني بسيار به من كمک كرده‌اند. جاهاي مختلفي ايشان ديده‌اند كه من چگونه از عهده‌ي كار برآمده‌ام. فكر مي‌كنم دلايل آن گفته‌ي ايشان در همين نكات باشد. خود مردم هم كار خوب را تشخيص مي‌دهند. بارها شده است كه آقاي فخرالديني در بخش بيز از من خواسته‌اند كه خود به روي صحنه روم. البته من از اين كار پرهيز دارم ؛ به‌ويژه مواقعي كه خواننده‌ي ديگري در كنارم باشد. اميدوارم من لياقت اين محبت استاد را داشته باشم.

شما چندي پيش در ميزگرد موسيقي آوازي ايران از اينكه تنوع آوازي در موسيقي ايراني در چند سال اخير ازبين رفته و اين روند كم‌كم به سوي « تک‌صدايي » پيش رفته، نظراتي ارائه نموديد. در اين مورد بفرماييد.
-- دوست دارم در اين بخش كمي مانور بدهم. همان حساسيتي كه بر روي بحث خواننده‌سالاري هست، دليلش اهميت خواننده و به‌چشم آمدن اوست. كسي به اين قسمت قضيه توجه نكرده، اما من دقت كرده‌ام. هر كسي كه تار مي‌نوازد مي‌خواهد شبيه به لطفي يا عليزاده بنوازد. اگر بگوييد «نه»؛ اشتباه كرده‌ايد. هر كسي كه سنتور مي‌زند، مي‌خواهد شبيه به آقاي مشكاتيان بزند. ولي اين را كسي تشخيص نمي‌دهد. اين « تک‌صدايي » نيست؟ چون اين را اغلب افراد تشخيص نمي‌دهند، چندان به نظر نمي‌آيد. اما يک نوازنده‌ي خبره‌ي تار يا سنتور كه گوشي آموزش‌ديده و دقيق دارد متوجه اين تلاش‌ها براي شبيه‌سازي مي‌شود. چه‌طور همه مي‌خواهند چهارگاه بسازند مانند « دستان » آقاي مشكاتيان مي‌سازند؟ تا سال 74 هركسي چهارگاه مي‌ساخت، مانند دستان بود. پس چرا خرده‌اي به اين شبيه‌سازي‌ها گرفته نمي‌شود؟ البته اين كار اشتباه است. عدم وجود تكثر در نوازندگي، آهنگسازي و آواز اشتباه است. اين يعني ركود.

آيا به نظر شما اين بد است كه كسي آقاي مشكاتيان و يا امثال ايشان را به‌عنوان هدف و معيار قرار دهد و هدفش رسيدن به كيفيت كارهاي ايشان باشد؟
-- نه، اين خوب است ؛ ولي اينكه همه‌اش به آن سمت كشيده شود، خوب نيست. وقتي كه يک مبتدي مي‌خواهد آواز را شروع كند، مي‌گويد: « مي‌خواهم به جايي برسم كه شجريان رسيده است. » و بر اين اساس تا آخر در اين خط مي‌ماند و تحريرها، نوع جمله‌بندي‌ها و يا انتخاب اشعارش مانند ايشان مي‌شود. اين بد است حتي اگر من هم انجام دهم.

بهتر نيست كه بگوييم، الگو قرار دادن و تلاش كردن در مسير رسيدن به بزرگان با حفظ شخصيت ويژه كار خوبي است. يعني در عين الگو قراردادن، خودمان باشيم.
-- يک زماني بالاي در كلاس استاد ابوالحسن صبا نوشته بودند: « هنر با تقليد آغاز مي‌شود ولي واي به آن روزي كه در تقليد باقي بماند. » اين جمله خيلي قشنگ است. خود مرحوم دكتر حسين عمومي، بارها و بارها به من گفتند كه من براي مرحوم اديب خوانساري مي‌خواندم و آقاي اديب كه در سن و سال پيري بودند، مي‌خنديدند. من مي‌گفتم: « به چه مي‌خنديد؟ » ايشان مي‌گفتند: « اين‌قدر شبيه به من نخوانيد! » دكتر عمومي مي‌گفتند كه من در شما ذوب شده‌ام ؛ نمي‌توانم خود را از شما جدا كنم. بنابراين ذوب شدن و تحت‌تأثير قرار گرفتن براي همه وجود دارد. به‌ويژه در آواز. چون بحث، بحث يک نفر است كه استادانه كار خود را ارائه داده است و همه را تحت‌الشعاع قرار داده. البته بيش از همه بايد خودم تلاش كنم كه در بند تقليد گرفتار نشوم.

در همين ميزگرد، يكي از بحث‌هاي مطروحه اين بود كه يک آواز‌خوان غير از آواز و تمرينات مرتبط با آن بايد مطالعات جانبي نيز داشته باشد. به‌نظر مي‌رسد هنرمندان موسيقي ما دو دسته هستند. دسته‌ي اول هنرمنداني كه فقط به صورت حرفه‌اي به كار خودشان مي‌پردازند و مطالعات جانبي ندارند و دسته‌ي ديگري كه غير از كار موسيقي خودشان، داراي مطالعات جانبي نيز هستند. نظرتان را در اين مورد بفرماييد.
-- من دو دسته نمي‌كنم. من مي‌گويم آنهايي كه درجه‌يک هستند و به اعتلاي هنري رسيده‌اند ؛ همه‌ي آنها يک دسته هستند. آنهايي كه اطلاعات عمومي‌شان از حواشي هنر خيلي بالاست. تک‌تک مي‌توانم مثال بزنم. مثل آقاي مشكاتيان. وقتي كنار ايشان بنشينيد و با ايشان صحبت كنيد، ممكن است ساعت‌ها از ايشان بشنويد، اما نه راجع به موسيقي. به‌نظر من ايشان يكي از نوابغ موسيقي ما هستند. آن‌قدر اين مرد اطلاعاتش در مورد مسائل غيرموسيقايي مانند فلسفه، شعر، تاريخ و به‌طور كلي ادبيات زياد است كه متعجب مي‌شويد. بنابراين كساني كه درجه‌يک هستند با همين مطالعات جانبي درجه‌يک شده‌اند. خيلي‌ها هم نوازندگان خوبي هستند ؛ اما اطلاعات خوبي ندارند حتي راجع به موسيقي‌اي كه كار مي‌كنند نيز كم‌اطلاع هستند. همين‌طور مي‌شود كه گروهي نقش هدايتي پيدا مي‌كنند و گروهي ديگر مقلد مي‌شوند. به هرحال كساني كه در عرصه‌هاي مختلف سياسي، هنري و غيره صاحب‌انديشه مي‌شوند، نقش هاديان جامعه را بازي مي‌كنند.

مي‌خواهم برگشتي به سؤال قبلي داشته باشم. فكر مي‌كنم كه دليل تقليد ديگران همين باشد كه اطلاعات كافي ندارند.
-- آفرين! چون آنان افراد باهوشي نيستند. من اعتقاد دارم كه خيلي از اين بزرگان به‌غير از خوب تمرين كردن، خيلي باهوش بوده‌اند كه توانستند بفهمند چطور بخوانند، چطور ساز بزنند و چطور آهنگسازي كنند. فرم در موسيقي را خيلي خوب مي‌شناسند. مرحوم بنان مي‌گويند: « صدايتان را خوب بشناسيد تا بتوانيد خوب از آن استفاده كنيد. » و اين خوب شناختن نيازمند هوش كافي است. ممكن است خيلي‌ها به صورت ذاتي خوب بخوانند، ولي آنها كه به صورت ذاتي خوب نمي‌خوانند يا خوب مي‌خوانند، اگر باهوش باشند خيلي راحت‌تر تشخيص مي‌دهند كه چطور بايد بخوانند و چگونه مشكلات خود را رفع كنند. صد در صد آني كه باهوش هست مي‌داند كه الآن بايد خودش باشد و بايد يک خط فكري خاص براي خود تعريف كند.

آخرين آلبوم شما « فصل باران » با گروه خورشيد بود. آيا آلبوم ديگري هم در دست کار داريد؟
-- دو كار در دست انتشار دارم. يكي از آنها كاري است براي حضرت مولانا كه براي سال مولانا روانه‌ي بازار مي‌شود و همه‌ي اشعار آن از حضرت مولاناست ؛ در همان فضاي « از خشت و خاک ». البته ان‌شاءالله در اين كار چند بخش آوازي هم گنجانده خواهد شد.

يعني از سازهاي كوبه‌اي و دونلي و بالابان استفاده كرده‌ايد؟
-- بله.

از ساير علايق خود بگوييد؟
-- تمام فرصت، توان و انرژي من صرف خوانندگي و موسيقي مي‌شود. اگر فرصتي باشد ورزش مي‌كنم و كتاب مي‌خوانم. يک روز در هفته هم تدريس مي‌كنم و چون كارهايم خيلي فشرده است، كلاس‌هاي آزاد دانشگاه هنر را تعطيل كرده‌ام و بيشتر مشغول مطالعه و موسيقي هستم

برگرفته از وبلاگ همايون شجريان
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
  #3  
قدیمی 02-15-2008
دانه کولانه آواتار ها
دانه کولانه دانه کولانه آنلاین نیست.
    مدیر کل سایت
        
کوروش نعلینی
 
تاریخ عضویت: Jun 2007
محل سکونت: کرمانشاه
نوشته ها: 12,701
سپاسها: : 1,382

7,486 سپاس در 1,899 نوشته ایشان در یکماه اخیر
دانه کولانه به Yahoo ارسال پیام
پیش فرض مصاحبه با همایون شجریان

مصاحبه با همایون شجریان
مصاحبه با همایون شجریان

همایون شجریان درپی سری کنسرتهای اخیر که به همراه پدرش محمدرضا شجریان و گروه آوا (دیگر اعضای کنونی آن: سعید فرج پوری، مجید درخشانی و محمد فیروزی) برگزار می شود، بتازگی اعلام کرده است که برنامه آینده اش با گروه دستان خواهد بود.
بنا به گفته این خواننده نام آشنای ایران، او برای اولین بار بدون حضور پدر با گروهی جداگانه در خارج از کشور روی صحنه می رود.
بدین ترتیب همایون شجریان حرکتی به سمت استقلال در عرصه آواز و موسیقی ایرانی آغاز کرده است.
او در مصاحبه ای اختصاصی خاطرات خود را به عنوان نوازنده و خواننده ای جوان طی شانزده سال همکاری با پدرش و دیگر هنرمندان برجسته موسیقی ایرانی، برنامه هایش در آینده و حرکت بسوی استقلال هنری را بازگو می کند:
شما به عنوان خواننده و نوازنده ای جوان در هنگام همنوازی با بزرگان موسیقی ایران چه حسی داشته و دارید؟
در واقع در شروع کار خیلی کمسن بودم و اتفاقاً ما با همین گروه آوا راهی کنسرت شدیم، من شانزده هفده سالم بود، خوب این تجربه خاص خودش بود که با نوازندگی تنبک شروع شد و طی سالیان بعد آواز هم به آن اضافه شد.
در تمام این سالها چه به صورت نوازنده تنبک و چه به صورت تنبک و آواز برای من اینها تجربیات بسیار گرانقدری بوده که افتخار داشتم در کنار هنرمندان گوناگون روی صحنه بروم.
من فکر می کنم که این اتفاقی خیلی مهم، چه در زندگی شخصی و چه در زندگی هنری من بوده و سعی کرده ام از این تجربیات استفاده درست داشته باشم، هم برای پیشبرد کارم و هم برای عرضه آن.
این لحظات از بهترین لحظه های زندگی ام بوده و اگر از این به بعد فعالیتهای انفرادی ام را شروع بکنم (و این قدر که از من می پرسند چرا تنها روی صحنه نمی روی)، من فکر می کنم با چالش احساسی بزرگی روبرو می شوم، چون وقتی که با پدر هستم، پشتم گرم است، وقتی ایشان هست، احساس می کنم یکی پشتم هست، ایشان که احتیاج به این چیزها ندارد، من نیاز دارم و احساس می کنم که با او هستم، همه لحظات آن برای من ثبت خاطره است و می دانم که باید قدر هر لحظه آن را دانست.
باید روی صحنه کنار این عزیزان نشست، هم ازآنها چیز یاد گرفت و هم کنارشان کار خود را ارائه کرد، این وسط چالشی به وجود می آید، یعنی اینکه هم خود را شاگرد این عزیزان بدانی و هم بخواهی به عنوان پیش کسوت به آنها احترام بگذاری و هم اینکه کنار آنها دوش به دوش کاری را ارائه کنی.
این تجربه جالبی برای من بوده که در این شرایط باید حرفه ای نگاه کرد که روی صحنه مشکلی پیش نیاید ... از طرفی من همیشه احساس می کنم که باید پشت این عزیزان قرار بگیرم و در واقع باید نسبت به جایگاه و کار آنها کرنش و احترام خاصی داشته باشم.
آیا در فعالیتهای مستقل هنری قصد دارید مکتب پدرتان را ادامه بدهید یا به فکر کارهای جدیدی در زمینه آواز و موسیقی ایرانی هستید؟
ببینید پدر من در آواز کاری کرده که شما اگر می خواهید امروز خواننده بشوید - حالا می شود اسم آن را خواننده حرفه ای گذاشت - باید از شجریان عبور کنید.
به این معنی که از هر راهی بروید، به شجریان می رسید، به همین علت اغلب خواننده ها به شجریان نزدیک می شوند چون اولاً ایشان چکیده و عصاره همه سبکهایی اند که تا به امروز بوده و تمام سبکها را کارکرده و بررسی کرده اند، به اضافه چیزهای دیگری که خودشان به این سبک اضافه کرده یا از این مجموعه شکل دیگری به وجود آورده اند.
به هرحال شخصی به نام شجریان فعالیتهایی کرده و به جایی رسیده که اگر شما بخواهید خواننده حرفه ای و توانایی باشید باید از او عبور کنید.
سعی من دراین است که چیز نادانسته ای برایم باقی نماند و همه چیز را تجربه کنم، البته هیچوقت نمی توانم بگویم که همه راه را رفته ام و همه چیز را می دانم، من باید باز هم تجربه کنم، چه از نطر تکنیکی و چه از نظر بداهه خوانی، کار هزار زاویه و گوشه دارد.
من از نظر خودم سبک پدرم را کمال یافته می بینم، حالا باید شخص دیگری این توانایی را در خودش ببند که این سبک را به جلو ببرد و آن را کاملتر کند یا حرف تازه تری داشته باشد.
هر کسی دوست دارد که زیباییهای بیشتری خلق کند یا کارهای بهتری ارائه بدهد، من هم همین طور، اما این اتفاقی نیست و آدم باید اول سبکی که درآن کار می کند را بشناسد و چیز نادانسته ای در آن وجود نداشته باشد و بعد از آن حرف جدیدی داشته باشد.
اما می توانم جواب سؤال شما را این طور بدهم که این اتفاق خیلی ساده نیست و این سبک (سبک محمدرضا شجریان) حداقل با چهل سال تجربه همراه است، آدم باید به آن توانایی و آن شناخت برسد. هر استادی از شاگرد خود انتظار دارد که کار را یک گام به جلو ببرد اما به شرطی که آن شاگرد توانایی آن را داشته باشد، حالا من نه، دیگری.
هرخواننده ای که در این راه قدم گذاشته، باید این هدف را داشته باشد که این کار را یک قدم جلوتر ببرد، برای من تا به این حد ارضا کننده بوده که بتوانم خودم را نزدیک کنم و سعی ام براین بوده که نواقص کارم را برطرف و آن را تکمیلتر کنم، من از نظر خودم می گویم هنوز به آن جایی نرسیده ام که بتوانم این مجموعه را یک گام به جلو ببرم.
به نظر شما در موسیقی سنتی ایرانی نقش خواننده مهمتر از نقش آهنگساز و نوازنده است؟
شاید به علت دردست داشتن کلام، خواننده همیشه بیشتر مورد توجه بوده است، مثل مهاجمی که در تیم فوتبال گل نهایی را می زند، همیشه آن مهاجم مورد توجه است اما من هیچوقت موافق نیستم که در گروه موسیقی، خواننده، نوازنده یا آهنگساز خاصی بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
هرکس کار خوب ارائه بدهد با ارزش است و می تواند تأثیرگذارباشد، گاه آهنگساز اثری را خلق می کند که در مقابل خواننده ای که ابزار کلام را هم دردست دارد قابل مقایسه نیست، گاه نوازنده تکنوازی را اجرا می کند که عصاره و چکیده موسیقی ماست.
غیر از آواز و نوازندگی تنبک فعالیتهای هنری دیگری هم دارید؟
علاوه بر تنبک و آواز مدتی هم کمانچه می زدم و سازهای دیگری هم برای شناخت خودم تجربه کردم و کمی هم در زمینه آهنگسازی، در زمینه شعرهم گاهی چیزهایی به ذهنم می رسد و یادداشت می کنم.
به نظر شما تأثیر شعر در موسیقی چگونه است؟
کلام و موسیقی با هم در ارتباطند، هر خواننده ای باید رابطه تنگاتنگی با شعر داشته باشد و تمام ابزار کار به شعر برمی گردد.
طبیعتاً من هم شعرای بزرگ و کلاسیک و شعرای شعر امروز و معاصر که طبع هر ایرانی آنها را می پسندد خیلی دوست دارم و سعی می کنم از شعر آنها استفاده کنم.
گاهی اوقات شعرهای زیباتری از یک شاعر وجود دارد اما شما شعری را انتخاب می کنید که شعر درجه دو آن شاعر باشد اما با کار شما و دستگاهی که می خواهید درآن بخوانید هماهنگتر است.
خیلی دوست دارم از شعرهایی که کمتر شنیده شده یا از شعر شعرای معاصر استفاده کنم، چه به عنوان آواز و چه به عنوان تصنیف.
با آهنگسازان هم همیشه این صحبت هست که بخش اعظم کار از شعرای معاصر باشد، شعر شعرائی مثل حافظ و سعدی وزنه ای قوی در کار است، یعنی وقتی شما کاری ارائه می دهید این شعر به کار شما ارزش بسیاری می دهد.
بسیاری از شنوندگان می گویند وقتی این اشعار به تصنیف یا آواز بیان می شود معنی آن را تازه می فهیم، یعنی باید با آواز به آن کلام روح داد و معنی آن را در ذهن و جان شنونده چند برابر کرد، برای من هیچ محدودیتی وچود ندارد و هر شاعری چه گمنام و چه نام آور اگر شعری زیبا و عمیق سروده باشد از آن استقاده می کنم.
در مورد سی دیهایی که مستقلاً منتشر کرده اید توضیح دهید.
من با کار نسیم وصل آواز خوانی تکی که دیگر با همراهی پدر نبود را شروع کردم، قبل از آن آهنگ وفا اولین کاری بود که با پدرم اجرا کردم اما اولین کار خودم را با نسیم وصل شروع کردم که در آن این افتخار را داشتم با آقای محمد جواد ضرابیان همکاری کنم که از موسیقیدانان بسیار خوش سلیقه، با تجربه، خوش احساس و از نظر شخصیت فردی، بسیار دوست داشتنی و انسان والایی هستند.
بعد از آن آلبوم ناشکیبا را منتشر کردیم که آهنگسازی آن را آقای اردشیر کامکار به عهده داشت، یک آهنگ هم از خود من بود با گروه جوانی که ایشان درست کرده بود و نوازندگان مستعد و خوبی داشت.
آقای اردشیر کامکار هم استاد کمانچه من بودند و هم از دوستان بسیار نزدیک و صمیمی من هستند و من همیشه ایشان را دوست داشته ام.
کار بعدی باز با آقای ضرابیان بود که البته این مجموعه قبل از نسیم وصل ضبط شده بود اما شعر آن آماده نمی شد و به همین علت بعد از ناشکیبا منتشر شد.
برای اغلب شعرها آقای ضرابیان آهنگ ساخته بودند و مایل بودند که این شعرها عوض شود اما من دیدم در مقایسه با هر شعر دیگری که به دست ما می رسد شعر خود آقای ضرابیان خیلی جفت تر است و مفاهیم هماهنگتری دارد.
ممکن بود بعضی شعرا کلمات خاصتری سروده باشند اما همان کلمات ویژه آن انسجام را از بین می برد چون آهنگها به شیوه قاجار است و کلام آن هم می طلبید که به همان شکل باشد، به همین علت از آقای ضرابیان خواستم در همان اشعار اصلاحاتی انجام دهند و از همان اشعار استفاده کردیم و مجموعه شوق دوست شکل گرفت و به بازار عرضه شد.
بعد از آن نقش خیال با آهنگسازی آقای قمصری منتشر شد، آقای قمصری خیلی جوان و بیست و چند ساله اند، این کار آقای قمصری از طریق یکی از دوستانم به من معرفی شد و وقتی آن را گوش کردم خیلی خوشم آمد، با آن سن و سال خیلی کار پر و پیمانی بود.
بعد از آن باز هم کاری از آقای ضرابیان بود، ابتدا قرار بود تصنیف و آواز باشد ولی بعد تصمیم گرفتم به صورت مجموعه تصنیف ارائه دهم و با خودم فکر کردم چه لزومی دارد که در همه کارها آواز خوانده شود؛ مجموعه تصنیف هم می تواند جذاب باشد که به نظرم این کار با ستاره ها هم مجموعه خوبی شده.
بخشی از کارها هم آواز فی البداهه است که خودم انتخاب شعر و ملودیهای مربوط به خواننده را طراحی کردم، این پنج اثر حاصل کار مستقل من بوده است.
در آینده چه یرنامه هایی دارید؟
از برنامه های مشخص کنسرتی است که آقای متبسم در حال برنامه ریزی آنند و بخش اعظم آن هم برنامه ریزی شده و زمان آن در ماه فوریه (بهمن - اسفند) است.
این کنسرت با گروه دستان خواهد بود و در واقع آغاز همکاری تازه ای است چون ما قبلاً با گروه دستان هیچ فعالیتی نداشتیم، شروع کار ما با دستان از کنسرتهای اروپا خواهد بود که توری ۲۶ روزه است و هشت تا ده کنسرت در آن اجرا می کنیم، بعد از آن هم احتمالاً کنسرتهایی برای داخل ایران و همین طور برای آمریکا و کانادا تدارک می بینیم.
چرا در اولین اجرای مستقل خود همکاری با گروه دستان را انتخاب کردید؟
از سالها قبل هرگاه فرصت دیداری با این هنرمندان عزیز(اعضای گروه دستان) بود، صحبتهایی درباره اجرای کنسرت داشتیم، چون گروه دستان گروه فعالی است و با خوانندگان بسیار خوبی هم همکاری داشته و گروه باسابقه و در عین حال بسیار توانایی است.
اعضای گروه هم به صورت تکنواز و هم به صورت گروه می توانند اجرای قوی داشته باشند و همچنین گروه بسیار خوشنام و محبوبی است، طبیعتاً برای من هم خیلی لذتبخش خواهد بود و مطمئنم همکاری خوبی آغاز شده و تا پایان هم خیلی خوب پیش خواهد رفت و برای من لذتبخش و به یاد ماندنی خواهد بود.
چطور می توان جامعه را به شنیدن انواع موسیقی ترغیب کرد؟
در اروپا شنونده های زیادی بسوی موسیقی بی کلام می روند، در جامعه ما باید به این کار اهمیت داده شود، ارگانها و رسانه ها باید هنرمندان بیشتری در اختیار بگیرند و آثار آنها را پخش کنند تا جامعه به آن عادت کند اما به این قضیه کمتر توجه شده.
یک علت آن این است که شما وقتی می خواهید کاری را به صورت سی دی و کاست منتشر کنید، این کار بالاخره جنبه اقتصادی پیدا می کند و باید با بازگشت اقتصادی همراه باشد، شخص سرمایه گذار متوجه می شود که در جامعه تقلبهایی در کار سرمایه گذاری او به وجود می آید و مثلاً ده سی دی به صورت ام پی تری در قالب یک سی دی منتشر می شود.
در این حالت سرمایه او برنمی گردد و این باعث می شود که او به طرف کارهایی برود که مطابق سلیقه جامعه باشد و بازگشت سرمایه داشته باشد و نه سراغ کاری که سلیقه جامعه را ارتقا دهد، مثلاً موسیقی بی کلام تولید کند و این موسیقی جای خود را در جامعه باز کند.
سرمایه گذار در درجه اول به سراغ خواننده ای می رود که بازگشت سرمایه داشته باشد و ورشکسته نشود و این معضلی در سیستم موسیقی ایران است و اگر کپی رایت (حق پدیدآورنده اثر) رعایت نشود این داستان روزبه روز بدتر می شود.
در زمان اجرای کنسرتها چه چیز خاطره انگیز است؟
بهترین خاطرات حضور بین مردم بعد از اجرای کنسرت و صحبت با مردم و عکس یادگاری با آنهاست و این خاطره بسیار بسیار مهم و چیزی است که همیشه تکرار می شود چون خاطره خوبی است تکرار آن هم خوب است.
می توانم بگویم اگر ما برنامه ای اجرا می کنیم و شنوندگان آن را دوست دارند و راضی هستند متقابلاً همین احساس را ما از حضور آنها داریم یعنی چه موقعی که در سالن هستند و برنامه برای آنها اجرا می شود و چه زمانی که پشت صحنه هستیم یا اگر بعد از اجرای برنامه دیداری هست این برای ما بسیار با ارزش و دوست داشتنی است
منبع shajarian.blogfa.co
__________________
مرا سر نهان گر شود زير سنگ -- از آن به كه نامم بر آيد به ننگ
به نام نكو گر بميــرم رواست -- مرا نام بايد كه تن مرگ راست



پاسخ با نقل قول
پاسخ


کاربران در حال دیدن موضوع: 1 نفر (0 عضو و 1 مهمان)
 

مجوز های ارسال و ویرایش
شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید

BB code is فعال
شکلک ها فعال است
کد [IMG] فعال است
اچ تی ام ال غیر فعال می باشد



اکنون ساعت 04:58 AM برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +3.5 می باشد.



Powered by vBulletin® Version 3.8.4 Copyright , Jelsoft Enterprices مدیریت توسط کورش نعلینی
استفاده از مطالب پی سی سیتی بدون ذکر منبع هم پیگرد قانونی ندارد!! (این دیگه به انصاف خودتونه !!)
(اگر مطلبی از شما در سایت ما بدون ذکر نامتان استفاده شده مارا خبر کنید تا آنرا اصلاح کنیم)


سایت دبیرستان وابسته به دانشگاه رازی کرمانشاه: کلیک کنید




  پیدا کردن مطالب قبلی سایت توسط گوگل برای جلوگیری از ارسال تکراری آنها